Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interlock
U
بهم ارتباط داشتن
interlocked
U
بهم ارتباط داشتن
interlocking
U
بهم ارتباط داشتن
interlocks
U
بهم ارتباط داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
connect
U
هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
connects
U
هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
cipher
U
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
ciphers
U
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cyphers
U
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
correlation
U
ارتباط داشتن
Other Matches
teleconferencing
U
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link
U
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out
U
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
liaison
U
ارتباط
correlation
U
ارتباط
link
U
ارتباط
connexions
U
ارتباط
connection
U
ارتباط
rapport
U
ارتباط
liaisons
U
ارتباط
communicating
U
ارتباط
coherency
U
ارتباط
coherence
U
ارتباط
enchainment
U
ارتباط
correspondency
U
ارتباط
relationships
U
ارتباط
hookup
U
ارتباط
concernment
U
ارتباط
intercommunication
U
ارتباط
ligature
U
خط ارتباط
correspondence
U
ارتباط
relation
U
ارتباط
communication
U
ارتباط
correspondences
U
ارتباط
relationship
U
ارتباط
signal communications
U
ارتباط و مخابرات
telecommunications
U
ارتباط تلگرافی
telecommunications
U
ارتباط از دور
communications
U
ارتباط و مخابرات
subcontrariety
U
ارتباط قیاسی
relevance
U
ربط ارتباط
wire
U
ارتباط باسیم
association
U
پیوند ارتباط
associations
U
پیوند ارتباط
wires
U
ارتباط باسیم
trunk line cable
U
کابل ارتباط
visual communication
U
ارتباط بصری
inaccessibility
U
ارتباط ناپذیری
communicate
U
ارتباط گرفتن
wire communication
U
ارتباط با سیم
bond
U
ارتباط چسب
connect
U
ارتباط رخها
connects
U
ارتباط رخها
communicated
U
ارتباط گرفتن
telephone communication
U
ارتباط تلفنی
telecommunication
U
ارتباط دوربرد
synchronous communication
U
ارتباط همزمان
inaccessible
U
ارتباط ناپذیر
communicates
U
ارتباط گرفتن
communicability
U
قابلیت ارتباط
asynchronous commuinication
U
ارتباط ناهمزمان
association coefficient
U
ضریب ارتباط
arithmetic relation
U
ارتباط محاسباتی
extraneity
U
عدم ارتباط
extraneousness
U
عدم ارتباط
agency of communications
U
منبع ارتباط
intercommunication
U
ارتباط داخلی
intercommunion
U
ارتباط مشترک
attachment plug
U
دوشاخه ارتباط
disjointedness
U
عدم ارتباط
disconnection
U
قطع ارتباط
log out
U
قطع ارتباط
communicability
U
ارتباط پذیری
communicable
U
قابل ارتباط
communication network
U
شبکه ارتباط
connexion
U
ارتباط اتصال
conversational interaction
U
ارتباط محاورهای
cryptocommunication
U
ارتباط رمز
data communication
U
ارتباط دادهای
data communication
U
ارتباط داده ها
background communication
U
ارتباط پس زمینه
direct relationship
U
ارتباط مستقیم
disaffiliation
U
عدم ارتباط
disconnectedly
U
بدون ارتباط
inverse relationship
U
ارتباط معکوس
juxtaposition
U
ارتباط اجباری
intercoms
U
ارتباط داخلی
tie-ins
U
ارتباط دادن
tie-in
U
وسیله ارتباط
tie-in
U
ارتباط دادن
tie in
U
ارتباط دادن
mitwelt
U
ارتباط با همنوع
one sided communication
U
ارتباط یکسویه
communication theory
U
نظریه ارتباط
intercom
U
ارتباط داخلی
communication
U
ارتباط و مخابرات
put through
U
ارتباط پیداکردن
tie in
U
وسیله ارتباط
relational
U
ارتباط شرح
selective signalling
U
ارتباط مخصوص
tie-ins
U
وسیله ارتباط
relevancy
U
ربط ارتباط
mass communication
U
ارتباط جمعی
logout
U
قطع ارتباط
login
U
قطع ارتباط
logging off
U
قطع ارتباط
log off
U
قطع ارتباط
logging in
U
برقراری ارتباط
log on
U
برقراری ارتباط
log in
U
برقراری ارتباط
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
telepathy
U
ارتباط افکار با یکدیگر
linkages
U
اتصال وسیله ارتباط
landing signal officer
U
افسر ارتباط فرود
combat liaison
U
ربط و ارتباط رزمی
communication network
U
شبکه ارتباط و مخابرات
tele communication
U
ارتباط دور برد
disconnecting
U
قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnect
U
قط ع ارتباط بین دو وسیله
cryptocommunication
U
ارتباط ومخابرات رمزی
disrelation
U
عدم ارتباط بی ارتباطی
disconnects
U
قط ع ارتباط بین دو وسیله
linkage
U
اتصال وسیله ارتباط
incommunicado
U
بدون وسایل ارتباط
inconsequence
U
فقدان ارتباط منطقی
mass media
U
وسایل ارتباط جمعی
correlation
U
ارتباط همبسته کردن
piezoelectric
U
ارتباط در بعضی موادکریستالی
pecking order
<idiom>
U
راه ارتباط بایکدیگر
communicate
ارتباط برقرار کردن
background
U
فعالیت ارتباط دادهای
backgrounds
U
فعالیت ارتباط دادهای
liaised
U
ارتباط پیدا کردن
liaising
U
ارتباط پیدا کردن
liaise
U
ارتباط پیدا کردن
liaises
U
ارتباط پیدا کردن
twin sideband
U
ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
primary
U
خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
communicate
U
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
wigwag
U
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
wigway
U
ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
communicated
U
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
relevant
U
آنچه ارتباط مهمی دارد
synesis
U
ارتباط مفاهیم ربط معانی
communicates
U
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
extrajudicial
U
بدون ارتباط به موضوع دعوی
interactive
U
که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
electronic security
U
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
dealing
U
مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
intercommunication system
U
ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
coherent
U
دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
group
U
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
groups
U
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
equipotential bonding conductor connection
U
ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
logging-on
U
برقراری ارتباط
[رایانه شناسی]
journal
U
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
journals
U
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
dialog
U
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
open system interconnection reference
U
مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
intercom
U
سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
telecommuting
U
ارتباط برقرار کردن راه دور
continuity
U
مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
pull up
U
اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
intercoms
U
سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
dialogue
U
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
dialogues
U
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
scheduled circuits
U
خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای
boat train
U
[خط ]
قطار با ارتباط به کشتی
[برای سفر]
tropospheric scatter
U
سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری
communication deception
U
گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
control line
U
ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
docking
U
ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
suite
U
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
suites
U
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
dte
U
وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
datacom
U
امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
combat liaison
U
حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
contacts
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com