Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to be called at the bar
U
به سمت وکالت پذیرفته شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
agreed
U
پذیرفته
adopted
U
پذیرفته
avowed
U
پذیرفته
accepted
U
پذیرفته
agreed to
U
پذیرفته
received
U
پذیرفته
unquestioned
U
پذیرفته
taken
U
پذیرفته
to go down
U
پذیرفته شدن
to pass muster
U
پذیرفته شدن
agreed
<adj.>
<past-p.>
U
پذیرفته شده
allowed
<adj.>
<past-p.>
U
پذیرفته شده
approved
<adj.>
<past-p.>
U
پذیرفته شده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
U
پذیرفته شده
authorized
<adj.>
<past-p.>
U
پذیرفته شده
passed
<adj.>
<past-p.>
U
پذیرفته شده
admitted
U
پذیرفته شده
he was received to membership
U
بعضویت پذیرفته شد
his was granted
U
دعایش پذیرفته شد
legal profession
U
وکالت
per procurationem
U
به وکالت
attorneyship
U
وکالت
proctorship
U
وکالت
procurance
U
وکالت
agentship
U
وکالت
procuration
U
وکالت
procuracy
U
وکالت
attorneys
U
وکالت
attorney
U
وکالت
procuratory
U
وکالت
proxyship
U
وکالت
subrogation
U
وکالت
deputation
U
وکالت
delegations
U
وکالت
delegation
U
وکالت
agency
U
وکالت
agencies
U
وکالت
advocacy
U
وکالت
power of attorney
U
وکالت
deputations
U
وکالت
bars
U
وکالت
bar
U
وکالت
inductee
U
استخدامی پذیرفته شده
persona non grata
U
شخص پذیرفته نشده
slav accepted
U
اسلاو پذیرفته شده
slav declined
U
اسلاو پذیرفته نشده
administrative acceptees
U
پرسنل پذیرفته شده
acceptably
U
چنانچه پذیرفته شود
accepted barbarism
U
غلط مشهور یا پذیرفته
power of procuration
U
وکالت نامه
warrant of attorney
U
وکالت نامه
power of attorney
U
وکالت نامه
oppointing as one's attorney
U
وکالت دادن
membership of the parliament
U
وکالت مجلس
warrant of attorney
U
وکالت نامه
letters of procurator
U
وکالت نامه
power of authority
U
وکالت نامه
legal profession
U
حرفه وکالت
lawyer's office
U
دفتر وکالت
letter of attorney
U
وکالت نامه
to go to the bar
U
وکالت کردن
certificate of authority
U
وکالت نامه
referred brief
U
وکالت انتخابی
qualified power of attorney
U
وکالت مقید
full power of attorney
U
وکالت نامه
delegate power of attorney
U
وکالت در توکیل
bar examination
U
امتحان وکالت
attorneyship
U
وکالت دعاوی
attorneyship
U
مقام وکالت
appoint as one's council
U
وکالت دادن
mandate
U
وکالت نامه
act as counsel
U
وکالت کردن
proxy
U
وکالت وکالتنامه
mandated
U
وکالت نامه
mandates
U
وکالت نامه
mandating
U
وکالت نامه
bar
U
وکالت دادگاه
power of attorney
U
وکالت نامه
bars
U
وکالت دادگاه
general power of attorney
U
وکالت مطلق
procuratory
U
سند وکالت
matriculated
U
در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
to pass for
U
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
matriculated
U
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
queen's gambit declined
U
گامبی وزیر پذیرفته نشده
queen's gambit accepted
U
گامبی وزیر پذیرفته شده
matriculating
U
در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
to meet with a repulse
U
پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
matriculates
U
در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculate
U
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates
U
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
king's gambit declined
U
گامبی شاه پذیرفته نشده
matriculate
U
در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculating
U
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
representational
U
وابسته به نمایندگی یا وکالت
disbarment
U
محرومیت از شغل وکالت
give powers
U
به کسی وکالت دادن
give soneone powers
U
به کسی وکالت دادن
go to the bar
U
وکالت کردن در دعاوی
proxy
U
نمایندگی وکالت وکالتنامه
oppoint him as one's proxy
U
به کسی وکالت دادن
naturalizing
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalizes
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
recognized asylum seeker
U
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
naturalising
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalize
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalises
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
asylee
U
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
a bitter pill to swallow
<idiom>
U
یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
person entitled to asylum
U
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
empower
U
وکالت دادن وکیل کردن
delegates
U
وکالت دادن محول کردن به
delegating
U
وکالت دادن محول کردن به
delegated
U
وکالت دادن محول کردن به
delegate
U
وکالت دادن محول کردن به
empowered
U
وکالت دادن وکیل کردن
disbar
U
از شغل وکالت محروم کردن
empowers
U
وکالت دادن وکیل کردن
empowering
U
وکالت دادن وکیل کردن
margins
U
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margin
U
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
specification
U
کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
Nothing can excuse such impoliteness.
U
هیچ عذری برای بی ادبی پذیرفته نیست
he lost the seat
U
مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
non matriculated
U
دوره دبیرستان را بپیان نرسانده یا بدانشگاه پذیرفته نشده
alekhine's variation
U
واریاسیون الخین در گامبی وزیر پذیرفته نشده شطرنج
i intend my son for the bar
U
خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
approval
U
متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval
U
توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
inns of court
U
کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
tabling
U
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tables
U
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabled
U
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table
U
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
parity
U
سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
affirmative
سیگنال تصدیق از طرف گیرنده که پیام را پذیرفته است و آماده بعدی است.
practitioner
U
وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
practitioners
U
وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
CMIP
U
پروتکلی که به طور رسمی توسط IOS پذیرفته شده است برای انتقال افلاعات مدیریت شبکه در شبکه
disbarment
U
محروم کردن از حق وکالت دادگستری ممنوع الوکاله کردن
retaining fee
U
وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
postulate
U
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulated
U
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulates
U
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulating
U
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
empowers
U
اختیار دادن وکالت دادن
empower
U
اختیار دادن وکالت دادن
empowered
U
اختیار دادن وکالت دادن
empowering
U
اختیار دادن وکالت دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com