English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
landuse U بهره وری از زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
agronomics U علم بهره برداری از زمین
Other Matches
tontine U تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury U گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
diminishing marginal productivity U بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
productive U بهره زا
quotients U بهره
gains U بهره
efficiency U بهره
exploiter U بهره کش
quotient U بهره
interest U بهره
efficient U بهره ور
interests U بهره
portions U بهره
gain U بهره
yields U بهره
yielded U بهره
exploiters U بهره کش
yield U بهره
gained U بهره
exploited U بهره ده
portion U بهره
pure interest U بهره خالص
legal interest U بهره قانونی
laser gain U بهره لیزر
productive work U کار بهره زا
gavels U بهره غیرمجاز
exploitation U بهره برداری
exploitation U بهره کشی
gavel U بهره غیرمجاز
passive debt U وام بی بهره
gained U بهره برداری
productivity U بهره وری
loan interest U بهره وام
exploitative character U منش بهره کش
advantage by illness U بهره بیماری
antenna gain U بهره انتن
economic rent U بهره اقتصادی
economic rent U بهره مالکانه
bank interest U بهره بانکی
benefic U بهره بردار
divestment U بی بهره سازی
divestiture U بی بهره سازی
dispossessor U بی بهره سازنده
default interest U بهره معوق
declaration of interest U اعلام بهره
cheap money U پول با بهره کم
contango U بهره دیرکرد
exploited class U طبقه بهره ده
exploiting class U طبقه بهره کش
interest rate U نرخ بهره
interest for delay U بهره دیرکرد
high interest U بهره سنگین
high interest U بهره گران
efficiency U بهره وری
abuse U بهره کشی
interest U سودیا بهره
interests U سودیا بهره
deprival U بی بهره سازی
abused U بهره کشی
abuses U بهره کشی
abusing U بهره کشی
factor payments U بهره وسود
accrued interest U بهره متعلقه
at % interest U با بهره 21 درصد
sweatshops U بهره کشخانه
shared U بهره قسمت
optimising U بهره بردن
lot U بهره قسمت
deprive U بی بهره کردن
gains U بهره برداری
lot U بخش بهره
gains U بهره تقویت
sweatshop U بهره کشخانه
rq U بهره تنفسی
gained U بهره تقویت
gain U بهره برداری
gain U بهره تقویت
interest U بهره [اقتصاد]
share U بهره قسمت
lending rate U بهره - نزولپول
voltage gain U بهره ولتاژ
divests U بی بهره کردن
transducer gain U بهره دگرسازی
divesting U بی بهره کردن
divested U بی بهره کردن
divest U بی بهره کردن
depriving U بی بهره کردن
operation U بهره برداری
deprives U بی بهره کردن
shares U بهره قسمت
compound interest U بهره مرکب
rat of interest U نرخ بهره
utilizations U بهره برداری ها
exploitation [utilization] U بهره برداری
usage U بهره برداری
using U بهره برداری
rate of interest U نرخ بهره
utilisation [British] U بهره برداری
usages U بهره برداری ها
quantum yield U بهره کوانتومی
put out to interest U به بهره گذاشتن
resipatory quotient U بهره تنفسی
utilization U بهره برداری
utilisations U بهره برداری ها
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
gained U سود بردن بهره
factor productivity U بهره دهی عوامل
sweatshops U کارگاه بهره کشی
enjoy U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
child abuse U بهره کشی از کودک
paranosic gain U بهره اصلی بیماری
average productivity U بهره دهی متوسط
beneficiary U بهره بردار ذیحق
beneficiaries U بهره بردار ذیحق
royalty U حق بهره برداری از چیزی
effective interest rate U نرخ بهره موثر
emergency operation U بهره برداری اضطراری
royalties U حق بهره برداری از چیزی
gains U سود بردن بهره
epinosic gain U بهره ثانوی بیماری
secondary gain U بهره ثانوی بیماری
tapped U بهره برداری کردن از
tap U بهره برداری کردن از
enjoyment U بهره مند شدن از
tapping U بهره برداری کردن از
exploitation of colonies U بهره کشی مستعمرات
exploitation of labor U بهره کشی کارگر
gain U سود بردن بهره
sweatshop U کارگاه بهره کشی
pure rate of interest U نرخ بهره خالص
neutral rate of interest U نرخ بهره خنثی
natural rate of interest U نرخ بهره طبیعی
exploits U بهره برداری کردن از
myrmecophilous U بهره برنده ازمورچه
enjoys U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
money lender U پول به بهره گذار
maximum value U مقدار بهره برداری
market rate of interest U نرخ بهره بازار
marginal productivity U بهره وری نهائی
margin productivity U حد بهره وری تولید
exploiting U بهره برداری کردن از
exploit U بهره برداری کردن از
nominal interest rate U نرخ بهره اسمی
respiratory exchange index U شاخص بهره تنفسی
principal and interest U اصل پول و بهره
prime rate of interest U نرخ بهره ترجیحی
prime rate U نرخ بهره پایه
per capita productivity U بهره وری سرانه
paranosis U بهره کشی از بیماری
primary gain U بهره اصلی بیماری
rate of yield U نرخ بهره موثر
ready for use U اماده بهره برداری
out law U از حقوق بی بهره کردن
real interest rate U نرخ بهره واقعی
real rate of interest U نرخ بهره واقعی
operating cost U هزینه بهره برداری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com