English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
forwards U بطرف جلو
apporro U بطرف جلو
frontward U بطرف جلو
frontwards U بطرف جلو
onwards U بطرف جلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
nobble U بطرف خود اوردن
nobbled U بطرف خود اوردن
nobbles U بطرف خود اوردن
nobbling U بطرف خود اوردن
southern U جنوبا بطرف جنوب
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
front U بطرف جلو روکردن به
fronting U بطرف جلو روکردن به
edgeways U بطرف جلوباشد
home U بطرف خانه
homes U بطرف خانه
orient U بطرف خاوررفتن
orienting U بطرف خاوررفتن
orients U بطرف خاوررفتن
astern U بطرف عقب پسین
deflection U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflections U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
bind U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
binds U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
pull U بطرف خود کشیدن کشش
pulls U بطرف خود کشیدن کشش
down U سوی پایین بطرف پایین
to U بطرف روبطرف
with U بطرف درجهت
in U بطرف
in- U بطرف
at U بطرف
skittle U که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
upward U بطرف بالا
skyward U بطرف اسمان بطرف بالا
ashore U بکنار بطرف ساحل
inshore U بطرف ساحل جلو ساحل
onshore U روی ساحل متوجه بطرف ساحل
homeward U بطرف منزل
upgrade U بطرف بالا
upgraded U بطرف بالا
upgrades U بطرف بالا
upgrading U بطرف بالا
heavenward U بطرف اسمان
transpose U بطرف دیگر معادله بردن
transposes U بطرف دیگر معادله بردن
transposing U بطرف دیگر معادله بردن
gravitate U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitate U متمایل شدن بطرف
gravitated U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitated U متمایل شدن بطرف
gravitates U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates U متمایل شدن بطرف
gravitating U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitating U متمایل شدن بطرف
into U بطرف
without U بطرف خارج
on U بعلت بطرف
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
eastern U ساکن شرق بطرف شرق
atop U بطرف بالا
toward U بطرف نسبت به
outward U بطرف خارج بیرونی
starboard U بطرف راست حرکت کردن
lean U تکیه دادن بطرف
leaned U تکیه دادن بطرف
leans U تکیه دادن بطرف
downbeat U حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
pinch U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinches U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
abaft U بطرف عقب
adaxial U متمایل بطرف محور
adductor U تمایل عضو بطرف محور
aft U قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
ap chagi U ضربه پا بطرف جلو
aport U بطرف چپ کشتی
athwart U از طرفی بطرف دیگر
banked turn U انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
banking track U انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
bate U بال زدن بطرف پایین
biteuro chagi U ضربه پا بطرف اریب
called shot U ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
capacole U چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
cephalad U متمایل بطرف راس
cephalad U متمایل بطرف سر
chinaman U زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
cityward U بطرف شهر
coastward U بطرف ساحل
coastwards U بطرف ساحل
cockshot U پرتاب تیر بطرف هدف
cockshy U پرتاب تیر بطرف هدف
comebacker U ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
deasil U متمایل بطرف راست
dextrorotation U گردش بطرف قطب راست
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
dorsad U بطرف پشت
downstroke U ضربه بطرف پایین
downswing U نوسان بطرف پایین
downwards U بطرف پائین
downwash U زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
earthward U بطرف زمین
Other Matches
levo U بطرف چپ
edgewise U بطرف لبه
manward U بطرف انسان
mediad U بطرف وسط
mesail U بطرف وسط
to the east of U بطرف مشرق
eastwards U بطرف مشرق
earthwards U بطرف زمین
mesal U بطرف وسط
rearward U بطرف عقب
riverward U بطرف رودخانه
to win over to one's side U بطرف خوداوردن
upwards U بطرف بالا
pakkorro U بطرف بیرون
uptilt U بطرف بالا کج کردن
stern wards U بطرف عقب کشتی
northeastward U بطرف شمال شرقی
norther U بیشتر بطرف شمال
upstroke U خط منبسط بطرف بالا
upthrust U حرکت بطرف بالا
stern ward U بطرف عقب کشتی
outwards U بطرف خارج بیرونی
upwell U بطرف بالا رفتن
phototropism U گرایش بطرف نور
inboard U بطرف مرکز کشتی
inwards or inward U بطرف داخل بباطن
northwestwards U بطرف شمال غربی
northwardly U بطرف شمال شمالی
southeastward U بطرف جنوب شرقی
ina northerly direction U بطرف شمال شمالا
upthrow U بطرف بالاانداختن تحول شدید
strelli U غلت عقب بطرف بالانس
outcurve U انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
overhand U بازی با دست بطرف بالا
upstroke U حرکت قلم بطرف بالا
step turn U چرخش بطرف پایین تپه
south wards U بطرف جنوب متمایل بجنوب
soiuth ward U بطرف جنوب متمایل بجنوب
upthrust U بطرف بالا پرتاب کردن
retrorse U بطرف پایین و عقب خم شده
evanesce U بطرف صفر میل کردن
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
place kick U توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
lordosis U انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
to face somebody [something] U چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
upload U نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
in and in U مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
out and in U گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
leg break U بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
transposition U انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
nose down U خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
retrorocket U راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
jet propulsion U جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
tabbed flap U فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
upwash U حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
ssquare rig U کشتی دکل دار دارای بادبان خم شده بطرف دکل
inflexed U منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
nose up U چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
up the river U سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com