Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
throw to the wolves
<idiom>
U
به دهان گرگ انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
blurt
U
از دهان بیرون انداختن
slobber
U
دهان را اب انداختن
slobbered
U
دهان را اب انداختن
slobbering
U
دهان را اب انداختن
slobbers
U
دهان را اب انداختن
jump into the lion's mouth
<idiom>
U
خود را توی دهان افعی انداختن
Other Matches
slaver
U
گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver
U
اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
rictus
U
گشادی دهان چاک دهان پرندگان
To pass the news by word of mouth .
U
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
stomal
U
دهان دار وابسته به دهان
kiss of life
U
تنفس مصنوعی دهان به دهان
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
expired air method
U
روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
bring down
U
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
jeopard
U
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrified
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
U
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
astomatous
U
بی دهان
puss
U
دهان
gob
U
دهان
jib
U
دهان
potato box
U
دهان
jibbed
U
دهان
polystomatous
U
دهان
spittle
U
اب دهان
polystome
U
دهان
slobbered
U
اب دهان
jibs
U
دهان
astomatal
U
بی دهان
chops
U
دهان
jibbing
U
دهان
slobber
U
اب دهان
mouth
U
دهان
slobbering
U
اب دهان
mouthing
U
دهان
saliva
U
اب دهان
OS
U
دهان
mouths
U
دهان
slobbers
U
اب دهان
unmuffle
U
دهان
mouthed
U
دهان
gobs
U
دهان
cyclostomate
U
دهان گرد
stomatology
U
دهان پزشکی
mouthwashes
U
دهان شویه
rictus
U
چاک دهان
mouthwash
U
دهان شویه
scolds
U
ادم بد دهان
stomatous
U
دهان دار
mouthing
U
در دهان گذاشتن
microstomous
U
کوچک دهان
mouth
U
در دهان گذاشتن
mouthed
U
در دهان گذاشتن
oral
U
از راه دهان
mum's the word
<idiom>
U
دهان قرص
reeked
U
بخار دهان
mouths
U
در دهان گذاشتن
reek
U
بخار دهان
peroral
U
از راه دهان
throat
U
صدا دهان
throats
U
صدا دهان
astomatal
U
فاقد دهان
mouthy
U
دهان دار
neb
U
پوزه دهان
openmouthed
U
دهان باز
stomatitis
U
ورم دهان
stomatic
U
شبیه دهان
stoma
U
شکاف دهان
stomatal
U
وابسته به دهان
stomatal
U
دهان دار
orals
U
از راه دهان
fomalhaut
U
دهان ماهی
reeking
U
بخار دهان
reeks
U
بخار دهان
gags
U
دهان باز کن
gagged
U
دهان باز کن
gagging
U
دهان باز کن
insalivate
U
اب دهان زدن به
gag
U
دهان باز کن
palate
U
سقف دهان
fetid
U
گند دهان
halitosis
U
گند دهان
to shut up
U
دهان بستن
widemouthed
U
دهان باز
toho
U
دهان ببر
spit
U
اب دهان خدو
spits
U
اب دهان خدو
palates
U
سقف دهان
scolded
U
ادم بد دهان
mouth-watering
U
دهان آب انداز
scold
U
ادم بد دهان
gymnostomous
U
برهنه دهان
cyclostomatous
U
دهان گرد
say a mouthful
<idiom>
U
حرف دهان پر کن
let down
U
پایین انداختن انداختن
bad breath
U
بدبویی دهان
[پزشکی]
Wellington
U
چکمه دهان گشاد
mush
[British E]
U
دهان
[اصطلاح روزمره]
To muzzle the people.
U
دهان مردم را بستن
muzzling
U
دهان بند دهنه
muzzles
U
دهان بند دهنه
drooled
U
اب از دهان تراوش شدن
drool
U
اب از دهان تراوش شدن
fullmouthed
U
دارای دهان کامل
to escape one's lips
U
از دهان کسی در رفتن
slobbers
U
اب دهان روان ساختن
spit
U
اب دهان پرتاب کردن
fondants
U
شیرینی ای که در دهان اب میشود
trap
U
دهان
[اصطلاح روزمره]
halitosis
U
بدبویی دهان
[پزشکی]
fetor oris
U
بدبویی دهان
[پزشکی]
muzzled
U
دهان بند دهنه
yap
[American E]
U
دهان
[اصطلاح روزمره]
dry mouth syndrome
U
خشکی دهان
[پزشکی]
xerostomia
U
خشکی دهان
[پزشکی]
maw
U
دهان
[اصطلاح روزمره]
drooling
U
اب از دهان تراوش شدن
ejaculating
U
از دهان بیرون پراندن
ejaculates
U
از دهان بیرون پراندن
drools
U
اب از دهان تراوش شدن
ejaculate
U
از دهان بیرون پراندن
dry mouth
U
خشکی دهان
[پزشکی]
bazoo
[American E]
U
دهان
[اصطلاح روزمره]
chops
U
دهان
[اصطلاح روزمره]
pie hole
[American E]
U
دهان
[اصطلاح روزمره]
fish fag
U
زن بدزبان یابد دهان
cake-hole
[British E]
U
دهان
[اصطلاح روزمره]
muzzle
U
دهان بند دهنه
jaws
U
دهان
[اصطلاح روزمره]
ejaculated
U
از دهان بیرون پراندن
spits
U
اب دهان پرتاب کردن
mouthpart
U
زائده نزدیک دهان
gagging
U
دهان بند بستن
aboral
U
نقطه مقابل دهان
hagfish
U
مارماهی دهان گرد
gagged
U
دهان بند بستن
paralysis of the face
U
لغو یا کجی دهان
orinasal
U
از دهان و بینی درامده
swearer
U
ادم بد دهان وفحاش
gag
U
دهان بند بستن
mugging
U
ساده لوح دهان
gags
U
دهان بند بستن
screw up
U
غنچه کردن دهان
clump block
U
قرقره دهان گشاد
slobber
U
اب دهان روان ساختن
slobbered
U
اب دهان روان ساختن
trap
U
نیرنگ فریب دهان
sound off
U
مزه دهان کسیرافهمیدن
mug
U
ساده لوح دهان
stomatogastric
U
وابسته به دهان ومعده
mugged
U
ساده لوح دهان
fondant
U
شیرینی ای که در دهان اب میشود
toadfish
U
ماهی دهان گشاددریایی
he has a loose tongue
U
دهان لقی دارد
spiracular
U
شبیه سوراخ دهان
socket
کام
[سقف دهان]
slobbering
U
اب دهان روان ساختن
gob
[British E]
U
دهان
[اصطلاح روزمره]
squiggle
U
در دهان قرقره کردن
mugs
U
ساده لوح دهان
squiggles
U
در دهان قرقره کردن
cyclostomatous
U
وابسته به جانور دهان گرد
saliva test
U
ازمایش بزاق دهان اسب
cyclostome
U
جانور از راسته دهان گردان
he did not open his lips
U
دهان نگشود سخن نگفت
Hand, foot and mouth disease
[HFMD]
U
بیماری دست، پا و دهان
[پزشکی]
cyclostomate
U
وابسته به جانور دهان گرد
stomatitis
U
ورم مخاط دهان ولثه
aftertaste
U
اثر و طعم غذا در دهان
gape
U
نگاه خیره با دهان باز
To sound someone out . To feel someones pulse .
U
مزه دهان کسی را فهمیدن
gapes
U
نگاه خیره با دهان باز
gaping
U
نگاه خیره با دهان باز
a hand to mouth existence
<idiom>
U
دست به دهان زندگی کردن
to gape
U
با خیره دهان باز کردن
living from hand to mouth
<idiom>
U
دست به دهان زندگی کردن
hand to mouth reaction
U
واکنش دست به دهان بردن
aftertastes
U
اثر و طعم غذا در دهان
gaped
U
نگاه خیره با دهان باز
To do something the hard way . to do something in a roundabout way.
U
لقمه را از دور سر توی دهان گذاشتن
agape
U
مبهوت متعجب با دهان باز درشگفت
muffle
U
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
slobbered
U
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
It melts in the mouth
U
در دهان آب میشود(نرم و لذیذ است )
To be flabbergasted (bewildered).
U
انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
slobbering
U
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
bits
U
میله فلزی داخل دهان اسب
muffles
U
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
vibrissa
U
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
canker sore
U
زخم وقرحه کوچک مخصوصادر دهان
slobbers
U
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
muffling
U
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
open hearth
U
کوره فولاد سازی دهان باز
bit
U
میله فلزی داخل دهان اسب
face hold
U
گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
slobber
U
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
Never look a gift horse in the mouth.
<proverb>
U
دهان اسب پیشکشى را هرگز معاینه نکن .
To be a good conversationalist .
U
دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
granulose
U
ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com