English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bedding U بنیاد و اساس هرکاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
corner stone U بنیاد اساس
plateform U بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
substantialize U اساس دادن یا اساس پیدا کردن
there is a time for everything U هرکاری وقتی
base course U لایه اساس قشر اساس
There is always a right way of doing everything. U هرکاری راهی دارد
One must tackle it in the right way. U هرکاری را باید از راهش وارد شد
walk (all) over <idiom> U انجام هرکاری که دوست داشته باشه
catch-22 <idiom> U هرکاری انجام بدی نتیجهاش بد است
following my lead U یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
roots U بنیاد
origin U بنیاد
instituting U بنیاد
institutes U بنیاد
origins U بنیاد
seed U بنیاد
seeds U بنیاد
institute U بنیاد
instituted U بنیاد
root U بنیاد
subbase U بنیاد
fundament U بنیاد
substratum U بنیاد
foundation U بنیاد
basis U بنیاد
cornerstones U بنیاد
cornerstone U بنیاد
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
basis U مبنا بنیاد
instituted U بنیاد نهادن
institute U بنیاد نهادن
built on sand U سست بنیاد
inchoate U بنیاد نهادن
odcist U بنیاد گذارمستعمره
institutionalism U بنیاد گرایی
instaurator U بنیاد گذار
deep-set U ژرف بنیاد
rationale U بنیاد و پایه
head stone U سنگ بنیاد
to lay the foundations of U بنیاد نهادن
instituting U بنیاد نهادن
incept U بنیاد نهادن
institutes U بنیاد نهادن
Mother Superior U رئیس بنیاد مذهبی
Mother Superiors U رئیس بنیاد مذهبی
well begun is h lf done U بنیاد کار خوب باشد
inchoation U دست زنی بنیاد گذاری
house of cards U ساختمان سست بنیاد [اصطلاح مجازی]
theorizes U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorize U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
constituted U تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitute U تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituting U تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitutes U تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
fundamental U اساس
baseless U بی اساس
grass roots U اساس
nuclei U اساس
cornerstone U اساس
pier foundation U اساس پی
cornerstones U اساس
nucleus U اساس
delusive U بی اساس
ground U اساس
chimeric U بی اساس
insubstatiality U بی اساس
fundament U اساس
principium U اس اساس
structure U اساس
structures U اساس
structuring U اساس
subsistance U اساس
groundless U بی اساس
basis U اساس
ill founded U بی اساس
unsubstantial U بی اساس
groundsel U اساس
unsubstantiality U بی اساس
vaporous U بی اساس
rootless U بی اساس
rationale U اس اساس
elements U اساس
element U اساس
idlest U بی اساس
idles U بی اساس
idled U بی اساس
idle U بی اساس
foundation U اساس
origins U اساس
ill-founded U بی اساس
root U اساس
roots U اساس
origin U اساس
bedrock U اساس
unfounded U بی اساس
substantially U در اساس
ignored U بی اساس دانستن
ignores U بی اساس دانستن
ignore U بی اساس دانستن
gossiped U شایعات بی اساس
Unfounded rumours. U شایعات بی اساس
gossip U شایعات بی اساس
tittle-tattle U شایعات بی اساس
tittle tattle U شایعات بی اساس
there is nothing in it U بی اساس است
idle rumoues U شایعات بی اساس
corpus delicti U اساس جرم
corpus juris U اساس قانون
data origination U اساس داده
foundation U پی ریزی اساس
insubstantial U بی اساس بیموضوع
element U عنصر اساس
gossipry U شایعات بی اساس
groundwork U زمینه اساس
ignoring U بی اساس دانستن
gossiping U شایعات بی اساس
elements U عنصر اساس
gossips U شایعات بی اساس
groundlessly U بطور بی اساس
subbase course U لایه زیر اساس
rooty of sand U چیز ناپایدار یا بی اساس
To build on sand. U کار بی اساس کردن
fabric U سبک بافت اساس
gossiping U شایعات بی اساس دادن
gossips U شایعات بی اساس دادن
hot mix base U اساس اسفالتی گرم
grounded (his complaint was not grounded U شکایت او بی اساس بود
gossip U شایعات بی اساس دادن
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
fabrics U سبک بافت اساس
gossiped U شایعات بی اساس دادن
euhemerism U اساس تاریخی برای افسانه ها
ill founded U دارای شالوده یا اساس بد بی پروپا
subbase course U لایه پی قشر زیر اساس
cotton grade U درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
gossiper U کسیکه شایعات بی اساس میدهد
on an arm's length basis U بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
element U رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
elements U رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
It must have a solid foundation. U اساس کار باید محکم باشد
euhemerize U اساس تاریخی قائل شدن برای
average cost pricing U قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
his joys p from baseless hope U خوشیهای اوناشی ازامیدهای بی اساس است
it was basedon evclid U اساس ان روی اقلیدس گذارده شده بود
simple interest U سود پول بر اساس سال 063 روزه
yarn sorting U دسته بندی نخ [بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
anti federalist U اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
animism U همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
Your slander is completely preposterous . U تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
probit U واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
new coined U تازه بنیاد تازه سکه زده
anlage U اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
redundant information U یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
simulations U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
stagnation thesis U فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
utilitarianism U بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
wool sorting U دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
fools paradise U خوشی بی اساس یا خیالی الکی خوشی
enewal of contract by tacit agreement U تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
invisible hand U منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
pareto criterion U ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com