Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interestingly
U
بطور قابل توجه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
interestingly
U
بطور جالب توجه
striking
U
قابل توجه
considerable
U
قابل توجه
noticeable
U
قابل توجه
strikingly
U
قابل توجه
remarkable
U
قابل توجه
nota bene
U
قابل توجه
substantial
U
قابل توجه
noteworthy
U
قابل توجه
notice to airmen
U
قابل توجه خلبانان
Please note
[that]
...
U
قابل توجه است که
accountable strength
استعداد قابل توجه
significantly
U
قابل توجه حاکی از
chunks
U
مقدار قابل توجه
significant
U
قابل توجه حاکی از
chunk
U
مقدار قابل توجه
notice
U
قابل توجه دستور اماده باش
noticed
U
قابل توجه دستور اماده باش
notices
U
قابل توجه دستور اماده باش
noticing
U
قابل توجه دستور اماده باش
newsworthy
U
قابل توجه عامه برای درج درروزنامه
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
cam
U
حافظهای که با توجه به مقدارش قابل آدرس دهی و دستیابی است ونه محلش
cams
U
حافظهای که با توجه به مقدارش قابل آدرس دهی و دستیابی است ونه محلش
capably
U
بطور قابل
estimably
U
بطور قابل احترام
excusably
U
بطور قابل عفو
imaginably
U
بطور قابل تصور
noteworthily
U
بطور قابل ملاحظه
objectionably
U
بطور قابل اعتراض
perceptibly
U
بطور قابل درک
practicably
U
بطور قابل عبور
admissibleness
U
بطور قابل قبول
laudably
U
بطور قابل ستایش
expansibly
U
بطور قابل انبساط
aposematically
U
بطور قابل گوشزد
explosively
U
بطور قابل احتراق
eligibly
U
بطور قابل قبول
justifiably
U
بطور قابل تصدیق
justifiably
U
بطور قابل تبرئه
inheritably
U
بطور قابل توارث
improvably
U
بطور قابل ترقی
imputably
U
بطور قابل اسناد
heritably
U
بطور قابل توارث
divisibly
U
بطور قابل تقسیم
comparably
U
بطور قابل مقایسه
flexibly
U
بطور قابل انحناء
extricably
U
بطور قابل تخلیص
habitably
U
بطور قابل سکونت
remarkably
U
بطور قابل ملاحظه
reliably
U
بطور قابل اعتماد
presentably
U
بطور قابل معرفی
interchangeably
U
بطور قابل معاوضه
praiseworthily
U
بطور قابل ستایش
separably
U
بطور قابل تفکیک
considerably
U
بطور قابل ملاحظه
tolerably
U
بطور قابل تحمل
questionably
U
بطور قابل تردید
immeasurably
U
بطور غیر قابل پیمایش
impregnably
U
بطور غیر قابل تسخیر
irremeable
U
بطور غیر قابل برگشت
angular adjustable
قابل تنظیم بطور زاویه ای
inalienably
U
بطور غیر قابل انتقال
inaccessibly
U
بطور غیر قابل دسترسی
incalculably
U
بطور غیر قابل تخمین
inimitably
U
بطور غیر قابل تقیلد
notably
U
بطور برجسته یا قابل ملاحظه
admissibly
U
بطور قابل قبول چنانکه روا
incorruptibly
U
با ازادگی رشوه خواری بطور غیر قابل تطمیع
irreclaimably
U
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
inaccessibily
U
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
screamer
U
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
colour
U
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colours
U
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
guild socialism
U
سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
draw attention
U
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
questionof interest
U
پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
sensible
U
قابل درک قابل رویت
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
irrevocably
U
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
tendance
U
توجه
NB
U
توجه!
heeded
U
توجه
unconsidered
U
بی توجه
keep
U
توجه
keeps
U
توجه
attention
U
توجه
turn to
U
توجه
re
U
با توجه به
re-
U
با توجه به
regarded
U
توجه
regard
U
توجه
regards
U
توجه
care
U
توجه
cared
U
توجه
heedfully
U
با توجه
heedfulness
U
توجه
attentions
U
توجه
mindfulness
U
توجه
mindfully
U
با توجه
cares
U
توجه
attention to orders
U
توجه
noting
U
توجه
notes
U
توجه
note
U
توجه
adverence
U
توجه
attendance
U
توجه
advertence
U
توجه
assiduity
U
توجه
heed
U
توجه
heeding
U
توجه
heeds
U
توجه
attentiveness
U
توجه
inattentive
U
بی توجه
oblivious
U
بی توجه
listless
U
بی توجه
listlessly
U
بی توجه
advertency
U
توجه
remark
U
توجه
attendances
U
توجه
remarked
U
توجه
unresponsive
U
بی توجه
remarking
U
توجه
remarks
U
توجه
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
tendencies
U
توجه استعداد
remarkable
U
جالب توجه
tentless
U
بی توجه بی دقت
cautioning
U
توجه کنید
cautioning
U
اخطار توجه
tendency
U
توجه استعداد
cautions
U
توجه کنید
inattention
U
فقدان توجه
wistfully
U
با دقت و توجه
inattention
U
عدم توجه
favors
U
توجه مرحمت
favour
U
توجه مرحمت
cautions
U
اخطار توجه
intentness
U
سرگرمی توجه
introversion
U
توجه بدرون
favouring
U
توجه مرحمت
notwithstanding
U
بدون توجه
favours
U
توجه مرحمت
look after
U
توجه داشتن به
focal point
U
کانون توجه
on this
<adv.>
U
با توجه به این
considerations
U
توجه تامل
tents
U
توجه کردن
yummy
U
جالب توجه
favoured
U
طرف توجه
interest
U
توجه نظر
auspices
U
حسن توجه
interests
U
توجه نظر
as to that
<adv.>
U
با توجه به این
regards
U
رعایت توجه
regarded
U
رعایت توجه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com