Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
open loop gain
U
بهره تقویت در حلقه باز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gains
U
بهره تقویت
gained
U
بهره تقویت
gain
U
بهره تقویت
closed loop gain
U
بهره تقویت درطبقه بسته
tontine
U
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
base ring
U
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
looped
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
usury
U
گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
write enable ring
U
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band
U
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
nest
U
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrules
U
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nests
U
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrule
U
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
crisper
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crispest
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisps
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisp
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
looped
U
حلقه درون حلقه دیگر
loop
U
حلقه درون حلقه دیگر
loops
U
حلقه درون حلقه دیگر
bight
U
حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
purls
U
حلقه حلقه شدن
quoit
U
حلقه پرتاب حلقه
purl
U
حلقه حلقه شدن
convolute
U
حلقه حلقه کردن
eye bolt
U
حلقه حلقه اتصال
purling
U
حلقه حلقه شدن
wreathy
U
حلقه حلقه شده
purled
U
حلقه حلقه شدن
radar picket
U
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
telephone repeater
U
دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
adjusting ring
U
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
diminishing marginal productivity
U
بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
efficiency
U
بهره
quotient
U
بهره
quotients
U
بهره
portions
U
بهره
efficient
U
بهره ور
exploiters
U
بهره کش
yielded
U
بهره
gains
U
بهره
yield
U
بهره
gain
U
بهره
gained
U
بهره
exploiter
U
بهره کش
productive
U
بهره زا
yields
U
بهره
interests
U
بهره
interest
U
بهره
portion
U
بهره
exploited
U
بهره ده
passive debt
U
وام بی بهره
efficiency
U
بهره وری
productive work
U
کار بهره زا
pure interest
U
بهره خالص
put out to interest
U
به بهره گذاشتن
cheap money
U
پول با بهره کم
resipatory quotient
U
بهره تنفسی
transducer gain
U
بهره دگرسازی
voltage gain
U
بهره ولتاژ
operation
U
بهره برداری
rate of interest
U
نرخ بهره
rat of interest
U
نرخ بهره
quantum yield
U
بهره کوانتومی
rq
U
بهره تنفسی
deprive
U
بی بهره کردن
accrued interest
U
بهره متعلقه
gavel
U
بهره غیرمجاز
contango
U
بهره دیرکرد
declaration of interest
U
اعلام بهره
default interest
U
بهره معوق
deprival
U
بی بهره سازی
dispossessor
U
بی بهره سازنده
divestiture
U
بی بهره سازی
divestment
U
بی بهره سازی
economic rent
U
بهره مالکانه
economic rent
U
بهره اقتصادی
gavels
U
بهره غیرمجاز
exploitation
U
بهره برداری
antenna gain
U
بهره انتن
at % interest
U
با بهره 21 درصد
abusing
U
بهره کشی
abuses
U
بهره کشی
abused
U
بهره کشی
abuse
U
بهره کشی
bank interest
U
بهره بانکی
benefic
U
بهره بردار
exploitation
U
بهره کشی
exploitative character
U
منش بهره کش
exploited class
U
طبقه بهره ده
divests
U
بی بهره کردن
divesting
U
بی بهره کردن
divested
U
بی بهره کردن
divest
U
بی بهره کردن
depriving
U
بی بهره کردن
deprives
U
بی بهره کردن
laser gain
U
بهره لیزر
legal interest
U
بهره قانونی
interest rate
U
نرخ بهره
interest for delay
U
بهره دیرکرد
exploiting class
U
طبقه بهره کش
factor payments
U
بهره وسود
utilization
U
بهره برداری
high interest
U
بهره گران
advantage by illness
U
بهره بیماری
productivity
U
بهره وری
loan interest
U
بهره وام
optimising
U
بهره بردن
lot
U
بخش بهره
interest
U
بهره
[اقتصاد]
gains
U
بهره برداری
gained
U
بهره برداری
interest
U
سودیا بهره
gain
U
بهره برداری
interests
U
سودیا بهره
usages
U
بهره برداری ها
utilizations
U
بهره برداری ها
sweatshop
U
بهره کشخانه
lot
U
بهره قسمت
share
U
بهره قسمت
exploitation
[utilization]
U
بهره برداری
usage
U
بهره برداری
using
U
بهره برداری
lending rate
U
بهره - نزولپول
shared
U
بهره قسمت
sweatshops
U
بهره کشخانه
utilisation
[British]
U
بهره برداری
shares
U
بهره قسمت
compound interest
U
بهره مرکب
high interest
U
بهره سنگین
utilisations
U
بهره برداری ها
natural rate of interest
U
نرخ بهره طبیعی
passives
U
پدافندغیر عامل بی بهره
passive
U
پدافندغیر عامل بی بهره
landuse
U
بهره وری از زمین
prime rate of interest
U
نرخ بهره ترجیحی
exploitation of labor
U
بهره کشی کارگر
prime rate
U
نرخ بهره پایه
it was sold at 0 year's p
U
بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
myrmecophilous
U
بهره برنده ازمورچه
factor productivity
U
بهره دهی عوامل
paranosis
U
بهره کشی از بیماری
sexual abuse
U
بهره کشی جنسی
primary gain
U
بهره اصلی بیماری
sweatshop
U
کارگاه بهره کشی
respiratory exchange index
U
شاخص بهره تنفسی
sweatshops
U
کارگاه بهره کشی
neutral rate of interest
U
نرخ بهره خنثی
nominal interest rate
U
نرخ بهره اسمی
tapped
U
بهره برداری کردن از
tapping
U
بهره برداری کردن از
principal and interest
U
اصل پول و بهره
effective interest rate
U
نرخ بهره موثر
emergency operation
U
بهره برداری اضطراری
epinosic gain
U
بهره ثانوی بیماری
secondary gain
U
بهره ثانوی بیماری
pure rate of interest
U
نرخ بهره خالص
tap
U
بهره برداری کردن از
exploitation of colonies
U
بهره کشی مستعمرات
beneficiary
U
بهره بردار ذیحق
real rate of interest
U
نرخ بهره واقعی
operating budget
U
بودجه بهره برداری
operating cost
U
هزینه بهره برداری
paranosic gain
U
بهره اصلی بیماری
out law
U
از حقوق بی بهره کردن
real interest rate
U
نرخ بهره واقعی
ready for use
U
اماده بهره برداری
rate of yield
U
نرخ بهره موثر
interest rate per annum
U
نرخ بهره سالانه
beneficiaries
U
بهره بردار ذیحق
utilizing
U
بهره برداری کردن
to put out money to interest
U
پول به بهره گذاشتن
enjoyed
U
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoying
U
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
utilizes
U
بهره برداری کردن
enjoys
U
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
marginal productivity
U
بهره وری نهائی
utilize
U
بهره برداری کردن
infatute
U
ازخرد بی بهره کردن
enjoy
U
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
gain
U
سود بردن بهره
exploiting
U
بهره برداری کردن از
per capita productivity
U
بهره وری سرانه
utilization statistics
U
امار بهره وری
exploit
U
بهره برداری کردن از
underutilization of labor
U
کم بهره گیری از کارگر
average productivity
U
بهره دهی متوسط
interest free loan
U
وام بدون بهره
margin productivity
U
حد بهره وری تولید
i paid the debt plus interest
U
بدهی را با بهره ان دادم
bank rate
U
نرخ بهره بانکی
high rate of interest
U
نرخ سنگین بهره
interest profit
U
عایدی حاصل از بهره
maximum value
U
مقدار بهره برداری
high efficiency
U
ضریب بهره بالا
enjoyment
U
بهره مند شدن از
money lender
U
پول به بهره گذار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com