English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
square peg in a round hole <idiom> U شخصی که مناسب کاری نباشد
concertina fold U قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
attributively U بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
impalpably U چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
portentously U چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
opaquely U چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
appropriately U بطور مناسب
fitly U بطور مناسب
appositely U بطور مناسب
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
propitiously U بطور مناسب یامقتضی
suitably U بطور مناسب یا شایسته
decorously U بطور مناسب و پاکیزه
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
propor tionably U بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
inconseqential U بیربط
neither here nor there <idiom> U بیربط به موضوع
loose sentence U جمله بیربط
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
to be on the safe side U باقی نباشد
at least U هیچ نباشد
unrepresentative U کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
not too expensive U خیلی گران نباشد.
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
For all we know he may be living . U از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
low priority work U کاری که مهم نباشد
to not give a hoot in hell for something U برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a toss about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
to not give a stuff about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
The shell does not always contain a pearl. <proverb> U همیشه در صدف گوهر نباشد .
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
null U لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
illegal U دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
sinecures U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecure U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
right out <idiom> U به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
rigid U یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
poll degree U درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
factories U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factory U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
If anything ,it is more expensive. U اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
no man's land U سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
i speak under correction U انچه می گویم ممکن است درست نباشد
capital expenditure U هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
in the event that U چنانکه
so that U چنانکه
how U چنانکه
as U چنانکه
to not give a shit about something U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
She is forty if a day . U چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
to not give a smeg about something [British E] U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
figures U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
machine address U مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
figuring U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
gentelmen's agreement U کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
prettily U چنانکه زیبانماید
permissively U چنانکه مخیرسازد
so to speak U چنانکه گویی
expressively U چنانکه مقصودرابرساند
admissibleness U چنانکه روا
pinchingly U چنانکه فشاراورد
proper U چنانکه شایدوباید
as it deserves U چنانکه باید
dilatorily U چنانکه پرشود
insolubly U چنانکه اب نشود
coordinately U چنانکه یکجورباشد
as is well known U چنانکه مشهور
gratifyingly U چنانکه خوشنودسازد
cresuendo U چنانکه صداخردخرد
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
to not give a damn about something [somebody] U برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
culpably U چنانکه سزاوارسرزنش باشد
funnily U چنانکه خنده اورد
effusively U چنانکه گویی بریزد
decrescendo U چنانکه صداخردخردضعیف شود
invulnerably U چنانکه زخم برندارد
heliocentrically U چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
inviolably U چنانکه سزاوارحرمت باشد
fitfully U چنانکه بگیردوول کند
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
inexpressively U چنانکه مقصودرا نرساند
according to his version U چنانکه او شرح میداد
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
meetly U چنانکه در خور باشد
meetly U چنانکه باید و شاید
convincingly U چنانکه متقاعد کند
perniciously U چنانکه زیان اورد
permissively U چنانکه اجازه بدهد
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
prettily U بخوبی چنانکه باید
pitfully U چنانکه سزاوارنکوهش باشد
invisibly U چنانکه دیده نشود
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
meaningly U چنانکه مقصودرا برساند
interminably U چنانکه تمام نشود
according as چنانکه بدان سان که
medially U چنانکه درمیان باشد
privatively U چنانکه نفی یا استثناکند
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
comme il faut U چنانکه باید وشاید
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
What You See Is All You Get U برنامهای که خروجی صفحه نمایش آن به صورت دیگر قابل چاپ نباشد.
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
organically U چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
peerlessly U چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
assumably U چنانکه بتوان فرض کرد
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
inexhaustibly U چنانکه تهی یاتمام نشود
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
commendably U چنانکه شایان ستایش باشد
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
as is well known U چنانکه همه کس بخوبی میدانند
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
interchangeably U چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
pleasingly U چنانکه خوش ایند باشد
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
perplexingly U چنانکه گیج یا حیران سازد
prepossessingly U چنانکه جلب توجه نماید
euphoniously U چنانکه بگوش خوش ایندباشد
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
epidemically U چنانکه همه جاسرایت کند
piquantly U چنانکه دهن رامزه بیاورد
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
engagingly U چنانکه سرگرم یامشغول کند
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
pestilently U چنانکه برای اخلاق مضرباشد
onerously U چنانکه مستلزم انجام تعهدی
fadelessly U چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
unpriced U درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
purchased U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchases U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
lap U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
unformatted U 1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2-
purchase U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
lapped U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
paradoxically U چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
adequately U باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
sententiously U چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
pardonably U چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
penitentially U چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
persuasively U چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
to kick over the traces U لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
invidiously U چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
inerrably U چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
cogently U چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
contemptibly U چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
illustratively U چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
exhaustively U چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
functionally U چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
changeably U چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
martially U بطور جنگی بطور نظامی
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com