English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 59 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
neutron bombardment U بمباران نوترونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laydown bombing U بمباران از فاصله خیلی نزدیک به سطح زمین بمباران سینه مال
pattern bombing U بمباران پوشش کننده هدف بمباران پوشاننده
loft bombing U بمباران از ارتفاع زیاد بمباران قائم
neutron star U ستاره نوترونی
neutron radiation U تشعشع نوترونی
neutron bomb U بمب نوترونی
neutron bombs U بمب نوترونی
bombardment U بمباران
bombardments U بمباران
an air raid U بمباران
bombing U بمباران
electron bombardment U بمباران الکترونی
mass bombing U بمباران یکجا
mass bombing U بمباران زیاد
air raid U بمباران هوایی
air raids U بمباران هوایی
area bombing U بمباران منطقهای
bombing height U ارتفاع بمباران
carpet bombing U بمباران منطقهای
deliver a series of blows U بمباران حریف
electron bombbardment U بمباران الکتریکی
bombed U بمباران کردن
bombarded U بمباران کردن
bombard U بمباران کردن
bombs U بمباران کردن
bombards U بمباران کردن
bombed out U بمباران کردن
bomber U هواپیمای بمباران
bombers U هواپیمای بمباران
bomb U بمباران کردن
bombarding U بمباران کردن
A-bombs U بمباران اتمی کردن
dwell at U تا دستورثانوی بمباران کردن
bombardment photography U عکاسی از بمباران هوایی
A-bomb U بمباران اتمی کردن
atomization U عمل بمباران اتمی
blind bombing zone U منطقه بمباران محدود
target chart U نقشه هدفهای بمباران هوایی
dive bombing U بمباران کردن در حالت شیرجه
shellproof U محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
bomb alarm system U سیستم اعلام خطر بمباران اتمی
shuttle bombing U بمباران با استفاده از دوپایگاه هوایی برای بمب گیری
carpet bombing U توزیع بمب جهت پوشش یک منطقه بمباران منطقهای
forlorn hope U دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
over the shoulder bombing U نوعی بمباران عمودی که پس از عبور از خط قایم هدف بمب رها میشود
toss bombing U نوعی روش بمباران که در ان هواپیما در حال صعود بمب را پرتاب میکند
volleys U پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleyed U پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volley U پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleying U پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
bombards U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombing U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarding U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard U بمباران کردن گلوله باران کردن
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com