English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
leakage U به خزانه وارد نمیشود
leakages U به خزانه وارد نمیشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
wake up U کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
i had scarely arrived U تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
non placer U موافقت نمیشود
The door is jammed. در باز نمیشود.
fat is insoluble in water U چربی در اب حل نمیشود
he takes no notice of it U ملتفت نمیشود
treasure trove U خزانه
treasure U خزانه
magazines U خزانه
treasured U خزانه
treasures U خزانه
treasuring U خزانه
storage U خزانه
reservoirs U خزانه
reservoir U خزانه
thesaurus U خزانه
fisk U خزانه
depository U خزانه
repertory U خزانه
magazine U خزانه
thesauruses U خزانه
warison U خزانه
Exchequer U خزانه
treasury U خزانه
repertoire U خزانه
exclusive U آنچه شامل نمیشود
impossible to get hold of U نمیشود گیر آورد
indelible pencil U مدادی که خط ان پاک نمیشود
no two leaves are identical U دو برگ یکی نمیشود
non-starter U طرحی که انجام نمیشود
The window is jammed. پنجره باز نمیشود.
non-starters U طرحی که انجام نمیشود
that does not f. U این دلیل نمیشود
oil is immiscible with water U روغن با اب امیخته نمیشود
quaestor U خزانه دار
receivers U جعبه خزانه
receiver U جعبه خزانه
treasurership U خزانه داری
treasury securities U اسناد خزانه
treasury bills U اسناد خزانه
treasury bonds U اسناد خزانه
treasury warrant U گواهی خزانه
tree farm U خزانه درخت
treasury bill U اسناد خزانه
tresury general U خزانه داری کل
storage level U تراز خزانه
vesturer U خزانه دار
questor U خزانه دار
the public purse U خزانه ملی
chamberlain U خزانه دار
purse U وجوهات خزانه
pursed U وجوهات خزانه
purses U وجوهات خزانه
pursing U وجوهات خزانه
bursaries U خزانه داری
bursary U خزانه داری
Exchequer U خزانه داری
neck U خزانه فشنگ
necks U خزانه فشنگ
chambers U خزانه لوله
chamber U خزانه لوله
magazine U خزانه فشنگ
chamberlains U خزانه دار
treasurer U خزانه دار
treasurers U خزانه دار
behavior repertoire U خزانه رفتار
great chamberlain U خزانه دار کل
government treasury U خزانه دولت
treasury U خزانه داری
fisk U خزانه داری
fisc U خزانه کشور
coffers U خزانه وجوه
coffer U خزانه وجوه
magazines U خزانه فشنگ
treasury U گنج خزانه
no pay nowork U پول ندهندکار هم کرده نمیشود
law fallen into desuetude U قانونی که دیگر اجرا نمیشود
He is not to be relied upon. U نمیشود به او [مرد] اتکا کرد.
confedration of states U دولت جدیدی تشکیل نمیشود
the law is not retrospective U قانون عطف به ماسبق نمیشود
magazine gun U تفنگ خزانه دار
chambers U خزانه فشنگ در اسلحه
chamber U خزانه فشنگ در اسلحه
magazine gun or rifle U تفنگ خزانه دار
procurator general U کفیل خزانه داری
over and under U تفنگ دو لوله دو خزانه
bursars U صندوقدار خزانه دار
bursar U صندوقدار خزانه دار
Chancellor of the Exchequer U وزیر خزانه داری
Chancellors of the Exchequer U وزیر خزانه داری
chests U تابوت خزانه داری
chest U تابوت خزانه داری
no pains no gains U نابرده رنج گنج میسر نمیشود
ignorance of the law is no defence U جهل به قانون دفاع محسوب نمیشود
fine words butter no parsnips U بحلوابحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
fair words butter no parsnips U به حلواحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
mistake of law is no defence U اشتباه حکمی دفاع محسوب نمیشود
inactive U آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
treasury note U اسکناس صادره از طرف خزانه
Exchequer U مالیه خزانه دار پادشاهی
Treasury Department U اداره خزانه داری [ در آمریکا]
an impersonal deity U خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
blind hole U سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
acid fast U دارای لکه هایی که بااسید زائل نمیشود
book message U نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
non sequitur nonsensical U نتیجه غیر منطقی بر نمیاید این دلیل نمیشود
variable U داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
variables U داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
maskable U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
crush hat U کلاه نمدی نرم که ازله شدن خراب نمیشود
treasurers U مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurer U مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
luggable U کامپیوتر شخصی قابل حمل که باتری اش معمولا تمام نمیشود.
inactive U پنجرهای که نمایش داده میشود ولی در حال حاضر استفاده نمیشود
morganatic marriage U عروسی یکی از بزرگان بازنی که ازطبقات پست که باشوهرخودهم پایه نمیشود
detected U خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detect U خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
homosphere U قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
full U که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
detecting U خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detects U خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
fullest U که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
base band U روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
baseband U روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
reactive mode U حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
blind keyboard U صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
multipe expansion of credit U استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
jaggies U لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود
no show U مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
dead time U زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
junk U پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
idles U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idlest U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idled U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
discretionary U خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
magazines U مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazine U مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
open market operation U عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
treasury bond U سند قرضه خریداری شده اوراق قرضه خزانه
garbage U سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
rigid U دیسک مغناطیسی محکم که داده بسیار بیشتری از فلاپی دیسک را میتواند ذخیره کند و از دیسک درایو حذف نمیشود
hyphen U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
peripheral U که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
compensating port U مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
collective goods U کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
infare U وارد
conscious U وارد
familiar U وارد در
intrant U وارد
hep U وارد
relevant U وارد
pertinenet U وارد به
comer U وارد
to make an entry of U وارد
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
ingoing U وارد شونده
knowledgeable U وارد بکار
initiated U وارد کردن
inflictable U وارد اوردنی
initiate U وارد کردن
enters U وارد شدن
entered U وارد شدن
importable U وارد کردنی
entrants U وارد شونده
impotable U وارد کردنی
impoter U وارد کننده
inbound U وارد شونده
incomer U شخص وارد
entrant U وارد شونده
enter U وارد شدن
induct U وارد کردن
initiates U وارد کردن
carechumen U تازه وارد
import U وارد کردن
bring in U وارد کردن
arrives U وارد شدن
arrived U وارد شدن
arrived in paris U وارد شدم
arrive U وارد شدن
importer U وارد کننده
imported U وارد کردن
initiating U وارد کردن
get in U وارد شدن
arriving U وارد شدن
inducted U وارد کردن
inducting U وارد کردن
inducts U وارد کردن
importing U وارد کردن
inputting U وارد کردن
importers U وارد کننده
immigrants U تازه وارد
make an entry U وارد کردن
conversant U وارد متبحر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com