Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (43 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pedestal
U
بلند کردن ترفیع دادن
pedestals
U
بلند کردن ترفیع دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
elevation
U
جای بلند وبرامدگی ترفیع
elevations
U
جای بلند وبرامدگی ترفیع
advances
U
ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
tout
U
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted
U
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts
U
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting
U
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
promote
U
ترفیع دادن
increase
U
ترفیع دادن
promoting
U
ترفیع دادن
increases
U
ترفیع دادن
increased
U
ترفیع دادن
promotes
U
ترفیع دادن
graduates
U
ترفیع دادن
elevate
U
ترفیع دادن
promoted
U
ترفیع دادن
elevating
U
ترفیع دادن
graduate
U
ترفیع دادن
graduating
U
ترفیع دادن
elevates
U
ترفیع دادن
to put forth
U
بلند کردن نمایش دادن
to upgrade somebody
U
به کسی ترفیع دادن
advance
U
ترفیع رتبه دادن
advancing
<adj.>
U
ترفیع رتبه دادن
to promote somebody
U
به کسی ترفیع دادن
promoted
U
ترفیع دادن درجه دادن
promotes
U
ترفیع دادن ترویج دادن
promote
U
ترفیع دادن ترویج دادن
promotes
U
ترفیع دادن درجه دادن
promoted
U
ترفیع دادن ترویج دادن
promoting
U
ترفیع دادن ترویج دادن
promoting
U
ترفیع دادن درجه دادن
promote
U
ترفیع دادن درجه دادن
cranes
U
باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
craning
U
باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
crane
باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
craned
U
باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
knighting
U
بمقام سلحشوری ودلاوری ترفیع دادن
knighted
U
بمقام سلحشوری ودلاوری ترفیع دادن
knight
U
بمقام سلحشوری ودلاوری ترفیع دادن
knights
U
بمقام سلحشوری ودلاوری ترفیع دادن
lever
U
اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
levers
U
اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
perched
U
درجای بلند قرار دادن
platform
U
درجای بلند قرار دادن
perch
U
درجای بلند قرار دادن
perching
U
درجای بلند قرار دادن
platforms
U
درجای بلند قرار دادن
perches
U
درجای بلند قرار دادن
clackvalve
U
دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
dirndl
U
نوعی دامن بلند با کمر بلند
heists
U
بلند کردن
to throw up
U
بلند کردن
lifts
U
بلند کردن
hoists
U
بلند کردن
heave
U
بلند کردن
walk off with
U
بلند کردن
exalt
U
بلند کردن
exalting
U
بلند کردن
exalts
U
بلند کردن
lift
U
بلند کردن
lifting
U
بلند کردن
lifted
U
بلند کردن
heaved
U
بلند کردن
to kick up
U
با پا بلند کردن
upraise
U
بلند کردن
erecting
U
بلند کردن
erected
U
بلند کردن
heighten
U
بلند کردن
heightening
U
بلند کردن
erect
U
بلند کردن
elevating
U
بلند کردن
throw up
U
بلند کردن
hoisted
U
بلند کردن
erects
U
بلند کردن
hoist
U
بلند کردن
elevates
U
بلند کردن
heightened
U
بلند کردن
heightens
U
بلند کردن
elevate
U
بلند کردن
heist
U
بلند کردن
advancement
U
ترفیع
upgrade
U
ترفیع
upgraded
U
ترفیع
upgrades
U
ترفیع
upgrading
U
ترفیع
gradation
U
ترفیع
preference
U
ترفیع
promotions
U
ترفیع
preferences
U
ترفیع
ennoblement
U
ترفیع
raises
U
ترفیع
promotion
U
ترفیع
raise
U
ترفیع
elevations
U
ترفیع
elevation
U
ترفیع
elevaling
U
ترفیع
preferment
U
ترفیع
gradations
U
ترفیع
lift fire
U
بلند کردن اتش
hydraulic lift
U
بلند کردن اب به نیروی اب
crane
وسیله بلند کردن
hoists
U
وسیله بلند کردن
craned
U
وسیله بلند کردن
hoist
U
وسیله بلند کردن
soar
U
بلند پروازی کردن
soared
U
بلند پروازی کردن
cranes
U
وسیله بلند کردن
steal
U
بلند کردن چیزی
soars
U
بلند پروازی کردن
steals
U
بلند کردن چیزی
chairlift
U
سردست بلند کردن
hoisted
U
وسیله بلند کردن
turn down
<idiom>
U
کم کردن صدای بلند
craning
U
وسیله بلند کردن
chairlifts
U
سردست بلند کردن
lifts
U
ترفیع اسانسور
lifting
U
ترفیع اسانسور
promotions
U
ترفیع پیاده
basic date
U
تاریخ ترفیع
mount
U
صعود ترفیع
lifted
U
ترفیع اسانسور
lift
U
ترفیع اسانسور
promotion
U
ترفیع پیاده
mounts
U
صعود ترفیع
raise a dust
U
گرد و خاک بلند کردن
sound off
U
باصدای بلند صحبت کردن
bank
U
کپه کردن بلند شدن
banks
U
کپه کردن بلند شدن
to make a dust
U
گردو خاک بلند کردن
shoplifting
U
بلند کردن جنس از مغازه
vociferate
U
با صدای بلند ادا کردن
harangues
U
باصدای بلند نطق کردن
hoisted
U
بلند کردن وسایل سنگین
harangue
U
باصدای بلند نطق کردن
hoists
U
بلند کردن وسایل سنگین
harangued
U
باصدای بلند نطق کردن
hoist
U
بلند کردن وسایل سنگین
haranguing
U
باصدای بلند نطق کردن
gradation
U
ترفیع درجه گرفتن
gradations
U
ترفیع درجه گرفتن
pawn promotion
U
ترفیع پیاده شطرنج
elation
U
ترفیع سرفرازی شادی
promotions
U
ترفیع رتبه پیشرفت
promotion
U
ترفیع رتبه پیشرفت
to pick up women
<idiom>
U
دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
lifting
U
بلند کردن شریک رقص اززمین
lifted
U
بلند کردن شریک رقص اززمین
lifts
U
بلند کردن شریک رقص اززمین
lay hands one someone
U
دست روی کسی بلند کردن
ululate
U
باصدای بلند ناله وزاری کردن
lift
U
بلند کردن شریک رقص اززمین
bite off more than one can chew
<idiom>
U
با یک دست چندتا هندوانه بلند کردن
long ball
U
[شوت کردن بلند توپ]
[فوتبال]
ranker
U
افسر ترفیع یافته افسرصفی
underpromote
U
ترفیع پیاده به غیر وزیر
forklift
U
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
To vacate a house.
U
خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
jabbed
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
too many irons in the fire
<idiom>
U
بایک دست چند هندوانه بلند کردن
jabbing
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
deal lift
U
بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
jabs
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jab
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disciplining
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
He was granted a grade promotion.
U
یک پایه ترفیع ( ارتقاء درجه ) گرفت
to blast something
U
با صدای خیلی بلند بازی کردن
[آلت موسیقی]
to go catting
[to look for sexual partners]
<idiom>
U
رفتن برای دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
collecting
U
وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
toe raise
U
تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
collect
U
وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collects
U
وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
spike
U
میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاوورزشکاران میخ دار کردن میخکوب کردن
extend
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to call the roll
U
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
poops
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
extending
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
poop
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
to pick up somebody
[to find sexual partners]
U
بلند کردن کسی
[زنی]
[برای رابطه جنسی]
[اصطلاح روزمره]
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
foot pound
مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
monofilament
U
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
shaggy ugs
U
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
clear
U
دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearest
U
دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearer
U
دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clears
U
دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com