Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
He gets paid wering different hats .
U
به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tonnage
U
حقوق گمرکی که از کشتیها به نسبت بارشان دریافت میشود
creditor's bill
U
رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
common low
U
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
title
U
صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
titles
U
صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
public international law
U
حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum
U
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay
U
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
eponym
U
عنوان دهنده عنوان مشخص
protective duty
U
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues
U
حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
DSR
U
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
attainder
U
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
allotment advice
U
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
advalorem duty
U
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
checks
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
varicolored
U
گوناگون
miscellaneous
U
گوناگون
heterochromous
U
گوناگون
pied
U
گوناگون
varied
U
گوناگون
multiple
U
گوناگون
multifarious
U
گوناگون
sundry
U
گوناگون
protean
U
گوناگون
sundries
U
گوناگون
various
U
گوناگون
variate
U
گوناگون
diverse
U
گوناگون
odd and ends
U
گوناگون
variegated
U
گوناگون
mixtilineal
U
گوناگون خط
acknowledge
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
diversifying
U
گوناگون ساختن
diversifies
U
گوناگون ساختن
diversified
U
گوناگون ساختن
varietal
U
گوناگون پر از تنوعات
multiple
U
چندلا گوناگون
varia
U
مطالب گوناگون
variant
U
گوناگون مختلف
versicolor
U
برنگهای گوناگون
miscellaneously
U
بطور گوناگون
here and there
<idiom>
U
درمکانهای گوناگون
wide-ranging
U
متنوع - گوناگون
diversify
U
گوناگون ساختن
oddments
U
مواد گوناگون
variegated colours
U
رنگهای گوناگون
undervarious
U
بعناوین گوناگون
under various titles
U
به عناوین گوناگون
varia
U
اشیا گوناگون
variform
U
گوناگون مختلف الشکل
sundry
U
اقلام متفرقه گوناگون
miscellany
U
مجموعهای از مطالب گوناگون
humoursomeness
U
حالات ویژه گوناگون
various books
U
کتابهای گوناگون یا مختلف
manifoldly
U
بطور متعدد یا گوناگون
heterochromous
U
دارای رنگهای گوناگون
polyphagia
U
خورنده غذاهای گوناگون
miscellanies
U
مجموعهای از مطالب گوناگون
symposia
U
مقالات گوناگون درباره یک موضوع
varied
U
دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
polyvalent
U
دارای پادگن ها یا پادتنهای گوناگون
job lot
U
کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
symposium
U
مقالات گوناگون درباره یک موضوع
to compare apples and oranges
<idiom>
U
چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
job lots
U
کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
catchall
U
فرف یامخزن اشیاء گوناگون
symposiums
U
مقالات گوناگون درباره یک موضوع
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
authorized stoppage
U
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
redundancy
U
تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
Reforms are needed in various directions.
U
تغییراتی ؟ رجهات گوناگون لازم است
progressive attack
U
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
combination carrier
U
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
moto scramble
U
مسابقه چند بخشی درمسیرهای گوناگون
multi purpose vehicle
U
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
redundancies
U
تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
omnibus bill
U
لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
universal provider
U
سوداگری که در همه چیزیادرکالاهای گوناگون معامله میکند
varriform
U
دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
input output table
U
بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند
heteromorphic
U
جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
to ring the changes
U
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
hexapla
U
کتاب شش متنی که متنهای گوناگون رادرستونهای موازی نشان دهد
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
stbtitle
U
عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
jumble shop
U
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
panopticon
U
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
montage
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
redundant information
U
یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
montages
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
instructional computing
U
فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
maypole
U
تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
boilerplate
U
قطعهای از متن که بارهاکلمه به کلمه در سندهای گوناگون استفاده میشودورق اهن دیگ بخار
out side
U
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
p system
U
سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
hypercard
U
نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
compaq computer corporation
U
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
the incidents of a journey
U
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
mask design
U
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
capitulary
U
عنوان
titles
U
عنوان
ground
U
عنوان
headwords
U
عنوان
headword
U
عنوان
by way of remainder
U
به عنوان رد
life peers
U
عنوان
life peer
U
عنوان
prints
U
عنوان و..
print
U
عنوان و..
printed
U
عنوان و..
head line
U
عنوان
headline
U
عنوان
heading
U
عنوان
rubrics
U
عنوان
rubric
U
عنوان
captions
U
عنوان
caption
U
عنوان
titles
U
عنوان ها
names
U
عنوان ها
name
U
عنوان
headlines
U
عنوان
headings
U
عنوان
epithet
U
عنوان
appellative
U
عنوان
title
U
عنوان
themes
U
عنوان ها
subjects
U
عنوان ها
topics
U
عنوان ها
subject
[topic]
U
عنوان
topic
U
عنوان
epithets
U
عنوان
title
U
عنوان
receipts
U
دریافت
apprehension
U
دریافت
apprehensions
U
دریافت
mental perception
U
دریافت
receipt
U
دریافت
discernment
U
دریافت
sentience
U
دریافت
transmission/reception of messages
U
دریافت
synecdoche
U
هم دریافت
delivery
U
دریافت
comprehensions
U
دریافت
receiving
U
دریافت
reception
U
دریافت
deliveries
U
دریافت
comprehension
U
دریافت
percipience
U
دریافت
receptions
U
دریافت
apperception
U
دریافت
collections
U
دریافت
collection
U
دریافت
inception
U
دریافت
sensing
U
دریافت
the hoy f.
U
عنوان پاپ
naturals
U
حرکت در عنوان
on loan
U
به عنوان قرض
head
U
عنوان مبحث
titlist
U
دارای عنوان
surname
U
لقب عنوان
head
U
سالار عنوان
headings
U
عنوان سرصفحه
honorifics
U
عنوان تجلیلی
heading
U
عنوان گذاری
possessory title
U
عنوان مالکیت
start of heading
U
شروع عنوان
heading
U
عنوان سرصفحه
headings
U
عنوان گذاری
guize
U
روبند عنوان
superscrible
U
عنوان روی
surnames
U
لقب عنوان
topics
U
عنوان سرفصل
topic
U
عنوان سرفصل
honorific
U
عنوان تجلیلی
nowise
U
به هیچ عنوان
untitled
U
بدون عنوان
for example
U
به عنوان مثال
exempli gratia
[e.g.]
U
به عنوان مثال
branding
U
عنوان تجارتی
berth
U
کسب عنوان
in a topic form
U
بصورت عنوان
intitule
U
عنوان دادن به
berthed
U
کسب عنوان
berthing
U
کسب عنوان
exercise term
U
عنوان مانور
Under the title ( heading) of …
U
تحت عنوان ...
Distinguished . Titled.
U
صاحب عنوان
appropriation title
U
عنوان سپرده
message heading
U
عنوان پیام
berths
U
کسب عنوان
doctorate
U
عنوان دکتری
natural
U
حرکت در عنوان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com