English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ripple U بطور موجی حرکت کردن
rippled U بطور موجی حرکت کردن
ripples U بطور موجی حرکت کردن
rippling U بطور موجی حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wave motion U حرکت موجی
sinuosity U حرکت موجی
steady state wave motion U حرکت موجی پایا
undulation U حرکت موجی زیروبم
maunder U بطور خواب الود وسرگردان حرکت کردن
thread U موجی کردن
threads U موجی کردن
ripple sort U مرتب کردن موجی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
sinuous U موجی
wavelike U موجی
flexuose U موجی
flexuous U موجی
flexural U موجی
undulatory U موجی
sinuate U موجی
flecky U موجی
doucine U گچ بری موجی
sinuous flow U جریان موجی
wave mecanics U مکانیک موجی
undulatory current U جریان موجی
waviness U حالت موجی
cyma reversa U موجی جمع
impedance level U مقاومت موجی
cyma recta U موجی افتاده
wave function U تابع موجی
cima U گچ بری موجی
cyma U گچ بری موجی
cyma U گچ بری موجی
radiant energy U نیروی موجی
corrugate U موجی شدن
gorge U [گچ بری موجی]
half wave rectifier U یکسوکننده نیم موجی
vermiculate U دارای خطوط موجی
cymatium U گچ بری موجی شکل
sinuous U دارای شیارهای موجی
shell-shocked U موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
repand U دارای حاشیه موجی
plungers U موجی که ناگهان می شکند
schrodinger wave mechanics U مکانیک موجی شرودینگر
crisfate U دارای حاشیه موجی
full wave rectifier U یکسوکننده تمام موجی
sinuate U دارای حاشیه موجی
plunger U موجی که ناگهان می شکند
undulaory U موجی نوسانی موج نما
corrugated iron U اهن موجی یاچین دار
shoulder U سمت موجی که هنوز نشکسته
wave U موجی بودن موج زدن
waved U موجی بودن موج زدن
shouldered U سمت موجی که هنوز نشکسته
shouldering U سمت موجی که هنوز نشکسته
waving U موجی بودن موج زدن
shoulders U سمت موجی که هنوز نشکسته
waves U موجی بودن موج زدن
spiller U موجی که اهسته ویکنواخت می شکند
A wave of anger swept over the entire world . U موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
radiant flux U درجه نشر و تراوش نیروی موجی
cosmic microwave radiation background U زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
creese U یکجور خنجر که تیغه ان موجی است
surge U برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surged U برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surges U برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
kymograph U دستگاه ثبت نوسانات یا حرکات موجی مانند نبض
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
out lawry U طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
asseverate U بطور جدی افهار کردن تصریح کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
pitches U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
strigil U برس یاماهوت پاکن مخصوص بدن یکرشته تزئینات موجی ساختمان
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
actinoelectric U اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
electromagnetic wave U موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
summarising U بطور مختصربیان کردن
summarised U بطور مختصربیان کردن
summarizes U بطور مختصربیان کردن
summarizing U بطور مختصربیان کردن
summarize U بطور مختصربیان کردن
summarized U بطور مختصربیان کردن
summarises U بطور مختصربیان کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
spiritualize U بطور معنوی تفسیر کردن
prettier U بطور دلپذیر قشنگ کردن
neutralising U بطور شیمیایی خنثی کردن
to sharply rebuff somebody U بطور خشن کسی را رد کردن
neutralises U بطور شیمیایی خنثی کردن
pretty U بطور دلپذیر قشنگ کردن
neutralizing U بطور شیمیایی خنثی کردن
neutralised U بطور شیمیایی خنثی کردن
maladminister U بطور سوء اداره کردن
neutralizes U بطور شیمیایی خنثی کردن
prettify U بطور دلپذیر قشنگ کردن
neutralize U بطور شیمیایی خنثی کردن
prettiest U بطور دلپذیر قشنگ کردن
still hunt U بطور قاچاقی ماهیگیری کردن
to speak fluently U بطور روان صحبت کردن
sailed U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
move U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
departure U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
whir U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
incisively U بطور نافذ بطور زننده
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
martially U بطور جنگی بطور نظامی
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
wholesale U بطور یکجا عمده فروشی کردن
affirms U بطور قطع گفتن تصدیق کردن
ham U بطور اغراق امیزی عمل کردن
to spotlessly perform something U اجرا کردن چیزی بطور بی ایراد
to put to the issue U بطور متنازع فیه مطرح کردن
souse U بطور کامل پوشاندن حمله کردن
to frown at somebody disapprovingly U به کسی بطور ناخشنود اخم کردن
titillating U بطور لذت بخشی تحریک کردن
titillates U بطور لذت بخشی تحریک کردن
titillated U بطور لذت بخشی تحریک کردن
titillate U بطور لذت بخشی تحریک کردن
affirming U بطور قطع گفتن تصدیق کردن
affirmed U بطور قطع گفتن تصدیق کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com