English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
affirmatively U بطور مثبت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
positively U محققا" بطور مثبت
Other Matches
positive U قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
positive externalities U صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
affirmative U مثبت
declaratory U مثبت
poss U مثبت
affirmatory U مثبت
justificatory U مثبت
assertive U مثبت
positive U مثبت
positive sign U علامت مثبت
positive relation U رابطه مثبت
positive reinforcement U تقویت مثبت
positive potential U پتانسیل مثبت
positive side U بخش مثبت
positive pole U قطب مثبت
positive plate U صفحه مثبت
positive modulation U تحمیل مثبت
posivite ray U پرتو مثبت
plus U افزودن به مثبت
positive modulation U پخش مثبت
positive logic U منطق مثبت
aye U رای مثبت
positive skewness U چولگی مثبت
false positive U مثبت کاذب
assertion U افهار مثبت
zincoid U قطب مثبت
if so U در صورت مثبت
hot-wires U سیم مثبت
hot-wired U سیم مثبت
hot-wire U سیم مثبت
hot wire U سیم مثبت
yea U رای مثبت
positivism U مثبت گرایی
positivity U مثبت بودن
positively skewed U چوله مثبت
positive transmission U پخش مثبت
positive transfer U انتقال مثبت
positive slope U شیب مثبت
hot-wiring U سیم مثبت
positive glow U شعله مثبت
an a answer U پاسخ مثبت
anode U قطب مثبت
anode U الکترود مثبت
positive correlation U همبستگی مثبت
positive wire U سیم مثبت
positive lead U سیم مثبت
positive conductor U سیم مثبت
positive column U ستون مثبت
positive charge U بار مثبت
positive brush U زغال مثبت
anodes U قطب مثبت
positive balance U مانده مثبت
positive acceleration U شتاب مثبت
anodes U الکترود مثبت
cation U یون مثبت
positive economics U اقتصاد مثبت
positive electricity U الکتریسیته مثبت
positive transference U انتقال مثبت
affirmative U عبارت مثبت
active balance U موازنه مثبت
positive feedback U بازخورد مثبت
positive feedback U واخوراند مثبت
nonposetive U غیر مثبت
affirmative اظهار مثبت
positive film U فیلم مثبت
active balance U مانده مثبت
positive element U سازه مثبت
pro- U جنبه مثبت
positive electricity U برق مثبت
positive electrode U الکترد مثبت
pro U جنبه مثبت
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
yea-sayer U گوینده [رای] مثبت
take down <idiom> U مثبت وضبط صحبتها
factorial U حاصلضرب اعدادصحیح مثبت
look at the world through rose-colored glasses <idiom> U خیلی مثبت بودن
averment U افهار قطعی یا مثبت
positive skewness U عدم تقارن مثبت
positive integer U عدد صحیح مثبت
anode U قطب مثبت باطری
cardinals U عدد صحیح مثبت
positive cotton effect U پدیده مثبت کاتن
positive definite matrix U ماتریس همیشه مثبت
crater in positive carbon U گودی کربن مثبت
positive terminal U قطب مدار مثبت
positive post U قطب مدار مثبت
positive feeder U سیم تغذیه مثبت
positron U ذره کوچک مثبت
to answer in the a U پاسخ مثبت دادن
yea U بلکه رای مثبت
anodes U قطب مثبت باطری
cardinal U عدد صحیح مثبت
hydrogen ion U یون +H با بار الکتریکی مثبت
anode U ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
positive integer U عدد صحیح مثبت [ریاضی]
to yet had it U طرف مثبت اکثریت را دارند
polar U دارای الکتریسیته مثبت و منفی
amphoteric U دارای برق مثبت و منفی
anodize U بصورت قطب مثبت در اوردن
anodes U ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
anode glow U شعله مثبت فضای روشن اند
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
martially U بطور جنگی بطور نظامی
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
incisively U بطور نافذ بطور زننده
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
The pros and cons ( of something ) . U جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
unipolar U سیگنالی که فقط از سط وح ولتاژ مثبت استفاده میکند
favorable balance of trade U موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
polarity U وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
polarities U وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
polarities U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
plus sign U که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
charge neutrality U تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
polarity U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
plus signs U که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
plus U که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
cation U یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
bipolar U استفاده از سط وح ولتاژ مثبت و منفی برای نمایش اعداد دودویی
anticathode U قطب مثبت برق صفحهء پلاتین یا تنگستن دولولهء اشعهء مجهول
favourble balance of trade U تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
reversed U وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reverse U وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reversing U وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reverses U وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
irrevocably U بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
polarity U بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است
polarities U بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است
complementation U سیستم اعداد برای نشان دادن اعداد مثبت و منفی
unipolar U که پاس ولتاژ مثبت و ولتاژ صفر با اعداد دودویی نشان داده می شوند
leontief matrix U اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
bipolar U روش ارسال که از سطح ولتاژهای متفاوت مثبت و منفی برای نمایش دودویی استفاده میکند و صفر دودویی در سطح صفر نمایش داده میشود
transtively U بطور
streakily U بطور خط خط
meanly U بطور بد
wetly U بطور تر
loosely U بطور شل یا ول
atilt U بطور کج
confusedly U بطور در هم و بر هم
flabbily U بطور شل و ول
lastingly U بطور پا بر جا
deplorably U بطور اسفناک
by way of exception U بطور استثناء
by contract U بطور مقاطعه
destructively U بطور مهلک
inconveniently U بطور نامناسب
consumedly U بطور زیاد
contagiously U بطور مسری
contrary to nature U بطور معجزه
cozily U بطور راحت
declaredly U بطور اعلام
incontestably U بطور مسلم
bountifully U بطور فراوانی
inexpressively U بطور گنگ
destructively U بطور مخرب
inconstantly U بطور نا پایدار
briefly speaking U بطور خلاصه
cannily U بطور عاقلانه
cardinally U بطور مهم
centrically U بطور مرکزی
cephalad U بطور راسی
chimerically U بطور واهی
choicely U بطور پسندیده
clandestinely U بطور مخفی
cloudily U بطور تیره
comkplimentarily U بطور تعارفی
commodiously U بطور راحت
compatibly U بطور موافق
circularly U بطور مدور
compositely U بطور مرکب
comprehensibly U بطور مفهوم
comprehensively U بطور جامع
compulsorily U بطور اجباری
contrarily U بطور متضاد
connectedly U بطور متصل
catercorner U بطور مورب
catercornered U بطور مورب
kindlity U بطور ملایم
intransitively U بطور لازم
interruptedly U بطور غیرمسلسل
interruptedly U بطور گسیخته
intermediately U بطور متوسط
intermediately U بطور میانه
interjectionally U بطور معترضه
intemperately U بطور نامعتدل
intelligibly U بطور مفهوم
insolubly U بطور حل نشدنی
insipidly U بطور بی مزه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com