English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (609 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
feather one's nest <idiom> U به علائق خود توجه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vocational interest blank U پرسشنامه علائق شغلی
society of certified processors U سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
oedipal U وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود
draw attention U توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
screamer U اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
referred U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refers U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refer U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
tents U توجه کردن
take care of U توجه کردن از
welfare U توجه کردن
mark U توجه کردن
to take keep U توجه کردن
attend U توجه کردن
marks U توجه کردن
attending U توجه کردن
perpend U توجه کردن
figure on U توجه کردن
tent U توجه کردن
to llok U توجه کردن
attends U توجه کردن
to watch over U توجه کردن
get with it <idiom> U توجه کردن
pay attention <idiom> U توجه کردن
focused U متمرکز کردن توجه
focussed U متمرکز کردن توجه
attending U توجه یا رسیدگی کردن
focuses U متمرکز کردن توجه
distract U منحرف کردن توجه
focus U متمرکز کردن توجه
focusses U متمرکز کردن توجه
focussing U متمرکز کردن توجه
to call U توجه کسیراجلب کردن
attends U توجه یا رسیدگی کردن
distracts U منحرف کردن توجه
to come in to notice U جلب توجه کردن
attend U توجه یا رسیدگی کردن
reference U توجه کردن یا کار کردن با چیزی
references U توجه کردن یا کار کردن با چیزی
to turn a d. ear to U توجه نکردن به بی اعتنایی کردن به
to take notice U ملتفت بودن توجه کردن
catch one's eye <idiom> U توجه کسی را جلب کردن
to pay attention to something [someone] U به چیزی [کسی ] توجه کردن
upstaging U توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaged U توجه دیگران را به خود جلب کردن
to court favour U توجه و التفات کسی را طلب کردن
upstages U توجه دیگران را به خود جلب کردن
assists U حضور بهم رساندن توجه کردن
assisted U حضور بهم رساندن توجه کردن
assisting U حضور بهم رساندن توجه کردن
assist U حضور بهم رساندن توجه کردن
to put somebody on the back burner U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
adverts U توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
attention U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attentions U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
to shunt somebody aside U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
advert U توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
audit U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audits U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
lionize U مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
to notice U توجه کردن [ملاحضه کردن ]
note U توجه کردن ذکر کردن
notes U توجه کردن ذکر کردن
noting U توجه کردن ذکر کردن
wards U نگهداری کردن توجه کردن
ward U نگهداری کردن توجه کردن
to ingratite oneself U خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
audit U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audited U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
auditing U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
zero in on <idiom> U تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
audits U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
weighting U مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها
favourites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest U پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
make a diplomatic representation U به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
to watch for certain symptoms U توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
keeps U توجه
heeds U توجه
NB U توجه!
heedfully U با توجه
remarked U توجه
attentions U توجه
heeding U توجه
noting U توجه
mindfulness U توجه
remarking U توجه
heedfulness U توجه
note U توجه
attentiveness U توجه
attention U توجه
heed U توجه
heeded U توجه
re- U با توجه به
attention to orders U توجه
re U با توجه به
notes U توجه
remark U توجه
assiduity U توجه
regards U توجه
unconsidered U بی توجه
inattentive U بی توجه
oblivious U بی توجه
listless U بی توجه
listlessly U بی توجه
regarded U توجه
regard U توجه
turn to U توجه
tendance U توجه
mindfully U با توجه
keep U توجه
unresponsive U بی توجه
attendances U توجه
adverence U توجه
advertence U توجه
advertency U توجه
attendance U توجه
cares U توجه
cared U توجه
remarks U توجه
care U توجه
notices U توجه اطلاع
safe keeping U حفافت توجه
detraction U کاهش توجه
oyez U توجه کنید
notice U توجه اطلاع
noticed U توجه اطلاع
considerable U قابل توجه
to be d. to U توجه نکردن به
interests U توجه نظر
interest U توجه نظر
notations U ثبت توجه
notation U ثبت توجه
tentless U بی توجه بی دقت
striking U قابل توجه
noteworthy U قابل توجه
strikingly U قابل توجه
self care U توجه از خود
noticing U توجه اطلاع
see after U توجه داشتن به
pay respect to U توجه داشتن به
consideration U توجه مراعات
favor U توجه مرحمت
consideration U توجه تامل
considerations U توجه مراعات
field of attention U میدان توجه
favoured U طرف توجه
considerations U توجه تامل
auspice U حسن توجه
devil may care U بی توجه به مقام
observingly U از روی توجه
eye catcher U چیزجالب توجه
tendency U توجه استعداد
tendencies U توجه استعداد
remarkable U قابل توجه
remarkable U جالب توجه
attention to orders U توجه کنید
unscrupulous U بی توجه به نیک و بد
to drive at U توجه داشتن به
cautioned U اخطار توجه
regard U رعایت توجه
engaging U جالب توجه
notables U جالب توجه
at nurse U در توجه دایه
notable U جالب توجه
favour U توجه مرحمت
attention getting U توجه طلب
favouring U توجه مرحمت
warning U توجه به خط ر ممکن
attention seeking U توجه طلب
favours U توجه مرحمت
Take care of the infant. U از نوزاد توجه کن
hypoprosexia U فقدان توجه
auspices U حسن توجه
hypoprosessis U فقدان توجه
unwitting U بی توجه بی هوش
Your attention please. U توجه فرمایید !توجه فرمایید !
regarded U رعایت توجه
regards U رعایت توجه
caution U اخطار توجه
favored U توجه مرحمت
caution U توجه کنید
cautioning U توجه کنید
favoring U توجه مرحمت
cautioning U اخطار توجه
cautions U توجه کنید
cautioned U توجه کنید
cautions U اخطار توجه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com