Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
neaty
U
بطور مرتب و اراسته بسادگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
neatly
U
بطور مرتب و اراسته
sprucely
U
بطور اراسته
nattily
U
بطور اراسته و قشنگ
trimly
U
بطور اراسته و زیبا
tidily
U
بطور اراسته و منظم
neatly
<adv.>
U
بطور مرتب
duly
<adv.>
U
بطور مرتب
orderly
<adv.>
U
بطور مرتب
tidily
<adv.>
U
بطور مرتب
queerly
U
بطور مرتب
sort
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
cruise valve
U
سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
neatly
U
بسادگی
simply
U
بسادگی
bluftly
U
بسادگی
to breathe one's simplicity
U
بسادگی کسی اشکار شدن
simplism
U
گرایش بسادگی وبی الایشی
sorted
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchanges
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm
U
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchange
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
sorts
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
trims
U
اراسته
nattiest
U
اراسته
plumy
U
با پر اراسته
sprucy
U
اراسته
nattier
U
اراسته
ornamented
U
اراسته
decent
U
اراسته
trim
U
اراسته
natty
U
اراسته
trimmest
U
اراسته
prissy
U
اراسته
clean limbed
U
اراسته
equipped
U
اراسته
decorated
U
اراسته
spruce
U
اراسته
adorned
U
اراسته
spruces
U
اراسته
decorous
U
اراسته
politic
U
اراسته
in full fig
U
اراسته
filing
U
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
brisk
U
تیز اراسته
symmetrize
U
هم اراسته کردن
poppied
U
اراسته به خشخاش
brisker
U
تیز اراسته
spic and span
U
اراسته ومرتب
briskest
U
تیز اراسته
polished
U
مهذب اراسته
panoplied
U
مجهز و اراسته
overdrssed
U
زیاد اراسته
ornately
U
قطور اراسته
ornamented with jewles
U
اراسته به جواهر
inlaid with mosaic
U
اراسته باموزائیک
spick-and-span
U
اراسته ومرتب
spick and span
U
اراسته ومرتب
sorted
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
ornate
U
بیش ازحد اراسته
flory
U
اراسته با نشان گل یا سوسن
in perfect trim
U
کاملا اراسته یا اماده
laureate
U
اراسته ببرگ غار
purple passage
U
نوشته اراسته به صنایع بدیعی
she is neatly dressed
U
جامه اش اراسته و پاکیزه است
purple patch
U
نوشته اراسته به صنایع بدیعی
bubble sort
U
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
broadsides
U
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
broadside
U
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
she kept her room neat
U
اطاق خود را اراسته و پاکیزه نگاه میداشت
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
maypole
U
تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
formats
U
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format
U
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
irrevocably
U
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
neater
U
مرتب
trimmest
U
مرتب
trims
U
مرتب
prissy
U
مرتب
proper
<adj.>
U
مرتب
regular
<adj.>
U
مرتب
orderly
U
مرتب
neatest
U
مرتب
tidies
U
مرتب
fair
<adj.>
U
مرتب
decent
<adj.>
U
مرتب
steady
<adj.>
U
مرتب
uncluttered
<adj.>
U
مرتب
well-ordered
<adj.>
U
مرتب
systematic
U
مرتب
tidying
U
مرتب
businesslike
U
مرتب
neat
<adj.>
U
مرتب
orderlies
U
مرتب
methodic
U
مرتب
trim
<adj.>
U
مرتب
kilter
U
مرتب
business like
U
مرتب
indexes
U
مرتب کر دن
indexed
U
مرتب کر دن
index
U
مرتب کر دن
tidied
U
مرتب
in good order
<adj.>
U
مرتب
straight
<adj.>
U
مرتب
irregular
U
نا مرتب
tidier
U
مرتب
presentable
<adj.>
U
مرتب
regulars
U
مرتب
ordered
U
مرتب
serial
U
مرتب
shipshape
U
مرتب
well-groomed
U
مرتب
well groomed
U
مرتب
serials
U
مرتب
tidiest
U
مرتب
tidy
<adj.>
U
مرتب
he was neat
U
مرتب
tidily
<adv.>
U
بصورت مرتب
intrinsic
U
مرتب شایسته
straighten up
<idiom>
U
مرتب کردن
cleaned
U
مرتب کردن
cleans
U
مرتب کردن
cleanest
U
مرتب کردن
collocated
U
مرتب کردن
order
U
مرتب کردن
j'adoube
U
مرتب می کنم
lineup
U
مرتب کردن
clean
U
مرتب کردن
tidiest
U
مرتب کردن
straight
U
راحت مرتب
regularised
U
مرتب کردن
regularises
U
مرتب کردن
regularising
U
مرتب کردن
regularize
U
مرتب کردن
regularized
U
مرتب کردن
regularizes
U
مرتب کردن
regularizing
U
مرتب کردن
trim
U
مرتب پاکیزه
to map out
U
مرتب کردن
trimmest
U
مرتب پاکیزه
straighter
U
راحت مرتب
straightest
U
راحت مرتب
riptide
U
جریان اب نا مرتب
tidies
U
مرتب کردن
tidier
U
مرتب کردن
tidied
U
مرتب کردن
tidy
U
مرتب کردن
tidying
U
مرتب کردن
sorting
U
مرتب نمودن
collocate
U
مرتب کردن
put straight
U
مرتب کردن
collocates
U
مرتب کردن
collocating
U
مرتب کردن
ordering
U
مرتب سازی
marshals
U
مرتب کردن
arranged
U
مرتب کردن
Orderly . In good order . Tidy . Ship - shape .
U
مرتب ومنظم
arranges
U
مرتب کردن
arranging
U
مرتب کردن
concerts
U
مرتب کردن
concert
U
مرتب کردن
partially ordered
U
پاره مرتب
collate
U
مرتب کردن
collated
U
مرتب کردن
collates
U
مرتب کردن
collating
U
مرتب کردن
marshal
U
مرتب کردن
Shipshape . In apple pie order.
U
مرتب ومنظم
unrehearsed
U
ازقبلآماده - مرتب
marshalled
U
مرتب کردن
marshaling
U
مرتب کردن
marshaled
U
مرتب کردن
trims
U
مرتب پاکیزه
arrange
U
مرتب کردن
well conditioned
U
مرتب و منظم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com