Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inartistically
U
بطور غیر صنعتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
artlessly
U
بطور ساده یاغیر صنعتی
Other Matches
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
industrial
U
صنعتی
high wrought
U
صنعتی
industrial water
U
اب صنعتی
technical
U
صنعتی
manufacturing
U
صنعتی
industrial psychology
U
روانشناسی صنعتی
industrial nations
U
کشورهای صنعتی
technologically
U
حرفهای صنعتی
technological
U
حرفهای صنعتی
industrial disputes
U
اختلافات صنعتی
industrial economics
U
اقتصاد صنعتی
industrial management
U
مدیریت صنعتی
industrial espionage
U
جاسوسی صنعتی
industrial fluctuations
U
نوسانهای صنعتی
industrial insurance
U
بیمه صنعتی
industrial electronic
U
الکترونیک صنعتی
industrial frequency
U
فرکانس صنعتی
industrial consumption
U
مصرف صنعتی
industrial concern
U
بنگاه صنعتی
industrial chemistry
U
شیمی صنعتی
artful
U
ماهرانه صنعتی
valve
U
شیر صنعتی
vertical union
U
اتحادیه صنعتی
trade effluent
U
فضولات صنعتی
technical grade
U
خلوص صنعتی
industrialism
U
سیستم صنعتی
artless
U
غیر صنعتی
polytechnics
U
دانشکده صنعتی
polytechnic
U
دانشکده صنعتی
producer buyer
U
خریدار صنعتی
industrial switch
U
کلید صنعتی
polytechnical
U
دانشکده صنعتی
engineering workshop
U
کارگاه صنعتی
industrial area
U
منطقه صنعتی
industrial building
U
ساختمان صنعتی
industrial building
U
بنای صنعتی
industrializing
U
صنعتی کردن
art bronze
U
برنز صنعتی
applied economics
U
اقتصاد صنعتی
industrialization
U
صنعتی سازی
industrialization
U
صنعتی شدن
industrialization
U
صنعتی کردن
plants
U
واحد صنعتی
plant
U
واحد صنعتی
industrialises
U
صنعتی کردن
artificial magnet
U
مغناطیس صنعتی
industrializes
U
صنعتی کردن
industrialize
U
صنعتی کردن
industrialising
U
صنعتی کردن
industrial relations
U
روابط صنعتی
artistical
U
هنرامیز صنعتی
mechnical
U
ماشینی صنعتی
industrial workers
U
کارگران صنعتی
industrial unions
U
اتحادیههای صنعتی
industrial union
U
اتحادیه صنعتی
commercial efficiency
U
بازده صنعتی
industrial unit
U
واحد صنعتی
industrial wastewater
U
فاضلاب صنعتی
industrial revolution
U
انقلاب صنعتی
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
valve
U
ولو
[شیر صنعتی]
interphase transformer loss
U
تلفات پیچک صنعتی
the industrial quarter of the
U
محله صنعتی شهر
industrial investment
U
سرمایه گذاری صنعتی
industrial robot
U
دستگاه خودکار صنعتی
decreasing cost industry
U
هزینه نزولی صنعتی
art casting
U
ریخته گری صنعتی
pilot plant
U
واحد ازمایش صنعتی
index of industrial production
U
شاخص تولید صنعتی
an artistic production
U
عمل یا کار صنعتی
industrial reserve army
U
ارتش ذخیره صنعتی
industrial alternating current
U
جریان متناوب صنعتی
process of industrialization
U
فرایند صنعتی شدن
industrial classifications
U
طبقه بندی صنعتی
producer advertising
U
تبلیغ محصولات صنعتی
industrial electric locomotive
U
لکوموتیو الکتریکی صنعتی
industrial capitalism
U
سرمایه داری صنعتی
industrial workers of the world
U
کارگران صنعتی جهان
bric-a-brac
U
خرده ریز صنعتی
manufactoring tape milling machine
U
دستگاه نورد صنعتی
applied economics engineer
U
مهندس اقتصاد صنعتی
industrial school
U
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
industrialize
U
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializes
U
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
metonymical
U
دارای صنعتی که انراmetonym گویند
Industrial Architecture
U
معماری خانه های صنعتی
industrial electronic computer
U
ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
industrialises
U
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrial instrument
U
دستگاه اندازه گیری صنعتی
pastiches
U
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
trade fixtures
U
الات صنعتی نصب شده
industrialising
U
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
pastiche
U
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
Midlands
U
ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
industrializing
U
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
articlcs of virtu
U
کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
industrial data collection device
U
دستگاه صنعتی جمع اوری داده
technologically
U
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technological
U
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologies
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technology
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
Industrial Aesthetic
U
[سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
labour intensive industry
U
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
pot-boilers
U
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
Industrialized building
U
[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
Industrial Park
U
[طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
pot-boiler
U
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler
U
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
din
U
سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
high Sierra specification
U
روش استاندارد صنعتی برای ذخیره سازی داده روی ROM-CD
pantechnicon
U
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
an iconic statue
U
مجسمهای که از روی نمونه و مطابق قرارداد صنعتی ساخته شده باشد
pantechnicons
U
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
value added
U
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
maintenance
U
جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
irrevocably
U
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
Luddite
U
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
Luddites
U
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
iil
U
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
linear programming
U
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
composite demand
U
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
cost accounting
U
حسابداری قیمت تمام شده حسابداری صنعتی
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
cost accounting
U
حسابداری قیمت تمام شده حسابداری هزینه حسابداری صنعتی
rs c
U
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
meanly
U
بطور بد
streakily
U
بطور خط خط
wetly
U
بطور تر
transtively
U
بطور
lastingly
U
بطور پا بر جا
flabbily
U
بطور شل و ول
confusedly
U
بطور در هم و بر هم
loosely
U
بطور شل یا ول
atilt
U
بطور کج
connectedly
U
بطور متصل
consumedly
U
بطور زیاد
contagiously
U
بطور مسری
contrarily
U
بطور متضاد
emptily
U
بطور خالی
excitingly
U
بطور مهیج
emotively
U
بطور مهیج
emptily
U
بطور پوج
indissolubly
U
بطور پایدار
inductively
U
بطور قیاس
indissolubly
U
بطور غیرقابل حل
indispensably
U
بطور حتمی
compulsorily
U
بطور اجباری
comprehensively
U
بطور جامع
lento
U
بطور ملایم
comprehensibly
U
بطور مفهوم
compositely
U
بطور مرکب
emblematically
U
بطور کنایه
elliptically
U
بطور مستتر
destructively
U
بطور مهلک
disconnectedly
U
بطور منفصل
discernibly
U
بطور معلوم
desultorily
U
بطور بی ترتیب
disagreeably
U
بطور نامطبوع
dingily
U
بطور تیره
digressively
U
بطور منحرف
determinately
U
بطور معین
destructively
U
بطور مخرب
deplorably
U
بطور اسفناک
dispersedly
U
بطور متفرق
contrary to nature
U
بطور معجزه
editorially
U
بطور چاپی
durably
U
بطور مداوم
durably
U
بطور مستمر
doubliy
U
بطور مضاعف
cozily
U
بطور راحت
divergently
U
بطور متباین
declaredly
U
بطور اعلام
detestably
U
بطور منفور
automatism
U
بطور خودکار
interjectionally
U
بطور معترضه
intemperately
U
بطور نامعتدل
intelligibly
U
بطور مفهوم
insolubly
U
بطور حل نشدنی
insipidly
U
بطور بی مزه
insignificantly
U
بطور جزئی
insecurely
U
بطور نامحفوظ
insecurely
U
بطور نا امن
innumerably
U
بطور بیشمار
injuriously
U
بطور مضر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com