English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
recoveries U بهبودی بازیافت
recovery U بهبودی بازیافت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recoveries U بازیافت
recovery U بازیافت
feedback U بازیافت
recvery U بازیافت
file recovery U بازیافت فایل
irreclaimable U بازیافت نکردنی درست نشدنی
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
betterment U بهبودی
amelioration U بهبودی
melioration U بهبودی
recvery U بهبودی
mending U بهبودی
well-being U بهبودی
amendment U بهبودی
mend U بهبودی
recruital U بهبودی
recuperation U بهبودی
health U بهبودی
recvperate U بهبودی یافتن
recover U بهبودی یافتن
recovering U بهبودی یافتن
recovers U بهبودی یافتن
pickup U بهبودی یافتن
recuperative U بهبودی بخش
to pull round U بهبودی یافتن
to grow better U بهبودی یافتن
to gain in nealth U بهبودی یافتن
to bring through U بهبودی دادن
snapback U بهبودی سریع
meliorator U بهبودی بخش
pull round U بهبودی یافتن
remission U بهبودی بیماری
to get back on one's feet U بهبودی یافتن
improving U بهبودی دادن
improves U بهبودی دادن
improved U بهبودی دادن
incurable U بهبودی ناپذیر
recuperate U بهبودی یافتن
recuperated U بهبودی یافتن
recuperates U بهبودی یافتن
recuperating U بهبودی یافتن
improve U بهبودی دادن
convalescent U در حال بهبودی
gained U بهبودی یافتن رسیدن
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
gain U بهبودی یافتن رسیدن
snapback U سریعا بهبودی یافتن
gains U بهبودی یافتن رسیدن
sanative U علاج کننده بهبودی دهنده
sanatory U علاج کننده بهبودی دهنده
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
incorrigible U بهبودی ناپذیر درست نشدنی
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
mends U رفو کردن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
mend U رفو کردن بهبودی یافتن
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
improver U ترقی کننده بهبودی دهنده
improving U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improves U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improved U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improve U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
mended U رفو کردن بهبودی یافتن
convalesced U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalescing U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesce U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
an incorrigible person U کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
better U بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
prognoses U بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognosis U بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
cures U شفا دادن بهبودی دادن
cured U شفا دادن بهبودی دادن
cure U شفا دادن بهبودی دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com