English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
earthward U بطرف زمین
earthwards U بطرف زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
chinaman U زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
place kick U توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
Other Matches
skyward U بطرف اسمان بطرف بالا
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
at U بطرف
levo U بطرف چپ
into U بطرف
in- U بطرف
in U بطرف
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
apporro U بطرف جلو
aport U بطرف چپ کشتی
to U بطرف روبطرف
cityward U بطرف شهر
abaft U بطرف عقب
on U بعلت بطرف
coastwards U بطرف ساحل
onwards U بطرف جلو
with U بطرف درجهت
pakkorro U بطرف بیرون
upgrade U بطرف بالا
downwards U بطرف پائین
heavenward U بطرف اسمان
atop U بطرف بالا
dorsad U بطرف پشت
cephalad U متمایل بطرف سر
toward U بطرف نسبت به
upgrading U بطرف بالا
without U بطرف خارج
upgrades U بطرف بالا
coastward U بطرف ساحل
upgraded U بطرف بالا
eastwards U بطرف مشرق
to the east of U بطرف مشرق
manward U بطرف انسان
forwards U بطرف جلو
mediad U بطرف وسط
homes U بطرف خانه
upwards U بطرف بالا
riverward U بطرف رودخانه
edgeways U بطرف جلوباشد
home U بطرف خانه
frontward U بطرف جلو
mesail U بطرف وسط
frontwards U بطرف جلو
upward U بطرف بالا
rearward U بطرف عقب
edgewise U بطرف لبه
to win over to one's side U بطرف خوداوردن
orients U بطرف خاوررفتن
orient U بطرف خاوررفتن
orienting U بطرف خاوررفتن
mesal U بطرف وسط
homeward U بطرف منزل
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
southeastward U بطرف جنوب شرقی
gravitate U متمایل شدن بطرف
cephalad U متمایل بطرف راس
southern U جنوبا بطرف جنوب
leans U تکیه دادن بطرف
phototropism U گرایش بطرف نور
stern ward U بطرف عقب کشتی
stern wards U بطرف عقب کشتی
nobble U بطرف خود اوردن
northeastward U بطرف شمال شرقی
nobbled U بطرف خود اوردن
deasil U متمایل بطرف راست
nobbles U بطرف خود اوردن
nobbling U بطرف خود اوردن
norther U بیشتر بطرف شمال
uptilt U بطرف بالا کج کردن
upthrust U حرکت بطرف بالا
gravitating U متمایل شدن بطرف
outward U بطرف خارج بیرونی
northwardly U بطرف شمال شمالی
inboard U بطرف مرکز کشتی
ina northerly direction U بطرف شمال شمالا
upwell U بطرف بالا رفتن
downstroke U ضربه بطرف پایین
astern U بطرف عقب پسین
lean U تکیه دادن بطرف
athwart U از طرفی بطرف دیگر
biteuro chagi U ضربه پا بطرف اریب
leaned U تکیه دادن بطرف
northwestwards U بطرف شمال غربی
ashore U بکنار بطرف ساحل
outwards U بطرف خارج بیرونی
ap chagi U ضربه پا بطرف جلو
adaxial U متمایل بطرف محور
gravitates U متمایل شدن بطرف
fronting U بطرف جلو روکردن به
inwards or inward U بطرف داخل بباطن
downswing U نوسان بطرف پایین
upstroke U خط منبسط بطرف بالا
front U بطرف جلو روکردن به
gravitated U متمایل شدن بطرف
evanesce U بطرف صفر میل کردن
cockshy U پرتاب تیر بطرف هدف
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
outcurve U انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
cockshot U پرتاب تیر بطرف هدف
transposing U بطرف دیگر معادله بردن
transposes U بطرف دیگر معادله بردن
adductor U تمایل عضو بطرف محور
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
step turn U چرخش بطرف پایین تپه
soiuth ward U بطرف جنوب متمایل بجنوب
retrorse U بطرف پایین و عقب خم شده
overhand U بازی با دست بطرف بالا
upstroke U حرکت قلم بطرف بالا
south wards U بطرف جنوب متمایل بجنوب
upthrust U بطرف بالا پرتاب کردن
transpose U بطرف دیگر معادله بردن
upthrow U بطرف بالاانداختن تحول شدید
dextrorotation U گردش بطرف قطب راست
starboard U بطرف راست حرکت کردن
pull U بطرف خود کشیدن کشش
bate U بال زدن بطرف پایین
strelli U غلت عقب بطرف بالانس
pulls U بطرف خود کشیدن کشش
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
called shot U ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
comebacker U ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
bind U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
gravitates U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
gravitate U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitating U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
capacole U چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
gravitated U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
binds U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
banked turn U انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
banking track U انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
to face somebody [something] U چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
lordosis U انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
downbeat U حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
upload U نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
in and in U مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
leg break U بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
deflections U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflection U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
out and in U گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
nose down U خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
downwash U زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
transposition U انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
retrorocket U راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
jet propulsion U جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
upwash U حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
tabbed flap U فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com