English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
criss-cross U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossed U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crosses U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossing U بهطور متقاطع حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ad nauseam U بهطور تهوعآور
inweave U درهم متقاطع کردن
crossover U متقاطع کردن برای ازدیادفشار و سرعت
cross U قطع کردن متقاطع کردن
crossest U قطع کردن متقاطع کردن
crosses U قطع کردن متقاطع کردن
crosser U قطع کردن متقاطع کردن
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
crosser U متقاطع
traverse U خط متقاطع
traverse U متقاطع
intersecting U متقاطع
crisscross U متقاطع
cross U متقاطع
crossover U متقاطع
thwartwise U متقاطع
intercepter U متقاطع
crossest U متقاطع
transverse U متقاطع
traverses U متقاطع
crosses U متقاطع
traverses U خط متقاطع
traversing U متقاطع
traversed U خط متقاطع
traversed U متقاطع
traversing U خط متقاطع
cross bearings U سمتهای متقاطع
groined vault U طاق متقاطع
crossrail U ریل متقاطع
crosshatching U هاشورزنی متقاطع
crosscurrent U جریان متقاطع
cross wires U سیمهای متقاطع
cross-sections U سطح متقاطع
cross fire U اتشبار متقاطع
cross-section U سطح متقاطع
cross fire U اتش متقاطع
cross hatch U هاشور متقاطع
secant line U خط متقاطع [ریاضی]
interconversion U تبدیل متقاطع
unresolved corners U حاشیه متقاطع
transverse section U برش متقاطع
secant U خط قاطع متقاطع
interlacing arches U طاقهای متقاطع
closed traverse U خطوط متقاطع
intersecting U قوسی متقاطع
diagonal U سیم بر متقاطع
transversely U بطوراریب یا متقاطع
interlacing arch U طاق های متقاطع
coefficient of cross elasticity U ضریب کشش متقاطع
cross elasticity of demand U کشش متقاطع تقاضا
charade U جدول کلمات متقاطع
built up crossing U قطعه ریل متقاطع
word square U جدول کلمات متقاطع
thwartwise U بطور متقاطع اریب
crossword puzzle U جدول کلمات متقاطع
to an overthwart U بطور متقاطع ازاین سو بان سو
cross section U برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross buck U حمله دو مهاجم بصورت متقاطع
at an overthwart U بطور متقاطع ازاین سو بان سو
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
interlacing arches U طاقهایی که نقشه ساختمانی انهابه پرگارهای متقاطع میماند
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
crossbones U تصویر دو استخوان متقاطع درزیر جمجمه که نشان پرچم دزدان دریایی است
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
inch U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
sail U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
departures U حرکت کردن
departure U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
move U حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
laziest U باکندی حرکت کردن
lazier U باکندی حرکت کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
pule U باصدا حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
skeet U باسرعت حرکت کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
zigzags U حرکت زیگزاگی کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
underway U در حال حرکت کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
lug U سنگین حرکت کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
trances U باچالاکی حرکت کردن
zigzagging U حرکت زیگزاگی کردن
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
jibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
proceeded U رهسپار شدن حرکت کردن
leapfrogs U باجست وخیز حرکت کردن
leapfrogged U باجست وخیز حرکت کردن
moved U حرکت کردن تکان خوردن
galvanize U تحریک کردن به حرکت واداشتن
proceed U رهسپار شدن حرکت کردن
departs U روانه شدن حرکت کردن
lobs U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
skip U رقص کنان حرکت کردن
zoomed U با صدای وزوز حرکت کردن
jibing U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com