English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
improve U بهتر کردن اصلاح کردن
improved U بهتر کردن اصلاح کردن
improves U بهتر کردن اصلاح کردن
improving U بهتر کردن اصلاح کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
revising U اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises U اصلاح کردن اصلاح نمودن
revise U اصلاح کردن اصلاح نمودن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
ameliorated U بهتر کردن
ameliorating U بهتر کردن
ameliorates U بهتر کردن
modifying U بهتر کردن
modify U بهتر کردن
ameliorate U بهتر کردن
modifies U بهتر کردن
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
modification U بهتر کردن مدل
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
righting U درست کردن اصلاح کردن
ameliorates U اصلاح کردن چاره کردن
rectifies U یکسو کردن اصلاح کردن
ameliorating U اصلاح کردن چاره کردن
reclaims U مرمت کردن اصلاح کردن
ameliorate U اصلاح کردن چاره کردن
ameliorated U اصلاح کردن چاره کردن
right U درست کردن اصلاح کردن
reclaimed U مرمت کردن اصلاح کردن
righted U درست کردن اصلاح کردن
rectify U یکسو کردن اصلاح کردن
reclaiming U مرمت کردن اصلاح کردن
reclaim U مرمت کردن اصلاح کردن
modify U اصلاح کردن مناسب کردن
bunt U الک کردن اصلاح کردن
improvements U اصلاح کردن بهترسازی کردن
modifying U اصلاح کردن مناسب کردن
corrects U اصلاح کردن تادیب کردن
correcting U اصلاح کردن تادیب کردن
to mend or end U اصلاح کردن یا موقوف کردن
remedied U اصلاح کردن جبران کردن
remedies U اصلاح کردن جبران کردن
correct U اصلاح کردن تادیب کردن
improvement U اصلاح کردن بهترسازی کردن
dulcify U ملایم کردن اصلاح کردن
remedying U اصلاح کردن جبران کردن
modifies U اصلاح کردن مناسب کردن
rectified U یکسو کردن اصلاح کردن
remedy U اصلاح کردن جبران کردن
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
to sct aright U اصلاح کردن
alters U اصلاح کردن
revise U حک و اصلاح کردن
modifying U اصلاح کردن
altered U اصلاح کردن
amend U اصلاح کردن
altering U اصلاح کردن
accomodate U اصلاح کردن
revising U حک و اصلاح کردن
revises U حک و اصلاح کردن
emends U اصلاح کردن
redressed U اصلاح کردن
redresses U اصلاح کردن
meliorate U اصلاح کردن
filed U اصلاح کردن
amending U اصلاح کردن
redress U اصلاح کردن
modifies U اصلاح کردن
file U اصلاح کردن
amended U اصلاح کردن
emending U اصلاح کردن
emended U اصلاح کردن
rectified U اصلاح کردن
accord U اصلاح کردن
accorded U اصلاح کردن
rectifies U اصلاح کردن
rectify U اصلاح کردن
emend U اصلاح کردن
accommodates U اصلاح کردن
modify U اصلاح کردن
alter U اصلاح کردن
accommodated U اصلاح کردن
accords U اصلاح کردن
accommodate U اصلاح کردن
interbreed U اصلاح نژاد کردن
touch up <idiom> U اصلاح کردن تغییرات
linebreed U اصلاح نژادی کردن
To get a haitcut. U اصلاح کردن (موی سر )
reform U اصلاح اساسی کردن یا شدن
reforms U اصلاح اساسی کردن یا شدن
To get a shave. U اصلاح کردن ( ریش تراشیدن )
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
retrieves U اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieved U اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieve U اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
He cut himself while shaving. U موقع تراشیدن ( اصلاح کردن ) صورتش را برید
to mend matters U کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
righting U شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
right U شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
righted U شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
overlap U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
rezone U محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
modification kit U جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
self correcting U خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
so much the better U چه بهتر
better than U بهتر از
the more better the best U بهتر
all the better U چه بهتر
so much the better for me U بهتر من
better U بهتر
meliorate U بهتر شدن
amelioration U بهتر شدن
cote U بهتر بودن از
ameliorative U بهتر شونده
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
to change to the better U بهتر شدن
ameliorator U بهتر کننده
meliorative U بهتر شونده
on the mend <idiom> U بهتر شدن
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
the best of all U از همه بهتر
preferably U بطور بهتر
So much the better. U دیگه بهتر
above rubies U بهتر از یاقوت
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
he works better U او بهتر کار میکند
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
it was no better U هیچ بهتر نبود
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
the better plan is to U بهتر این است که .....
outplay U بازی بهتر از حریف
out act U بهتر انجام دادن از
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com