Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
profitably
<adv.>
U
بطور مفید
helpfully
U
بطور مفید
usefully
U
بطور مفید
advantageously
U
بطور مفید
beneficially
<adv.>
U
بطور مفید
serviceably
<adv.>
U
بطور مفید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
remedial
U
مفید
gainful
U
مفید
purposive
<adj.>
U
مفید
suitable
<adj.>
U
مفید
practical
<adj.>
U
مفید
applicatory
<adj.>
U
مفید
handy
<adj.>
U
مفید
advantageous
<adj.>
U
مفید
effective
U
مفید
fruitful
U
مفید
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
مفید
well off
U
مفید
helpful
<adj.>
U
مفید
profitable
U
مفید
beneficial
<adj.>
U
مفید
precise
U
مفید
expedient
<adj.>
U
مفید
handy
[useful]
<adj.>
U
مفید
serviceable
<adj.>
U
مفید
utile
[archaic]
[useful]
<adj.>
U
مفید
valuable
<adj.>
U
مفید
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
U
مفید
convenient
<adj.>
U
مفید
functional
<adj.>
U
مفید
practicable
<adj.>
U
مفید
proper
<adj.>
U
مفید
purpose-built
<adj.>
U
مفید
purposeful
<adj.>
U
مفید
significance
U
مفید
effect
U
مفید
useful
<adj.>
U
مفید
benefactress
U
مفید
effected
U
مفید
effecting
U
مفید
effective capacity
U
گنجایش مفید
brake horsepower
U
توان مفید
utility
U
مفید بودن
useful load
U
بار مفید
service load
U
بار مفید
payload
U
بار مفید
payloads
U
بار مفید
useful life
U
عمر مفید
useful capacity
U
فرفیت مفید
useable storage
U
ذخیره مفید
effective depth
U
ارتفاع مفید
syllabuses
U
خلاصه مفید
syllabus
U
خلاصه مفید
good
U
سودمند مفید
use
U
مقدار مفید
uses
U
مقدار مفید
lacanic
U
مختصر و مفید
available magnification
U
بزرگنمایی مفید
utility function
U
تابع مفید
utility program
U
برنامه مفید
advantageaus
U
مفید باصرفه
utilizable discharge
U
بده مفید
advantage
U
مفید بودن
salubrity
U
مفید بودن
effective storage
U
گنجایش مفید
useful work
U
کار مفید
active storage
U
گنجایش مفید
active capacity
U
گنجایش مفید
useful power
U
قدرت مفید
useful power
U
توان مفید
constructive
U
مفید ساختمانی
useful load
U
فرفیت مفید
poniter
U
توصیه مفید
stead
U
مفید بودن
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
compendiously
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
availability
U
چیز مفید وسودمند
payload space
U
فضای بار مفید
vail
U
بکارخوردن مفید بودن
instrumental
U
مفید قابل استفاده
abbreviate
U
مختصر یا مفید کردن
abbreviates
U
مختصر یا مفید کردن
available storage capacity
U
گنجایش مفید مخزن
abbreviating
U
مختصر یا مفید کردن
efficiency
U
فعالیت مفید بازده
availability
U
شخص مفید دسترسی
come in handy
<idiom>
U
اثبات مفید بودن
curtly
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
rated pay load
U
بار مفید نامی
briefly
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
man friday
U
مستخدم یا یارخیلی مفید
average available discharge
U
بده متوسط مفید
informative
U
حاوی اطلاعات مفید
useable reservoir storage
U
گنجایش مفید مخزن
asset
U
چیز با ارزش و مفید
application years
U
عمر مفید یک دستگاه
pay load
U
فرفیت مفید وسیله نقلیه
benefit
U
احسان کردن مفید بودن
multocular
U
مختصر و مفید کوتاه و سودمند
benefiting
U
احسان کردن مفید بودن
benefited
U
احسان کردن مفید بودن
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
resource
U
گرافیکی که مفید هستند یا توسط چیزی استفاده می شوند
graphic
U
زبان برنامه نویس کامپیوتر با دستورات توکار و مفید حین نمایش گرافیک
languages
U
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
library
U
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
libraries
U
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
language
U
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
controlled thermonuclear reaction
U
جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
irrevocably
U
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
lifetime
U
مدت زمانی که وسیلهای مفید است یا قدیمی نشده است
lifetimes
U
مدت زمانی که وسیلهای مفید است یا قدیمی نشده است
stopping
U
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
helped
U
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
stop
U
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopped
U
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
helps
U
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
help
U
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
stops
U
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
dp
U
پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
throughput
U
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
service
U
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
serviced
U
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
utility
U
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
helped
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
hits
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
groupware
U
نرم افزاری که توسط گروهی از افراد استفاده میشود که به شبکه وصل اند و به آنها کمک میکند تا کار خاصی را انجام دهند. حاوی توابع مفید مثل پست الکترونیکی است که توسط تمام کاربران قابل دستیابی است
pragmatism
U
مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
confusedly
U
بطور در هم و بر هم
wetly
U
بطور تر
meanly
U
بطور بد
loosely
U
بطور شل یا ول
lastingly
U
بطور پا بر جا
transtively
U
بطور
flabbily
U
بطور شل و ول
atilt
U
بطور کج
streakily
U
بطور خط خط
inappropriately
U
بطور غیرمقتضی
invcersely
U
بطور وارونه
irrelatively
U
بطور نامربوط
intransitively
U
بطور لازم
irrelevantly
U
بطور بی ربط
inaccurately
U
بطور نادقیق
irrefragably
U
بطور تردیدناپذیر
inappreciably
U
بطور نامحسوس
inanimately
U
بطور بیجان
inadmissibly
U
بطور ناروا
inviolably
U
بطور مصون
inaccurately
U
بطور نادرست
irrefragably
U
بطور بی جواب
in sum
U
بطور مختصرومفید
in principle
U
بطور کلی
in petto
U
بطور خصوصی
kindlity
U
بطور ملایم
lasciviously
U
بطور شهوانی
in miniature
U
بطور فریف
in miniature
U
بطور کوچک
lastingly
U
بطور با دوام
inclusively
U
بطور متضمن
in the main
U
بطور کلی
injuriously
U
بطور مضر
iuntelligibly
U
بطور مفهوم
in series
U
بطور مسلسل
irrelevantly
U
بطور نامربوط
off the point
U
بطور بی ربط
in relief
U
بطور برجسته
in the mass
U
بطور کلی
off the point
U
بطور نامربوط
itineratly
U
بطور سیار
itineratly
U
بطور گردنده
in confidence
U
بطور محرمانه
interruptedly
U
بطور غیرمسلسل
inferiorly
U
بطور پست
industriously
U
بطور ساعی
inductively
U
بطور قیاس
indissolubly
U
بطور پایدار
indissolubly
U
بطور غیرقابل حل
indispensably
U
بطور حتمی
indispansably
U
بطور ضروری
insecurely
U
بطور نا امن
insecurely
U
بطور نامحفوظ
indiscretely
U
بطور یک پارچه
indicatively
U
بطور اخباری
indicatively
U
بطور اشاره
insignificantly
U
بطور جزئی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com