English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
retrorse U بطرف پایین و عقب خم شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
down U سوی پایین بطرف پایین
downbeat U حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
bate U بال زدن بطرف پایین
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
downstroke U ضربه بطرف پایین
downswing U نوسان بطرف پایین
downwash U زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
inflexed U منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
step turn U چرخش بطرف پایین تپه
tabbed flap U فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
Other Matches
skyward U بطرف اسمان بطرف بالا
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
at U بطرف
in U بطرف
in- U بطرف
levo U بطرف چپ
into U بطرف
mesal U بطرف وسط
apporro U بطرف جلو
mesail U بطرف وسط
mediad U بطرف وسط
upwards U بطرف بالا
aport U بطرف چپ کشتی
manward U بطرف انسان
abaft U بطرف عقب
cephalad U متمایل بطرف سر
frontwards U بطرف جلو
edgewise U بطرف لبه
to the east of U بطرف مشرق
eastwards U بطرف مشرق
earthwards U بطرف زمین
earthward U بطرف زمین
downwards U بطرف پائین
to U بطرف روبطرف
coastwards U بطرف ساحل
riverward U بطرف رودخانه
coastward U بطرف ساحل
cityward U بطرف شهر
frontward U بطرف جلو
with U بطرف درجهت
heavenward U بطرف اسمان
pakkorro U بطرف بیرون
orients U بطرف خاوررفتن
orienting U بطرف خاوررفتن
orient U بطرف خاوررفتن
to win over to one's side U بطرف خوداوردن
rearward U بطرف عقب
toward U بطرف نسبت به
homes U بطرف خانه
home U بطرف خانه
edgeways U بطرف جلوباشد
atop U بطرف بالا
dorsad U بطرف پشت
on U بعلت بطرف
onwards U بطرف جلو
upgraded U بطرف بالا
forwards U بطرف جلو
upward U بطرف بالا
without U بطرف خارج
homeward U بطرف منزل
upgrade U بطرف بالا
upgrades U بطرف بالا
upgrading U بطرف بالا
upthrust U حرکت بطرف بالا
leaned U تکیه دادن بطرف
upwell U بطرف بالا رفتن
deasil U متمایل بطرف راست
gravitating U متمایل شدن بطرف
gravitate U متمایل شدن بطرف
gravitated U متمایل شدن بطرف
gravitates U متمایل شدن بطرف
cephalad U متمایل بطرف راس
upstroke U خط منبسط بطرف بالا
lean U تکیه دادن بطرف
ashore U بکنار بطرف ساحل
ap chagi U ضربه پا بطرف جلو
biteuro chagi U ضربه پا بطرف اریب
outwards U بطرف خارج بیرونی
outward U بطرف خارج بیرونی
uptilt U بطرف بالا کج کردن
athwart U از طرفی بطرف دیگر
leans U تکیه دادن بطرف
northeastward U بطرف شمال شرقی
front U بطرف جلو روکردن به
stern wards U بطرف عقب کشتی
fronting U بطرف جلو روکردن به
phototropism U گرایش بطرف نور
stern ward U بطرف عقب کشتی
astern U بطرف عقب پسین
nobble U بطرف خود اوردن
northwestwards U بطرف شمال غربی
northwardly U بطرف شمال شمالی
southeastward U بطرف جنوب شرقی
norther U بیشتر بطرف شمال
southern U جنوبا بطرف جنوب
nobbling U بطرف خود اوردن
inwards or inward U بطرف داخل بباطن
nobbled U بطرف خود اوردن
nobbles U بطرف خود اوردن
inboard U بطرف مرکز کشتی
adaxial U متمایل بطرف محور
ina northerly direction U بطرف شمال شمالا
outcurve U انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
evanesce U بطرف صفر میل کردن
upstroke U حرکت قلم بطرف بالا
overhand U بازی با دست بطرف بالا
strelli U غلت عقب بطرف بالانس
upthrow U بطرف بالاانداختن تحول شدید
south wards U بطرف جنوب متمایل بجنوب
upthrust U بطرف بالا پرتاب کردن
soiuth ward U بطرف جنوب متمایل بجنوب
adductor U تمایل عضو بطرف محور
transpose U بطرف دیگر معادله بردن
pull U بطرف خود کشیدن کشش
transposes U بطرف دیگر معادله بردن
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
dextrorotation U گردش بطرف قطب راست
cockshy U پرتاب تیر بطرف هدف
cockshot U پرتاب تیر بطرف هدف
starboard U بطرف راست حرکت کردن
transposing U بطرف دیگر معادله بردن
pulls U بطرف خود کشیدن کشش
called shot U ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
gravitate U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitated U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
bind U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
gravitating U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
binds U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
banked turn U انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
capacole U چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
comebacker U ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
lordosis U انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
to face somebody [something] U چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
place kick U توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
banking track U انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
leg break U بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
upload U نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
deflection U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflections U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
in and in U مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
out and in U گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
transposition U انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
nose down U خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
retrorocket U راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
jet propulsion U جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
upwash U حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ssquare rig U کشتی دکل دار دارای بادبان خم شده بطرف دکل
skittle U که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
nose up U چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
pinches U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinch U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
aft U قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
up the river U سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
tailwater U پایین اب
lowered U پایین تر
lowering U پایین تر
lowers U پایین تر
down stairs U پایین
infara U پایین تر
infara U پایین
lower U پایین تر
neath or neath U پایین تر
below U پایین
submiss U پایین
hypogenous U پایین رو
subteen U پایین تر از سن 31
low U پایین
lower limit U حد پایین
bal U از مچ پا به پایین
dowm U پایین
neath or neath U پایین
low level U پایین
subatmospheric U پایین تر از جو
further down U پایین تر
shitu U پایین
bottom U پایین
bottoms U پایین
lower most U پایین تر
short U پایین تر
beneath U پایین تر
beneath U پایین
shortest U پایین تر
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
vide infara U پایین
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
lower U پایین
hereafter <adv.> U در پایین
below <adv.> U در پایین
down U پایین
shorter U پایین تر
underneath U پایین
flattest U پایین
sub- U یا پایین تر
de- U پایین
flat U پایین
onshore U روی ساحل متوجه بطرف ساحل
downstairs U طبقه پایین
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com