English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
parcel U به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
parcels U به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
quadrat U به قطعات مستطیل تقسیم کردن
subdividing U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
reassembling U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles U بستن قطعات سوار کردن قطعات
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
bin storage U انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
distributor U تقسیم برق توزیع کننده
distributors U تقسیم برق توزیع کننده
replaced U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
rigged U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
rig U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
distributions U پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distribution U پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
fraction U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
rig in U باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
assemble U سوار کردن قطعات
assembled U سوار کردن قطعات
assembles U سوار کردن قطعات
rebuild U نوسازی کردن قطعات
rebuilds U نوسازی کردن قطعات
renovation U تجدید قطعات کردن
salvage U پیاده کردن کامل قطعات
dismantled U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvaging U پیاده کردن کامل قطعات
salvages U پیاده کردن کامل قطعات
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
salvaged U پیاده کردن کامل قطعات
dismantle U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantles U پیاده کردن قطعات مونتاژ
match mark U جفتن و جور کردن قطعات
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantling U پیاده کردن قطعات مونتاژ
connection of loom pieces U متصل کردن قطعات دار [قالی]
to give out U بخش کردن توزیع کردن
give out U پخش کردن توزیع کردن
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
foldboat U قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
reconditioned U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditions U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
recondition U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
fishplate U قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
issues U توزیع کردن
dispenses U توزیع کردن
dispensed U توزیع کردن
administered U توزیع کردن
issued U توزیع کردن
dispense U توزیع کردن
administering U توزیع کردن
administers U توزیع کردن
administer U توزیع کردن
dispensing U توزیع کردن
distributes U توزیع کردن
distributing U توزیع کردن
issue U توزیع کردن
distribute U توزیع کردن
deal U توزیع کردن
deals U توزیع کردن
dealt U توزیع کردن
imputing U تقسیم کردن متهم کردن
imputes U تقسیم کردن متهم کردن
impute U تقسیم کردن متهم کردن
imputed U تقسیم کردن متهم کردن
dispend U توزیع کردن دادن
running spare U قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares U قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
new work U عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
administers U تقسیم کردن
distribute U تقسیم کردن
give-and-take <idiom> U تقسیم کردن
intersect U تقسیم کردن
to share out U تقسیم کردن
intersects U تقسیم کردن
distributing U تقسیم کردن
shares U تقسیم کردن
administering U تقسیم کردن
administered U تقسیم کردن
administer U تقسیم کردن
share U تقسیم کردن
distributes U تقسیم کردن
intersected U تقسیم کردن
separates U تقسیم کردن
shared U تقسیم کردن
compartment U تقسیم کردن
compartments U تقسیم کردن
separated U تقسیم کردن
separate U تقسیم کردن
compart U تقسیم کردن
divide U تقسیم کردن
divides U تقسیم کردن
aminister U تقسیم کردن
carburizing U گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
disseminated U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminate U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminates U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminating U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
fractionize U تقسیم بجزء کردن
whack up U تقسیم به سهام کردن
prorate U به نسبت تقسیم کردن
partitions U تقسیم افراز کردن
compartmentation U تقسیم بندی کردن
thirds U به سه بخش تقسیم کردن
lot U تقسیم بندی کردن
shires U به استان تقسیم کردن
shire U به استان تقسیم کردن
third U به سه بخش تقسیم کردن
fractionalize U تقسیم بجزء کردن
canton U به بخش تقسیم کردن
sector U جزء تقسیم کردن
sectors U جزء تقسیم کردن
distribute among the creditors in propor U به غرماء تقسیم کردن
pull one's weight <idiom> U کارها را تقسیم کردن
partition U تقسیم افراز کردن
autotomize U تقسیم خودبخود کردن
tierce U به سه قسمت تقسیم کردن
cantons U به بخش تقسیم کردن
break down U تقسیم بندی کردن
graduating U تقسیم بندی کردن
graduates U تقسیم بندی کردن
graduate U تقسیم بندی کردن
partition coefficient U ضریب توزیع ضریب تقسیم
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
compartmentalised U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalising U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
pottion U تقسیم کردن سهم دادن از
compartmentalizing U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
distributes U تقسیم کردن تعمیم دادن
aliquot U بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
divisions U بخش رسته تقسیم کردن
distribute U تقسیم کردن تعمیم دادن
compartmentalized U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalize U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalizes U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
admeasure U سهم دادن تقسیم کردن
lot U کالا بقطعات تقسیم کردن
division U بخش رسته تقسیم کردن
distributing U تقسیم کردن تعمیم دادن
syllabify U تقسیم به هجای مقطع کردن
comparmentalize U به اپارتمانهای جداجدا تقسیم کردن
compartmentalises U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
dichotomize U بدو بخش تقسیم کردن
apportions U تقسیم کردن تخصیص دادن
apportioning U تقسیم کردن تخصیص دادن
apportioned U تقسیم کردن تخصیص دادن
apportion U تقسیم کردن تخصیص دادن
allocating U تقسیم کردن اختصاص دادن
gerrymander U بطورغیر عادلانه تقسیم کردن
allocates U تقسیم کردن اختصاص دادن
allocate U تقسیم کردن اختصاص دادن
split U ترک برداشتن تقسیم کردن
to d. with others U بادیگران تقسیم یاسهم کردن
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
quarter U به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
partition U اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن
trisect U بسه بخش مساوی تقسیم کردن
piecemeal U به اجزاء ریز تقسیم کردن خردخرد
partitions U اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن
dispart U تقسیم شدن هدف گیری کردن
balkanize U ناحیهای را بقطعات ریز تقسیم کردن
segments U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segment U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
batches U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
batch U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
cannibalised U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
hyphens U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
hyphen U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
functional distribution U توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous U تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier U درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
bin storage space U فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
factorize U تقسیم یک عدد به دو عدد کامل که در اثر ضرب کردن همان عدد اصلی نتیجه شود
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
base band U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com