English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
suspend U به عقب انداختن اجرای حکم
suspending U به عقب انداختن اجرای حکم
suspends U به عقب انداختن اجرای حکم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
Sound Recorder U امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration U خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
application of fire U اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
performance standard U معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
let down U پایین انداختن انداختن
Sound Blaster U و پس اجرای آن
runs U اجرای
run U اجرای
post strike U بعد از اجرای تک
test run U اجرای ازمایشی
carry out the obligations U اجرای تعهدات
ground work U اجرای فن در خاک
plan implementation U اجرای برنامه
administration of justice U اجرای عدالت
concurrent execution U اجرای همزمان
administer justice U اجرای عدالت
test run U اجرای ازماینده
conduct of fire U اجرای تیراندازی
performance of a contract U اجرای قرارداد
conduct of fire U اجرای اتش
auto da fe U اجرای رای
parallel run U اجرای موازی
execution of judgments U اجرای احکام
execution of wills U اجرای وصایا
budget execution U اجرای بودجه
rerun U اجرای مجدد
fulfilment of an obligation U اجرای تعهد
use U اجرای چیزی
enforcement of a judgment U اجرای حکم
uses U اجرای چیزی
dry run U اجرای ازمایشی
machine run U اجرای ماشین
program execution U اجرای برنامه
concurrently U اجرای همزمان
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
enforcement by writ U اجرای حکم دادگاه
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
legal enforcement U اجرای حکم دادگاه
wargaming U اجرای بازی جنگ
law enforcement U اجرای قوانین [حقوقی]
administration of a will U اجرای وصیت نامه
by the number U اجرای فرمان با شماره
launching U شروع یا اجرای یک برنامه
launches U شروع یا اجرای یک برنامه
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
class ii activity U اجرای اماد طبقه 2
involve U آغاز با اجرای یک برنامه
apply a correct holt U اجرای فن صحیح کشتی
task force U نیروی اجرای عملیات
task forces U نیروی اجرای عملیات
involving U آغاز با اجرای یک برنامه
final process U دستور اجرای حکم
checks U اجرای خشک یک برنامه
policy instrument U ابزار اجرای سیاست
war game U اجرای بازی جنگ
self aid U اجرای کمکهای اولیه
checked U اجرای خشک یک برنامه
check U اجرای خشک یک برنامه
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
insubordination U سرپیچی از اجرای دستور
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
involves U آغاز با اجرای یک برنامه
desks U اجرای خشک برنامه
launch U شروع یا اجرای یک برنامه
launch an attack U اجرای حمله شروع تک
multi tasking U اجرای چندین کار
concept of operations U روش اجرای عملیات
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
operate U دستورات اجرای کامپیوتر
operates U دستورات اجرای کامپیوتر
operated U دستورات اجرای کامپیوتر
implementation of the decisions U اجرای قرار [رای]
multitasking U اجرای چندین کار
launched U شروع یا اجرای یک برنامه
class i activity U اجرای اماد طبقه 1
desk U اجرای خشک برنامه
enforcement of a judment U اجرای حکم دادگاه
technique U روش یا فن اجرای کار
enforcement of judgement U اجرای احکام قضایی
transattack period U زمان اجرای تک اتمی
task element U عنصر اجرای عملیات
methode of fire U روش اجرای تیراندازی
techniques U روش یا فن اجرای کار
ambuscade U دام محل اجرای کمین
passes U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
executing U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
fire time U زمان اجرای اتش یا انفجار
high angle pit U چاله مخصوص اجرای تیرقائم
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
executes U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executed U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
passed U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
pass U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
enterprises U اقدام به اجرای قوانین کردن
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
phase U دوره زمانی اجرای برنامه
concepts U تدبیر روش اجرای یک چیز
concept U تدبیر روش اجرای یک چیز
phased U دوره زمانی اجرای برنامه
phases U دوره زمانی اجرای برنامه
mission request U درخواست اجرای ماموریت هوایی
enterprise U اقدام به اجرای قوانین کردن
textbook U اجرای حرکت کامل و فنی
task element U قسمت مامور اجرای عملیات
execute U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
operators U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
specific performance U نحوه اجرای معین در قرارداد
launching U اجرای حمله شروع عملیات
passive U وقت کشی بدون اجرای فن
launch U اجرای حمله شروع عملیات
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
passives U وقت کشی بدون اجرای فن
sword dance U اجرای رقص در اطراف شمشیر
operator U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
execution U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
staged U اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
exempted , adressee U گیرنده معاف از اجرای دستور
launches U اجرای حمله شروع عملیات
precedence U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
textbooks U اجرای حرکت کامل و فنی
launched U اجرای حمله شروع عملیات
collectivism U اجرای اصول اشتراکی درزندگی
rerun U اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
immediate U روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
math U و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
maths U و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
budgetary control U کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
compile and go U بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
delay position U موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
microcycle U برای دادن زمان اجرای دستورات
command of execution U فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
run duration U مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
proponent U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
task group U ناو گروه مامور اجرای عملیات
run duration U که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
intermittent U اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
adagio آهسته و ملایم [اجرای آهنگ باهستگی]
proponents U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
e hour U وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
execution U مدت زمان بین اجرای یک دستور
targetted U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeted U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
dynamically U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
lesions U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
pipeline U بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
target U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
lesion U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
targeting U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
pipelines U بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
targetting U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targets U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
multitasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
tempo U سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
compiles U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
tempos U سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
attentions U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attention U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
executes U بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
auto da fe U اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
executed U بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
compile U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiled U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
execute U بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
bailiffs U مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
compiling U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
software U که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
bailiff U مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
executing U بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
operation U بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
on the fly U در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
esorow U سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
dynamic U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
preprocess U اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
get round the law U با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
runs U اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
run U اجرای مجموعهای دستورات یا برنامه ها یا توابع توسط کامپیوتر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com