Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
many people
U
بسیاری از مردم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
democracy
U
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies
U
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
plebiscite
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
popular
U
مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscites
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
U
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
multitudes
U
بسیاری
multeity
U
بسیاری
not a few
U
بسیاری
plentifulness
U
بسیاری
muchness
U
بسیاری
multitude
U
بسیاری
profuseness
U
بسیاری
many
U
بسیاری
deepness
U
بسیاری ته
multiplicity
U
بسیاری
exuberance
U
بسیاری
home rule
U
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
manifoldness
U
چندتایی بسیاری
plenty
U
فراوانی بسیاری
multiplicity of creeds
U
بسیاری کیش ها
there are numbers who
U
بسیاری هستند که
many of them
U
بسیاری از انها
widely
U
در بسیاری موارد
many d. of hunger
U
بسیاری از گرسنگی می میرند
Many explanations were proffered.
U
توضیحات بسیاری پیشنهاد شد.
populations
U
تعداد مردم مردم
population
U
تعداد مردم مردم
She has had many privations in her youth .
U
درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
we had a heavy p to day
U
امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
to smoke oneself sick
U
از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
to poreone's eyes out
U
چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
accumulate
U
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
spillages
U
وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
accumulates
U
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulating
U
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
To experience great hardships.
U
سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
spillage
U
وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
commonest
U
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
commoners
U
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
common
U
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
Most home helps prefer to live out.
U
بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
synchronous
U
سیستم پنهان ثانویه سریع در بسیاری از کامپیوترها که از نقط ه پردازنده pentium استفاده میکند
Ouroboros
U
نمادی باستانی که در بسیاری از فرهنگها موجود میباشد و بصورت اژدها یا ماریست که دم خود را می جود.
vital necessity
U
پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
distributes
U
سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distribute
U
سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distributing
U
سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
Roman law
U
مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
disclaimers
U
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimer
U
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
numeric
U
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
Netscape Navigator
U
یکی از جستجوگران معروف www که هنوز هم در بازار مط رح است شامل خصوصیات بسیاری از قبیل خوانندگان جدید و نیز تامین برنامههای java است
population
[pop.]
U
مردم
people
U
مردم
peopled
U
مردم
peopling
U
مردم
folk
U
مردم
peoples
U
مردم
folks
U
مردم
the deaf
U
مردم کر
public
U
مردم
the people
U
مردم
all men
U
همه مردم
many people
U
خیلی از مردم
men of intellgence
U
مردم باهوش
most people
U
بیشتر مردم
canaille
U
مردم پست
jawsmith
U
مردم فریب
citizenry
U
مردم تبعیت
lao
U
مردم تایی
laotian
U
مردم تایی
other people
U
سایر مردم
manragora
U
مردم گیاه
land n
U
قوم مردم
all men
U
کلیه مردم
anthropometry
U
مردم سنجی
all men
U
مردم همه
mandrake
U
مردم گیاه
population
[pop.]
U
تعداد مردم
the old
U
مردم سالخورده
the public
U
عموم مردم
the total population
U
همه مردم
unsociability
U
مردم گریزی
head count
U
شمارش مردم
head counts
U
شمارش مردم
lowest common denominator
U
مردم پذیر
lowest common denominators
U
مردم پذیر
ombudsman
U
فریادرس مردم
public notice
U
آگهی به مردم
flower people
U
مردم معتقدبهآئینیکهطرفدارصلحوعشقبودند
underfed
U
مردم گرسنه
the offscourings humanity
U
مردم پست
the multitude
U
توده مردم
on the tongues of men
U
سر زبان مردم
other people
U
مردم دیگر
Among the people .
U
درمیان مردم
outside opinion
U
رای مردم
outside opinion
U
عقیده مردم
people say
U
مردم می گویند
the american public
U
مردم امریکا
ombudsmen
U
فریادرس مردم
the dregs of the people
U
مردم پست
the many
U
بیشتر مردم
the million
U
توده مردم
populace
U
توده مردم
commons
U
مردم عادی
demos
U
توده مردم
citizenship
U
مردم تبعیت
rushing
U
ازدحام مردم
mass
U
توده مردم
mandates
U
دستور مردم به
popularity
U
مردم پسندی
mandated
U
دستور مردم به
ruck
U
مردم عادی
mandate
U
دستور مردم به
mobs
U
انبوه مردم
anthropology
U
مردم شناسی
masses
U
توده مردم
mobbing
U
انبوه مردم
public-spirited
U
خیرخواه مردم
common
U
: مردم عوام
openly
U
در انظار مردم
hoi polloi
U
توده مردم
communists
U
مردم گرا
corporation
U
گروهی از مردم
corporations
U
گروهی از مردم
rucks
U
مردم عادی
sociability
U
مردم امیزی
demography
U
مردم نگاری
commonest
U
: مردم عوام
communism
U
مردم داری
townsfolk
U
مردم شهری
rush
U
ازدحام مردم
reputedly
U
در نظر مردم
mandating
U
دستور مردم به
massing
U
توده مردم
mobbed
U
انبوه مردم
misanthropes
U
مردم گریز
omnibuses
U
توده مردم
communist
U
مردم گرا
omnibus
U
توده مردم
commoners
U
: مردم عوام
parade
U
اجتماع مردم
popular
U
مردم پسند
plebeians
U
توده مردم
unsociable
U
مردم گریز
anarchy
U
خودسری مردم
plebeian
U
توده مردم
misanthrope
U
مردم گریز
parading
U
اجتماع مردم
rushed
U
ازدحام مردم
unsocial
U
مردم گریز
parades
U
اجتماع مردم
mob
U
انبوه مردم
paraded
U
اجتماع مردم
qwerty keyboard
U
ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
seminomad
U
مردم نیمه چادرنشین
to be a crowd-pleaser
U
مردم نواز بودن
To muzzle the people.
U
دهان مردم را بستن
man in the street
<idiom>
U
مردم عادی یا متوسط
rub shoulders with others
U
با مردم امیزش کردن
ragtag and bobtail
U
توده مردم پست
public spiritedness
U
خیر خواهی مردم
To arhue ( haggle ) with people .
U
با مردم سروکله زدن
self government
U
حکومت به دست مردم
democracy
U
حکومت قاطبه مردم
quite a number of people
U
عده زیادی از مردم
the public
[popular]
odium
U
تنفر مردم عمومی
rabblement
U
توده مردم پست
democracies
U
حکومت قاطبه مردم
people of all ranks
U
مردم ازهر طبقه
It benefits the people .
U
فایده اش به مردم می رسد
self-government
U
حکومت بدست مردم
men of intellgence
U
دانشمندان مردم باطلاع
folkish
U
وابسته به توده مردم
open day
U
روزیکهعموم مردم میتوانندازمکانهایخاصیمثلمدرسهیایکموسسهآزادانهبازدیدکنند
finnish
U
زبان مردم فنلاند
vox populi
U
اراء یا افکار مردم
vulgus
U
مردم طبقه پایین
up front
U
جلو چشم مردم
civil military action
U
عملیات مردم یاری
civic action
U
عملیات مردم یاری
albanian
U
زبان یا مردم البانی
No small number of ...
U
تعداد زیادی
[از مردم]
affray
سلب آرامش مردم
Quite a few people ...
U
تعداد زیادی
[از مردم]
folklike
U
وابسته به توده مردم
The will of the nation
[people]
اراده ملت
[مردم]
married accommodation
U
جا برای مردم متاهل
the rank and file
U
توده مردم عادی
civil affairs
U
عملیات مردم یاری
the talnet of the country
U
مردم با استعداد کشور
korean
U
زبان مردم کره
morale
U
روحیه افراد مردم
the offscourings humanity
U
طبقه پست مردم
To set people by the ears.
U
مردم را بجان هم انداختن
The people protested vocally.
U
صدای مردم درآمد ( اعتراض )
handbills
U
اعلانی که بدست مردم میدهند
squadrons
U
دستهای از مردم گروه هواپیما
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com