English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
top off <idiom> U به صورت عالیپایان یافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
test U عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
tested U عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
tests U عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
propagated U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate U گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
locals U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
barrage jamming U تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions U استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
basic U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation U صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming U روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
finds U یافتن
find U یافتن
detect U یافتن
detected U یافتن
discovers U یافتن
discovered U یافتن
discover U یافتن
discovering U یافتن
detecting U یافتن
detects U یافتن
accruing U گسترش یافتن
dominates U تفوق یافتن
to be through U فراغت یافتن
waning U کاهش یافتن
wanes U کاهش یافتن
waned U کاهش یافتن
terminated U خاتمه یافتن
to get back on one's feet U بهبودی یافتن
terminate U خاتمه یافتن
wane U کاهش یافتن
dominated U تفوق یافتن
dominate U تفوق یافتن
diminishes U تقلیل یافتن
demise U وفات یافتن
rises U خاتمه یافتن
diminishes U نقصان یافتن
ensures U اطمینان یافتن
rise U خاتمه یافتن
ensure U اطمینان یافتن
ensured U اطمینان یافتن
diminish U تقلیل یافتن
diminish U نقصان یافتن
ensuring U اطمینان یافتن
insures U اطمینان یافتن
insuring U اطمینان یافتن
to be prolonged U امتداد یافتن
attained U دست یافتن
attaining U دست یافتن
deploy U گسترش یافتن
dwindling U تدریجاکاهش یافتن
to peter out U نقصان یافتن
dwindles U تدریجاکاهش یافتن
deploying U گسترش یافتن
attain U دست یافتن
taper off U کاهش یافتن
to a greatness U بزرگی یافتن
transcends U برتری یافتن
transcending U برتری یافتن
transcended U برتری یافتن
transcend U برتری یافتن
deploys U گسترش یافتن
dwindled U تدریجاکاهش یافتن
dwindle U تدریجاکاهش یافتن
to alter [to] U تغییر یافتن
relax U تخفیف یافتن
realizing U تحقق یافتن
to look oneself again U بهبود یافتن
relaxing U تخفیف یافتن
relaxes U تخفیف یافتن
realised U تحقق یافتن
realises U تحقق یافتن
realising U تحقق یافتن
realize U تحقق یافتن
realized U تحقق یافتن
terminates U خاتمه یافتن
accruing U افزایش یافتن
decreases U کاهش یافتن
masters U تسلط یافتن بر
mastered U تسلط یافتن
mastered U تسلط یافتن بر
master U تسلط یافتن
master U تسلط یافتن بر
come up with <idiom> U یافتن پاسخ
centred U تمرکز یافتن
centre U تمرکز یافتن
masters U تسلط یافتن
specialises U تخصص یافتن
boomed U توسعه یافتن
boom U توسعه یافتن
escalates U فزونی یافتن
escalating U فزونی یافتن
specializing U تخصص یافتن
specializes U تخصص یافتن
specialize U تخصص یافتن
specialising U تخصص یافتن
centers U تمرکز یافتن
centered U تمرکز یافتن
developments U تکامل یافتن
decrease U نقصان یافتن
decrease U کاهش یافتن
development U تکامل یافتن
decreased U نقصان یافتن
decreased U کاهش یافتن
decreases U نقصان یافتن
lay hands on something <idiom> U یافتن چیزی
pull through <idiom> U بهبود یافتن
take steps <idiom> U آمادگی یافتن
up and about <idiom> بهبود یافتن
booming U توسعه یافتن
booms U توسعه یافتن
escalated U فزونی یافتن
to gain the upper hand U غلبه یافتن
to get fame U شهرت یافتن
to get off U رهایی یافتن از
to get ones hand in U دست یافتن به
to get rid of U رهایی یافتن از
to gain in nealth U بهبودی یافتن
to extricate oneself U رهایی یافتن
accrues U افزایش یافتن
accrue U گسترش یافتن
accrue U افزایش یافتن
learns U اگاهی یافتن
learn U اگاهی یافتن
to be transferred U انتقال یافتن
to come to know U اگاهی یافتن
station U استقرار یافتن
stationed U استقرار یافتن
stations U استقرار یافتن
to take courage U خرات یافتن
to undergo a change U تغییر یافتن
wind up U پایان یافتن
wrap up U خاتمه یافتن
escalate U فزونی یافتن
to grow better U بهبودی یافتن
to pull round U بهبودی یافتن
to reach for knowledge U برای یافتن
to quit oneself of U رهائی یافتن از
to develop U تکامل یافتن
accrues U گسترش یافتن
attains U دست یافتن
tensest U تشدید یافتن
reduces U تقلیل یافتن
reducing U کاهش یافتن
reducing U تقلیل یافتن
tense U تشدید یافتن
acceded U راه یافتن
accedes U دست یافتن
accedes U راه یافتن
acceding U دست یافتن
acceding U راه یافتن
outspread U گسترش یافتن
scant U تخفیف یافتن
outreach U برتری یافتن
overmaster U برتری یافتن بر
overmatch U تفوق یافتن
acceded U دست یافتن
accede U راه یافتن
lessens U تقلیل یافتن
tenses U تشدید یافتن
over- U پایان یافتن
tenser U تشدید یافتن
over U پایان یافتن
tensed U تشدید یافتن
reduce U کاهش یافتن
alter U تغییر یافتن
reduce U تقلیل یافتن
reduces U کاهش یافتن
altered U تغییر یافتن
altering U تغییر یافتن
alters U تغییر یافتن
accede U دست یافتن
overspread U بسط یافتن
shrinks U کاهش یافتن
shrinking U کاهش یافتن
pull round U بهبودی یافتن
diverges U انشعاب یافتن
achieving U دست یافتن
achieves U دست یافتن
achieved U دست یافتن
achieve U دست یافتن
hold out U بسط یافتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com