Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
repulsively
U
بطور زننده یا دافع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
preventively
U
بطور دافع
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
spicily
U
بطور زننده
garishly
U
بطور زننده
mawkish
U
بطور زننده احساساتی
rankly
U
بطور زننده یابدبو
poignantly
U
بطور تیزیا زننده
pungently
U
بطور زننده یا تند
loathly
U
زننده بطور نفرت انگیز
nippingly
U
بطور زننده یا طعنه امیز
concussive
U
ضربت زننده صدمه زننده
repellents
U
دافع
repulsive
U
دافع
expulsive
U
دافع
repellent
U
دافع
dejectory
U
دافع
ejaculatory
U
دافع
eductor
U
دافع
loathsome
U
دافع
hydragogue
U
دافع اب
waterproof
U
دافع اب
waterproofed
U
دافع اب
waterproofs
U
دافع اب
water repellent
U
دافع اب
propulsive
U
دافع
repeller
U
دافع
water proof
U
دافع اب
preclusive
U
دافع
buffer body
U
بدنه دافع
forbidding
U
دافع ناخوانده
exterminators
U
دافع حشرات
bechic
U
دافع سرفه
exterminator
U
دافع حشرات
muzzle brake
U
دافع دهانه
recoil cylinder
U
استوانه دافع
bombproof
U
دافع بمب
icteric
U
دافع یرقان
self repelling
U
دافع همدیگر
recoil system
U
سیستم دافع
recoil system
U
دستگاه دافع توپ
antasthmatic
U
دافع تنگی نفس
expellent
U
خارج کننده دافع
expellant
U
خارج کننده دافع
buffer
U
دافع اطاق خرج
loathful
U
دافع بیرغبت سازنده
larvicide
U
دافع کرم حشره
acopic
U
دافع خستگی و کوفتگی
ischuretic
U
دافع حبس پول
fungicides
U
ماده دافع یا نابودکننده قارچ
rejector
U
دافع دستگاه دفع پارازیت
rejecter
U
دافع دستگاه دفع پارازیت
fungicide
U
ماده دافع یا نابودکننده قارچ
sledge
U
کشوی عاید و دافع توپ
sledges
U
کشوی عاید و دافع توپ
muzzle compensator
U
دافع دهانه لوله توپ یا تفنگ
muzzle bell
U
دافع دهانه شیپوری لوله توپ
sleighs
U
درشکه برقی دستگاه کشوی عاید و دافع
sleigh
U
درشکه برقی دستگاه کشوی عاید و دافع
emunctory
U
مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poignant
U
زننده
prickling
U
زننده
garish
U
زننده
clapper
U
کف زننده
clappers
U
کف زننده
strikers
U
زننده
forbidding
U
زننده
stinking
U
زننده
tart
U
زننده
pinching
U
زننده
hideous
U
زننده
strikingly
U
زننده
striking
U
زننده
loathful
U
زننده
squalid
U
زننده
beater
U
زننده
striker
U
زننده
water repellent
U
پس زننده اب
unlovely
U
زننده
staring
U
زننده
vile
U
زننده
acrimonious
U
زننده
viler
U
زننده
vilest
U
زننده
bitten
U
زننده
biting
U
زننده
wetter
U
نم زننده
loathsome
U
زننده
starring
U
زننده
acrid
U
زننده
nauseam
U
زننده
shuffler
U
زننده
tarts
U
زننده
percutient
U
زننده
scabrous
U
زننده
nasty
U
زننده
nippy
U
زننده
mordant
U
زننده
repercussive
U
پس زننده
nastiest
U
زننده
repeller
U
زننده
nasties
U
زننده
odoriferous
U
زننده
applauder
U
کف زننده
repellents
U
زننده
repellent
U
زننده
knockers
U
زننده
pungent
U
زننده
nastier
U
زننده
knocker
U
زننده
pit a pat
U
زننده
glared
U
روشنایی زننده
pertubative
U
برهم زننده
ad nauseam
U
بسیار زننده
repulsive
U
زننده تنفراور
trudger
U
قدم زننده
pricker
U
سیخ زننده
germinant
U
جوانه زننده
staring red
U
قرمز زننده
knotter
U
گره زننده
crying
U
جار زننده
glare
U
روشنایی زننده
puddler
U
بهم زننده
gasper
U
نفس زننده
glares
U
روشنایی زننده
kicker
U
زننده ضربه با پا
bubblier
U
جوش زننده
bubbliest
U
جوش زننده
tacker
U
میخ زننده
strider
U
گام زننده
libelant
U
تهمت زننده
seasoner
U
چاشنی زننده
libellant
U
تهمت زننده
gaunt
U
زننده بی ثمر
seasoner
U
ادویه زننده
gaunt
U
زننده ساختن
shackler
U
بخو زننده
sourish
U
به ترشی زننده
slumberer
U
چرت زننده
tacker
U
کوک زننده
pickier
U
ضربه زننده
revolting
U
بهم زننده
lasher n
U
سد شلاق زننده
bubbly
U
جوش زننده
pacer
U
گام زننده
scarifier
U
تیغ زننده
scintillant
U
جرقه زننده
scintillator
U
جرقه زننده
scintillating
U
جرقه زننده
shouter
U
فریاد زننده
picky
U
ضربه زننده
pickiest
U
ضربه زننده
napper
U
چرت زننده
malodor
U
بوی زننده
flagellator
U
تازیانه زننده
disturber
U
برهم زننده
catterer
U
چهچه زننده
calumniator
U
افترا زننده
fizzy
U
جوش زننده
accusers
U
تهمت زننده
howlers
U
جیغ زننده
sharpest
U
زننده زیرک
howler
U
جیغ زننده
sharps
U
زننده زیرک
sharp
U
زننده زیرک
calumnious
U
تهمت زننده
cornerman
U
زننده کرنر
flogger
U
تازیانه زننده
flogger
U
زننده شلاق
callers
U
صدا زننده
harsher
U
ناگوار زننده
harshest
U
ناگوار زننده
acrimoniousness
U
سخن زننده
dozer
U
چرت زننده
caller
U
صدا زننده
estimator
U
تخمین زننده
accuser
U
تهمت زننده
beater
U
کتک زننده
accusant
U
تهمت زننده
flagellator
U
شلاق زننده
inveigler
U
گول زننده
appellant
U
تهمت زننده
harsh
U
ناگوار زننده
repugnant
U
تنفرانگیز زننده
galssy
U
بی نور زننده
coruscant
U
برق زننده
sewer
U
اگو بخیه زننده
incisive speech
U
سخن تند یا زننده
trusser
U
چوب بست زننده
swatter
U
ضربت سخت زننده
inoffensively
U
بی انکه زننده باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com