Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
duly
<adv.>
U
بصورت مرتب
neatly
<adv.>
U
بصورت مرتب
tidily
<adv.>
U
بصورت مرتب
orderly
<adv.>
U
بصورت مرتب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
raster graphics
U
روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
Other Matches
sorts
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchange
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm
U
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchanging
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
sorted
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
filing
U
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
picker
U
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
sorts
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
bubble sort
U
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
saddle bag
U
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
variable stroke
U
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
peach design
U
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
formats
U
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format
U
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
vitrify
U
بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
monofilament
U
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design
U
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
pomegrenate design
U
طرح گل اناری
[این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
peacock
U
طرح طاووس
[این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
tidies
U
مرتب
businesslike
U
مرتب
tidiest
U
مرتب
tidy
<adj.>
U
مرتب
tidying
U
مرتب
shipshape
U
مرتب
well groomed
U
مرتب
well-groomed
U
مرتب
ordered
U
مرتب
index
U
مرتب کر دن
proper
<adj.>
U
مرتب
indexed
U
مرتب کر دن
systematic
U
مرتب
tidier
U
مرتب
kilter
U
مرتب
methodic
U
مرتب
serial
U
مرتب
serials
U
مرتب
he was neat
U
مرتب
in good order
<adj.>
U
مرتب
irregular
U
نا مرتب
neat
<adj.>
U
مرتب
decent
<adj.>
U
مرتب
neater
U
مرتب
neatest
U
مرتب
prissy
U
مرتب
tidied
U
مرتب
presentable
<adj.>
U
مرتب
indexes
U
مرتب کر دن
straight
<adj.>
U
مرتب
regular
<adj.>
U
مرتب
orderly
U
مرتب
orderlies
U
مرتب
uncluttered
<adj.>
U
مرتب
trims
U
مرتب
trimmest
U
مرتب
trim
<adj.>
U
مرتب
regulars
U
مرتب
well-ordered
<adj.>
U
مرتب
business like
U
مرتب
fair
<adj.>
U
مرتب
steady
<adj.>
U
مرتب
cleanest
U
مرتب کردن
queerly
U
بطور مرتب
collocate
U
مرتب کردن
cleans
U
مرتب کردن
marshaling
U
مرتب کردن
Orderly . In good order . Tidy . Ship - shape .
U
مرتب ومنظم
sorting
U
مرتب نمودن
put straight
U
مرتب کردن
partially ordered
U
پاره مرتب
ordered pair
U
جفت مرتب
cleaned
U
مرتب کردن
well ordered
U
مرتب و منظم
marshal
U
مرتب کردن
marshalled
U
مرتب کردن
well conditioned
U
مرتب و منظم
to map out
U
مرتب کردن
riptide
U
جریان اب نا مرتب
straight
U
راحت مرتب
marshaled
U
مرتب کردن
clean
U
مرتب کردن
unrehearsed
U
ازقبلآماده - مرتب
straighten up
<idiom>
U
مرتب کردن
marshals
U
مرتب کردن
Shipshape . In apple pie order.
U
مرتب ومنظم
straightest
U
راحت مرتب
straighter
U
راحت مرتب
order
U
مرتب کردن
trims
U
مرتب پاکیزه
neatly
<adv.>
U
بطور مرتب
clear up
U
مرتب کردن
duly
<adv.>
U
بطور مرتب
regularising
U
مرتب کردن
regularised
U
مرتب کردن
collocating
U
مرتب کردن
trim
U
مرتب پاکیزه
collocates
U
مرتب کردن
collocated
U
مرتب کردن
tidying
U
مرتب کردن
tidily
<adv.>
U
بطور مرتب
arrange
U
مرتب کردن
arranged
U
مرتب کردن
trimmest
U
مرتب پاکیزه
graduate
U
مرتب کردن
graduates
U
مرتب کردن
graduating
U
مرتب کردن
periodic
U
که مرتب رخ میدهد
arranges
U
مرتب کردن
arranging
U
مرتب کردن
draw up
U
مرتب کردن
regularizing
U
مرتب کردن
regularizes
U
مرتب کردن
regularized
U
مرتب کردن
orderly
<adv.>
U
بطور مرتب
regularize
U
مرتب کردن
tidy
U
مرتب کردن
tidiest
U
مرتب کردن
tidier
U
مرتب کردن
to put to rights
U
مرتب کردن
collates
U
مرتب کردن
concerts
U
مرتب کردن
ordering
U
مرتب سازی
concert
U
مرتب کردن
collating
U
مرتب کردن
periodical
U
که مرتب رخ میدهد
intrinsic
U
مرتب شایسته
j'adoube
U
مرتب می کنم
lineup
U
مرتب کردن
collated
U
مرتب کردن
regularises
U
مرتب کردن
fix up
U
مرتب کردن
tidied
U
مرتب کردن
set in order
U
مرتب کردن
to cleanvp
U
مرتب کردن
collate
U
مرتب کردن
tidies
U
مرتب کردن
She keep son bothering me .
U
مرتب مزاحم من است
bag
U
تعدادی از اجزای نا مرتب
squares
U
مرتب کردن کلاه
shipshape
U
مرتب کردن منظم
bags
U
تعدادی از اجزای نا مرتب
block sort
U
مرتب کردن بلاکی
insertion sorting algorithm
U
الگوریتم مرتب کردن
data processing
U
مرتب کردن داده ها
neater
U
شسته و رفته مرتب
neatest
U
شسته و رفته مرتب
tree sort
U
مرتب کردن درختی
ascending sort
U
مرتب سازی صعودی
squaring
U
مرتب کردن کلاه
squared
U
مرتب کردن کلاه
square
U
مرتب کردن کلاه
neat
U
شسته و رفته مرتب
collating sort
U
مرتب کردن داده
bubble sort
U
مرتب کردن حبابی
file
U
دسته کاغذهای مرتب
neatly
U
بطور مرتب و اراسته
distributive sort
U
مرتب کردن توزیعی
filed
U
دسته کاغذهای مرتب
descending sort
U
مرتب سازی نزولی
ordered pair
U
زوج مرتب
[ریاضی]
pick up
<idiom>
U
تمیز ،مرتب کردن
redd
U
مرتب کردن رهاساختن
major sort
U
مرتب سازی اصلی
external sort
U
مرتب سازی خارجی
quicksort
U
مرتب کردن سریع
indexical
U
مرتب بشکل فهرست
primp
U
مرتب ومنظم ساختن
internal sort
U
مرتب کردن درونی
oscillating sort
U
مرتب کردن نوسانی
ordered tree
U
درخت مرتب شده
internal sort
U
مرتب سازی داخلی
set
U
نهادن مرتب کردن
sets
U
نهادن مرتب کردن
setting up
U
نهادن مرتب کردن
unjustified
U
که مرتب نشده است
reorder
U
دوباره مرتب کردن
to fix up
U
مرتب کردن جادادن
tabular
U
مرتب شده در یک جدول
sort field
U
فیلد مرتب سازی
sort field
U
میدان مرتب سازی
magnetic tape sorting
U
مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
selection sort
U
مرتب کردن گزینشی
ripple sort
U
مرتب کردن موجی
ordered pair
U
زوج مرتب
[ریاضی]
multifile sorting
U
مرتب کردن چند فایلی
multipass sort
U
مرتب کردن چند گذری
multipass sort
U
مرتب سازی چند عبوری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com