English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
artlessly U بطور ساده یاغیر صنعتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inartistically U بطور غیر صنعتی
natively U بطور ساده
plainly U بطور ساده
frill U چیز بیخود یاغیر ضروری
frills U چیز بیخود یاغیر ضروری
simple design U طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
basic U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
mirror carpet U طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structures U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
manufacturing U صنعتی
industrial water U اب صنعتی
high wrought U صنعتی
industrial U صنعتی
technical U صنعتی
industrial frequency U فرکانس صنعتی
industrial insurance U بیمه صنعتی
industrial management U مدیریت صنعتی
industrial nations U کشورهای صنعتی
industrial psychology U روانشناسی صنعتی
industrial revolution U انقلاب صنعتی
industrial switch U کلید صنعتی
polytechnic U دانشکده صنعتی
polytechnics U دانشکده صنعتی
industrial union U اتحادیه صنعتی
producer buyer U خریدار صنعتی
plants U واحد صنعتی
industrial chemistry U شیمی صنعتی
industrial concern U بنگاه صنعتی
industrial consumption U مصرف صنعتی
industrial disputes U اختلافات صنعتی
industrial economics U اقتصاد صنعتی
industrial electronic U الکترونیک صنعتی
industrial espionage U جاسوسی صنعتی
technological U حرفهای صنعتی
technologically U حرفهای صنعتی
polytechnical U دانشکده صنعتی
industrial fluctuations U نوسانهای صنعتی
artful U ماهرانه صنعتی
industrializing U صنعتی کردن
valve U شیر صنعتی
industrializes U صنعتی کردن
mechnical U ماشینی صنعتی
artless U غیر صنعتی
industrialization U صنعتی شدن
industrialism U سیستم صنعتی
industrialize U صنعتی کردن
industrial unions U اتحادیههای صنعتی
industrial unit U واحد صنعتی
industrial wastewater U فاضلاب صنعتی
industrialization U صنعتی کردن
industrial workers U کارگران صنعتی
industrialises U صنعتی کردن
industrialising U صنعتی کردن
industrialization U صنعتی سازی
applied economics U اقتصاد صنعتی
technical grade U خلوص صنعتی
art bronze U برنز صنعتی
vertical union U اتحادیه صنعتی
artificial magnet U مغناطیس صنعتی
trade effluent U فضولات صنعتی
artistical U هنرامیز صنعتی
plant U واحد صنعتی
engineering workshop U کارگاه صنعتی
industrial relations U روابط صنعتی
commercial efficiency U بازده صنعتی
industrial building U بنای صنعتی
industrial building U ساختمان صنعتی
industrial area U منطقه صنعتی
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
process of industrialization U فرایند صنعتی شدن
decreasing cost industry U هزینه نزولی صنعتی
valve U ولو [شیر صنعتی]
producer advertising U تبلیغ محصولات صنعتی
industrial workers of the world U کارگران صنعتی جهان
manufactoring tape milling machine U دستگاه نورد صنعتی
interphase transformer loss U تلفات پیچک صنعتی
bric-a-brac U خرده ریز صنعتی
the industrial quarter of the U محله صنعتی شهر
pilot plant U واحد ازمایش صنعتی
art casting U ریخته گری صنعتی
index of industrial production U شاخص تولید صنعتی
applied economics engineer U مهندس اقتصاد صنعتی
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
an artistic production U عمل یا کار صنعتی
industrial reserve army U ارتش ذخیره صنعتی
industrial electric locomotive U لکوموتیو الکتریکی صنعتی
industrial robot U دستگاه خودکار صنعتی
industrial alternating current U جریان متناوب صنعتی
industrial classifications U طبقه بندی صنعتی
industrial capitalism U سرمایه داری صنعتی
industrial instrument U دستگاه اندازه گیری صنعتی
Industrial Architecture U معماری خانه های صنعتی
industrialize U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializes U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
metonymical U دارای صنعتی که انراmetonym گویند
industrial electronic computer U ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
Midlands U ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
industrialises U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
trade fixtures U الات صنعتی نصب شده
articlcs of virtu U کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
pastiche U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiches U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
industrial school U اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
industrializing U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialising U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrial data collection device U دستگاه صنعتی جمع اوری داده
technological U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologies U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technology U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technologically U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
martially U بطور جنگی بطور نظامی
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
incisively U بطور نافذ بطور زننده
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
Industrial Aesthetic U [سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
Industrialized building U [تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
Industrial Park U [طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
pot-boilers U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pantechnicon U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
high Sierra specification U روش استاندارد صنعتی برای ذخیره سازی داده روی ROM-CD
pantechnicons U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
an iconic statue U مجسمهای که از روی نمونه و مطابق قرارداد صنعتی ساخته شده باشد
din U سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
value added U اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
maintenance U جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
irrevocably U بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
Luddite U هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
Luddites U هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
iil U دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
innocent <adj.> U ساده دل
clodhoppers U ساده
seemly <adj.> U ساده دل
unmeaning U ساده
clodhopper U ساده
simple hearted U ساده دل
plain hearted U ساده دل
baldest U ساده
simple minded U ساده دل
simpleminded U ساده دل
simplex U ساده
sheepish U ساده دل
balder U ساده
bald U ساده
semplice U ساده
conversable <adj.> U ساده دل
taffetized U ساده
expansive <adj.> U ساده دل
clean U ساده
cleaned U ساده
simple-hearted <adj.> U ساده دل
cleanest U ساده
cleans U ساده
unaadorned U ساده
untutored U ساده
sheepishly U ساده دل
plains U ساده
unaffected U ساده
baldly U ساده
simple U ساده
unceremoniously U ساده
unceremonious U ساده
positive U ساده
plain U ساده
daff U ساده دل
plainest U ساده
artless U ساده
plainer U ساده
inexpensive U ساده
downright U ساده
simple U ساده دل
simpler U ساده
simpler U ساده دل
charmless U ساده
simplest U ساده
incomplex U ساده
good-humored U ساده دل
simplistic U ساده
frugal U ساده
unassuming U ساده
homespun U ساده
unsophisticated U ساده
idiot U ساده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com