English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9435 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dream up U بطور واهی چیزی را ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chimerically U بطور واهی
pattern U بطور نمونه ساختن
patterns U بطور نمونه ساختن
to jury-rig something U چیزی را بالبداهه ساختن
change U متفاوت ساختن چیزی
to ensure something U مطمئن ساختن [چیزی]
changing U متفاوت ساختن چیزی
changes U متفاوت ساختن چیزی
changed U متفاوت ساختن چیزی
manipulation U ساختن چیزی با دست
to cause the downfall of somebody [something] U کسی [چیزی] را مغلوب ساختن
to bring down somebody [something] U کسی [چیزی] را مغلوب ساختن
perfects U ساختن چیزی که کاملا درست است
perfect U ساختن چیزی که کاملا درست است
perfected U ساختن چیزی که کاملا درست است
perfecting U ساختن چیزی که کاملا درست است
cry down U چیزی را غیر قانونی دانستن متوقف ساختن
to spotlessly perform something U اجرا کردن چیزی بطور بی ایراد
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
wizard U امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
wizards U امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
deusexmachina U شخص یا چیزی که بطور غیرمترقبه فاهر میشود
To explain something in detail . U چیزی را بطور مفصل ومشروح توضیح دادن
to reinvent the wheel <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
unrealistic U واهی
airy U واهی
unsubstantial U واهی
visional U واهی
laputan U واهی
moonshiny U واهی
vagarious U واهی
romantics U واهی
chimerical U واهی
romantically U واهی
unrealistically U واهی
romantic U واهی
suppositious U واهی
unsubstantiality U واهی
chimera U خیال واهی
revery U خیال واهی
whirligig U تصور واهی
reveries U خیال واهی
reverie U خیال واهی
unreal U واهی وهمی
chimeras U خیال واهی
chimaera U خیال واهی
delusive U موهوم واهی
A castle in the air. Wishful thinking. U آرزوی واهی ( خیالی)
wishful thinking U افکار واهی و پوچ
gimcrack U تصور واهی نخودهراش
vagariously U وهمی از روی هوی و هوس واهی
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
dump U بقیمت خیلی ارزان فروختن فرورفتن درخیالات واهی حالت مالخو لیایی
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
incisively U بطور نافذ بطور زننده
martially U بطور جنگی بطور نظامی
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
irrevocably U بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
changes U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
screw up <idiom> U زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
changed U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changing U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to wish for something U ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
fence [around / between something] U نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
fence [around / between something] U حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
to blame somebody for something U کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
inserts U قرار دادن چیزی در چیزی
to paint something [with something] U چیزی را [با چیزی] رنگ زدن
require U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
requires U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
resists U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resist U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
to lean something against something U چیزی را به چیزی تکیه دادن
resisted U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisting U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
required U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
inserting U قرار دادن چیزی در چیزی
insert U قرار دادن چیزی در چیزی
requiring U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
(a) case in point <idiom> U مثالی که چیزی راثابت کند یا به روشن شدن چیزی کمک کند
to get ahold of somebody [something] [American English] <idiom> U کسی [چیزی ] را گرفتن [دستش به کسی یا چیزی رسیدن] [اصطلاح روزمره]
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
idolising U بت ساختن
idolised U بت ساختن
idolises U بت ساختن
idolize U بت ساختن
constructs U ساختن
constructing U ساختن
constructed U ساختن
construct U ساختن
idolizing U بت ساختن
idolizes U بت ساختن
idolized U بت ساختن
make U ساختن
indite U ساختن
bridge U پل ساختن
mints U ساختن
bridged U پل ساختن
bridges U پل ساختن
miscreate U بد ساختن
fashion U مد ساختن
fashioned U مد ساختن
fashioning U مد ساختن
fashions U مد ساختن
forborne U ساختن با
pellet U حب ساختن
builds U ساختن
buildings U ساختن
fabricate U ساختن
fabricated U ساختن
fabricates U ساختن
fabricating U ساختن
build U ساختن
minting U ساختن
to t. up U ساختن
manufacture U ساختن
upbuild U ساختن
minted U ساختن
mint U ساختن
invent U ساختن
invented U ساختن
invents U ساختن
put up U ساختن
put-up U ساختن
manufactured U ساختن
fabrication U ساختن
manufactures U ساختن
makes U ساختن
Recent search history Forum search
2New Format
1چیزی که عوض داره گله نداره
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1confinement factor
1I am good with figures,how about you?
1She ferreted in her handbag and found nothing.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1دست بردن در چیزی - dast bordan dar chizi
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com