English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
irrefragably U بطور بی جواب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
transponder U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
transpondor U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
Other Matches
irresponsive U جواب ندهنده بی جواب
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
replies U جواب
riposting U جواب
counterplea U جواب رد
comeback U جواب
whyŠthere is the answer U در سر جواب
comebacks U جواب
repost U جواب
responses U جواب
resolvent U جواب
antiphony U جواب
irreprovable U بی جواب
replied U جواب
riposted U جواب
recalcitrance U جواب رد
in reply to U در جواب
reply U جواب
replying U جواب
response U جواب
ripostes U جواب
riposte U جواب
rejoinders U جواب
rejoinder U جواب
recalcitrancy U جواب رد
The wrong answer. U جواب غلط
have it <idiom> U به جواب رسیدن
voice response U جواب صوتی
reply paid U جواب قبول
toss off <idiom> U حاضر جواب
interlocutor U جواب دهنده
question answer U سئوال- جواب
nope U جواب منفی
undertaking U جواب گو مسئول
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
answerable U جواب دار
interlocutors U جواب دهنده
favourable U جواب مساعد
A correct answer. U جواب صحیح
snip snap U جواب زیرکانه
response position U مکان جواب
recitative U جواب دادن
to make a response U جواب دادن
responsory U جواب جماعت
responds U جواب دادن
responded U جواب دادن
auto answer U خود جواب
brusque U پیش جواب
respond U جواب دادن
answers U : جواب پاسخ
to give the mitten U جواب کردن
answered U : جواب پاسخ
answer U : جواب پاسخ
send away U جواب دادن
answer pennant U پرچم جواب
answer mode U حالت جواب
unanswerable U جواب ناپذیر
answering U : جواب پاسخ
undertaker U جواب گو مسئول
undertakers U جواب گو مسئول
counter memorial U جواب یادداشت
A straightforward answer. U جواب سر راست
an abrupt answer U جواب تند
replying U جواب شفاهی دفاعیه
He answered nothing. U اصلا جواب نداد
out in left field <idiom> U از جواب صحیح دورشدن
retort U جواب متقابل تلافی
retorts U جواب متقابل دادن
retorts U جواب متقابل تلافی
to comply [with] U [به نیازی] جواب دادن
flea in one's ear <idiom> U جواب دندان شکن
telephone responder U جواب دهنده تلفن
sockdologer U اتمام حجت جواب
sockdolager U اتمام حجت جواب
counterbid U جواب خریداربه فروشنده
reply U جواب شفاهی دفاعیه
have her cable U لنگر جواب دادن
to meet U [به نیازی] جواب دادن
to accommodate U [به نیازی] جواب دادن
unique solution U جواب منحصر بفرد
In response (reply) to your letter. U در جواب نامه تان
unansweable U بی جواب تکذیب ناپذیر
To dismiss(sack,discharge)someone. U کسی را جواب کردن
replied U جواب شفاهی دفاعیه
repartee U جواب شوخی امیز
retort U جواب متقابل دادن
to return a greeting U جواب سلام دادن
A crushing reply(retort). U جواب دندان شکن
replies U جواب شفاهی دفاعیه
talk back <idiom> U بی ادبانه جواب دادن
Touché! U خوب جواب دادی!
answers U جواب احتیاج را دادن
sally U جواب سریع و زیرکانه
rebut U جواب متقابل دادن
rebutting U جواب متقابل دادن
rebutted U جواب متقابل دادن
corespondent U مسئول جواب گویی
counterclaim U جواب به ادعای شاکی
rebuts U جواب متقابل دادن
sallies U جواب سریع و زیرکانه
answering U جواب احتیاج را دادن
answered U جواب احتیاج را دادن
answer U جواب احتیاج را دادن
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
martially U بطور جنگی بطور نظامی
incisively U بطور نافذ بطور زننده
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
refutatory U تکذیب کننده متضمن جواب رد
A logical remark has no answer. <proverb> U یرف یساب جواب ندارد .
never to be at a loss for an answer U همیشه حاضر جواب بودن
refutative U تکذیب کننده متضمن جواب رد
Why don't you answer? U چرا جواب نمی دهید؟
Answer me this question. U جواب این سؤالم را بده
To take the salute. U جواب سلام ( نظامی ) رادادن
He was pressed for pressed for ad answer . U به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
bite the hand that feeds you <idiom> U جواب خوبی را با بدی دادن
improvisator U بدیهه ساز حاضر جواب
Please answer the telephone. U لطفا" جواب تلفن را بدهید
He didnt return (acknowledge) my greetings. U جواب سلام مرا نداد
reply U پاسخ دادن جواب کتبی
antiphony U انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
audio response device U دستگاه جواب دهنده سمعی
meet some one's objections U به ایرادات کسی جواب دادن
answer U جواب دادن از عهده برامدن
replies U پاسخ دادن جواب کتبی
answers U جواب دادن از عهده برامدن
answering U جواب دادن از عهده برامدن
replied U پاسخ دادن جواب کتبی
answered U جواب دادن از عهده برامدن
replying U پاسخ دادن جواب کتبی
the answer is right under your nose <idiom> U جواب مثل روز روشن است
To answer back. U جواب دادن ( یکی بدو کردن )
replication U جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
We wI'll be notified(informed)of the results today. U امروز جواب کار معلوم می شود
A sharp note(reply). U نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
counter U جواب دادن معامله بمثل کردن با
countered U جواب دادن معامله بمثل کردن با
responsor U دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
responsive U دارای عکس العمل سریع جواب گو
countering U جواب دادن معامله بمثل کردن با
This does not satisfy me. U این جواب مرا قانع نمی کند
antiphon U سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
audio U ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
menu display U روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
cases U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
case U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
irrevocably U بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
linear U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
Force is the answer to force. <proverb> U جواب زور را زور مى دهد .
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
atilt U بطور کج
flabbily U بطور شل و ول
lastingly U بطور پا بر جا
confusedly U بطور در هم و بر هم
streakily U بطور خط خط
loosely U بطور شل یا ول
transtively U بطور
wetly U بطور تر
meanly U بطور بد
iuntelligibly U بطور مفهوم
inconsistently U بطور ناسازگار
itineratly U بطور گردنده
inconclusively U بطور ناتمام
inconclusively U بطور غیرقطعی
itineratly U بطور سیار
incomprehensibly U بطور نامفهوم
off the point U بطور نامربوط
indispensably U بطور حتمی
incompatibly U بطور ناسازگار
incommunicatively U بطور کم امیزش
inauspiciously U بطور مشئوم
kindlity U بطور ملایم
indicatively U بطور اشاره
indicatively U بطور اخباری
indissolubly U بطور پایدار
indissolubly U بطور غیرقابل حل
lastingly U بطور با دوام
inartificially U بطور غیرمصنوعی
lastingly U بطور ثابت
indiscretely U بطور یک پارچه
indefeasibly U بطور پابرجا
indecently U بطور ناشایسته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com