English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (569 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
starboard U بطرف راست حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
deasil U متمایل بطرف راست
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
bi directional U چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
dextrorotation U گردش بطرف قطب راست
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
upthrust U حرکت بطرف بالا
upstroke U حرکت قلم بطرف بالا
downbeat U حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
counterclockwise U حرکت از راست به چپ
KEEP RIGHT U از سمت راست حرکت کنید.
upwash U حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
slow gait U چهارنعل کوتاه با حرکت اسب به چپ و راست
chinaman U زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
starboard tack U حرکت قایق بااستفاده از باددر سمت راست
right justify U هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
indents U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indenting U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indent U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
skyward U بطرف اسمان بطرف بالا
dexiotropic U واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous U واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
end U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
uptilt U بطرف بالا کج کردن
upthrust U بطرف بالا پرتاب کردن
evanesce U بطرف صفر میل کردن
attention to port U احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
To lead an idle life. U راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
orthotropous U دارای تخمک راست راست اسه
plain dealing U معامله راست حسینی راست باز
one two U ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
off U خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
columnleft U فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
half face U نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
straightened U راست کردن
prink U راست کردن
deskew U راست کردن
straighten U راست کردن
unbend U راست کردن
erects U راست کردن
erecting U راست کردن
erected U راست کردن
erect U راست کردن
set right U راست کردن
unbends U راست کردن
straightening U راست کردن
unbent U راست کردن
straightens U راست کردن
to play fair U مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
erects U سیخ راست کردن
erected U سیخ راست کردن
straightens U راست کردن یا شدن
erect U سیخ راست کردن
straighten U راست کردن یا شدن
image erection U راست کردن تصویر
right justify U هم تراز کردن از راست
erecting U سیخ راست کردن
straightened U راست کردن یا شدن
straightening U راست کردن یا شدن
erectable U قابل راست کردن یا بنا کردن
direct U مستقیم راست راهنمایی کردن
directs U مستقیم راست راهنمایی کردن
to spin a yarn <idiom> U [یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
to tell a coke-and-bull story <idiom> U [یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
To cook up a story <idiom> [یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
directed U مستقیم راست راهنمایی کردن
to play square U راست وحسینی بازی کردن
acey deucy U کوتاهتر کردن رکاب راست ازرکاب چپ
to cry wolf too often U کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
to beat about the bush سر راست حرف نزدن بطورغیرمستقیم کاری را کردن
goose-stepping U رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-stepped U رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-step U رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose step U رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
straight from the shoulder <idiom> U راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
righting U شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
outside pass U رد کردن چوب امدادی بادست چپ به دست راست یار
right U شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
goose-steps U رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
righted U شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
rectification U تصویر کردن یک عکس مورب هوایی روی یک سطح افقی راست کردن عکس
thrust U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusting U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
side step U فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
guide left U فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
in U بطرف
at U بطرف
levo U بطرف چپ
in- U بطرف
into U بطرف
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
apporro U بطرف جلو
atop U بطرف بالا
pakkorro U بطرف بیرون
cephalad U متمایل بطرف سر
on U بعلت بطرف
homes U بطرف خانه
without U بطرف خارج
home U بطرف خانه
cityward U بطرف شهر
coastward U بطرف ساحل
coastwards U بطرف ساحل
orients U بطرف خاوررفتن
upwards U بطرف بالا
with U بطرف درجهت
frontwards U بطرف جلو
frontward U بطرف جلو
manward U بطرف انسان
edgewise U بطرف لبه
to the east of U بطرف مشرق
mediad U بطرف وسط
eastwards U بطرف مشرق
mesal U بطرف وسط
earthwards U بطرف زمین
earthward U بطرف زمین
to win over to one's side U بطرف خوداوردن
downwards U بطرف پائین
dorsad U بطرف پشت
onwards U بطرف جلو
orienting U بطرف خاوررفتن
aport U بطرف چپ کشتی
upgrade U بطرف بالا
edgeways U بطرف جلوباشد
orient U بطرف خاوررفتن
abaft U بطرف عقب
heavenward U بطرف اسمان
upgrading U بطرف بالا
to U بطرف روبطرف
riverward U بطرف رودخانه
upgrades U بطرف بالا
mesail U بطرف وسط
upward U بطرف بالا
toward U بطرف نسبت به
upgraded U بطرف بالا
rearward U بطرف عقب
forwards U بطرف جلو
homeward U بطرف منزل
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
stern wards U بطرف عقب کشتی
ap chagi U ضربه پا بطرف جلو
nobble U بطرف خود اوردن
gravitating U متمایل شدن بطرف
lean U تکیه دادن بطرف
gravitates U متمایل شدن بطرف
gravitate U متمایل شدن بطرف
ina northerly direction U بطرف شمال شمالا
nobbling U بطرف خود اوردن
southern U جنوبا بطرف جنوب
downswing U نوسان بطرف پایین
northeastward U بطرف شمال شرقی
norther U بیشتر بطرف شمال
leans U تکیه دادن بطرف
nobbled U بطرف خود اوردن
northwardly U بطرف شمال شمالی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com