Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lugubriously
U
بطور دلتنگ کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stuffy
U
دلتنگ کننده
dreary
U
دلتنگ کننده
dreariest
U
دلتنگ کننده
drear
U
دلتنگ کننده
drearier
U
دلتنگ کننده
dismal
U
دلتنگ کننده
funereal
U
غم انگیز دلتنگ کننده
prohibitively
U
بطور جلوگیری کننده
prolixly
U
بطور خسته کننده
wearisomely
U
بطور خسته کننده
tediously
U
بطور کسل کننده
imminently
U
بطور تهدید کننده
ponderously
U
بطور کسل کننده
perplexingly
U
بطور گیج کننده
persuasively
U
بطور متقاعد کننده
dazzlingly
U
بطور خیره کننده
receptively
U
بطور درک کننده
mawkishly
U
بطور بی مزه یا کسل کننده
preventively
U
بطور جلو گیری کننده یابازدارنده
deictic
U
بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
depressed
U
دلتنگ
low spiroted
U
دلتنگ
lone
U
دلتنگ
sickfor home
U
دلتنگ
low-spirited
U
دلتنگ
low spirited
U
دلتنگ
heavy hearted
U
دلتنگ
heart sick
U
دلتنگ
homesick
U
دلتنگ
heavyhearted
U
دلتنگ
nostalgically
U
دلتنگ
low browed
U
دلتنگ
comfortless
U
دلتنگ
nostalgic
U
دلتنگ
chap fallen
U
افسرده دلتنگ
To have a heavy heart. To be distressed.
U
دلتنگ بودن
down
U
بزیر دلتنگ
depress
U
دلتنگ کردن
depresses
U
دلتنگ کردن
homesickness
U
دلتنگ وطن
saturnine
U
دلتنگ سربی
ennuied
U
بیزار دلتنگ
gloom
U
دلتنگ بودن
saddest
U
دلتنگ افسرده وملول
anguish
U
غم و اندوه دلتنگ کردن
sad
U
دلتنگ افسرده وملول
lonesome
U
دلتنگ وافسرده ملول
sadder
U
دلتنگ افسرده وملول
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
mopes
U
افسرده کردن دلتنگ کردن
moping
U
افسرده کردن دلتنگ کردن
mope
U
افسرده کردن دلتنگ کردن
irrevocably
U
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
fuel cooled oil cooler
U
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
U
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit
U
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
U
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
U
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
U
کج کننده واژگون کننده
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms
U
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner
U
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilizer
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
meanly
U
بطور بد
streakily
U
بطور خط خط
transtively
U
بطور
lastingly
U
بطور پا بر جا
wetly
U
بطور تر
loosely
U
بطور شل یا ول
confusedly
U
بطور در هم و بر هم
atilt
U
بطور کج
flabbily
U
بطور شل و ول
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
sorrily
U
بطور پست
indispansably
U
بطور ضروری
incommodiously
U
بطور ناراحت
inclusively
U
بطور جامع
offensively
U
بطور برخورنده
inclusively
U
بطور متضمن
inconsistently
U
بطور متباین
indiscretely
U
بطور یک پارچه
offensively
U
بطور ناگواریا بد
administratively
U
بطور اداری
adorably
U
بطور دلپذیر
inauspiciously
U
بطور مشئوم
aerily
U
بطور هوایی
incompletely
U
بطور ناتمام
indirectly
U
بطور غیرمستقیم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com