English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
orient U بطرف خاوررفتن
orienting U بطرف خاوررفتن
orients U بطرف خاوررفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
east U بسوی خاوررفتن
skyward U بطرف اسمان بطرف بالا
into U بطرف
in U بطرف
in- U بطرف
at U بطرف
levo U بطرف چپ
upgrading U بطرف بالا
eastwards U بطرف مشرق
to the east of U بطرف مشرق
edgewise U بطرف لبه
frontwards U بطرف جلو
heavenward U بطرف اسمان
mesail U بطرف وسط
mediad U بطرف وسط
manward U بطرف انسان
aport U بطرف چپ کشتی
without U بطرف خارج
apporro U بطرف جلو
abaft U بطرف عقب
cephalad U متمایل بطرف سر
cityward U بطرف شهر
coastward U بطرف ساحل
frontward U بطرف جلو
coastwards U بطرف ساحل
dorsad U بطرف پشت
toward U بطرف نسبت به
atop U بطرف بالا
downwards U بطرف پائین
earthward U بطرف زمین
earthwards U بطرف زمین
on U بعلت بطرف
upgrades U بطرف بالا
upgraded U بطرف بالا
upgrade U بطرف بالا
to U بطرف روبطرف
onwards U بطرف جلو
rearward U بطرف عقب
riverward U بطرف رودخانه
homes U بطرف خانه
home U بطرف خانه
edgeways U بطرف جلوباشد
to win over to one's side U بطرف خوداوردن
upwards U بطرف بالا
with U بطرف درجهت
pakkorro U بطرف بیرون
homeward U بطرف منزل
mesal U بطرف وسط
upward U بطرف بالا
forwards U بطرف جلو
stern ward U بطرف عقب کشتی
stern wards U بطرف عقب کشتی
upstroke U خط منبسط بطرف بالا
leaned U تکیه دادن بطرف
upthrust U حرکت بطرف بالا
uptilt U بطرف بالا کج کردن
cephalad U متمایل بطرف راس
biteuro chagi U ضربه پا بطرف اریب
athwart U از طرفی بطرف دیگر
deasil U متمایل بطرف راست
southeastward U بطرف جنوب شرقی
inboard U بطرف مرکز کشتی
northwestwards U بطرف شمال غربی
inwards or inward U بطرف داخل بباطن
outwards U بطرف خارج بیرونی
upwell U بطرف بالا رفتن
phototropism U گرایش بطرف نور
northwardly U بطرف شمال شمالی
downswing U نوسان بطرف پایین
downstroke U ضربه بطرف پایین
norther U بیشتر بطرف شمال
northeastward U بطرف شمال شرقی
ina northerly direction U بطرف شمال شمالا
ap chagi U ضربه پا بطرف جلو
lean U تکیه دادن بطرف
front U بطرف جلو روکردن به
fronting U بطرف جلو روکردن به
outward U بطرف خارج بیرونی
astern U بطرف عقب پسین
ashore U بکنار بطرف ساحل
gravitating U متمایل شدن بطرف
gravitates U متمایل شدن بطرف
gravitate U متمایل شدن بطرف
leans U تکیه دادن بطرف
gravitated U متمایل شدن بطرف
nobbles U بطرف خود اوردن
nobbling U بطرف خود اوردن
nobbled U بطرف خود اوردن
nobble U بطرف خود اوردن
southern U جنوبا بطرف جنوب
adaxial U متمایل بطرف محور
transpose U بطرف دیگر معادله بردن
upthrow U بطرف بالاانداختن تحول شدید
transposes U بطرف دیگر معادله بردن
transposing U بطرف دیگر معادله بردن
strelli U غلت عقب بطرف بالانس
pull U بطرف خود کشیدن کشش
outcurve U انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
overhand U بازی با دست بطرف بالا
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
upstroke U حرکت قلم بطرف بالا
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
step turn U چرخش بطرف پایین تپه
south wards U بطرف جنوب متمایل بجنوب
soiuth ward U بطرف جنوب متمایل بجنوب
upthrust U بطرف بالا پرتاب کردن
retrorse U بطرف پایین و عقب خم شده
pulls U بطرف خود کشیدن کشش
cockshot U پرتاب تیر بطرف هدف
cockshy U پرتاب تیر بطرف هدف
bate U بال زدن بطرف پایین
adductor U تمایل عضو بطرف محور
dextrorotation U گردش بطرف قطب راست
evanesce U بطرف صفر میل کردن
starboard U بطرف راست حرکت کردن
bind U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
comebacker U ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
capacole U چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
called shot U ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
banked turn U انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
binds U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
gravitate U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitated U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitating U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
downbeat U حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
place kick U توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
lordosis U انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
to face somebody [something] U چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
banking track U انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
deflection U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
upload U نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
in and in U مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
out and in U گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
deflections U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
leg break U بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
transposition U انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
nose down U خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
downwash U زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
retrorocket U راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
jet propulsion U جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
tabbed flap U فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
upwash U حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ssquare rig U کشتی دکل دار دارای بادبان خم شده بطرف دکل
skittle U که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
inflexed U منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
nose up U چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
pinch U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinches U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
up the river U سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
aft U قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
onshore U روی ساحل متوجه بطرف ساحل
chinaman U زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
inshore U بطرف ساحل جلو ساحل
eastern U ساکن شرق بطرف شرق
down U سوی پایین بطرف پایین
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com