English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
over U بسوی دیگر
over- U بسوی دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ferryboat U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
Other Matches
off U بسوی
to U بسوی
toward U بسوی
into U بسوی
against U بسوی
towards U بسوی
at U بسوی
seaward U بسوی دریا
earthward U بسوی زمین
landward U بسوی زمین
aport U بسوی بندر
skyward U بسوی اسمان
landward U بسوی خشکی
soiuth ward U بسوی جنوب
selenotropic U بسوی ماه
spaceward U بسوی فضا
easterly U بسوی شرق
south wards U بسوی جنوب
off U عازم بسوی
to put a bout U بسوی دیگرگرداندن
east U بسوی خاوررفتن
inpouring U بسوی درون
eastbound U بسوی شرق
onward U بسوی جلو
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
introversion U برگشت بسوی درون
earthbound U متوجه بسوی زمین
aslant U بسوی سراشیب اریبی
introrsal U رو کننده بسوی درون
introverts U بسوی درون کشیدن
base running U دویدن بسوی پایگاه
infalling U ریزش بسوی درون
introvert U بسوی درون کشیدن
goal kick U شوت بسوی دروازه
drive to maturity U حرکت بسوی بلوغ
sentimentality U گرایش بسوی احساسات
northwards U بسوی شمال شمالا
make for U پیش رفتن بسوی
orientate U توجه بسوی خاور
orientates U توجه بسوی خاور
orientating U توجه بسوی خاور
shooting U شوت بسوی دروازه
shootings U شوت بسوی دروازه
introrse U رو کننده بسوی درون
southwestwards U بسوی جنوب غربی
uptrend U تمایل بسوی بالا
propulsion U فشار بسوی جلو
northward U بسوی شمال شمالا
wester U بسوی باختر رفتن
sentimentalism U گرایش بسوی احساسات
southwestward U بسوی جنوب غربی
adductive U استشهادی بسوی محور کشنده
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
continuation U حرکت مداوم بسوی سبد
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
indraght U ریزش چیزی بسوی درون
indraft U ریزش چیزی بسوی درون
She is the center of attraction . U آن زن همه را بسوی خودش می کشد
upsurge U بسوی بالا موج زدن
south U بسوی جنوب نیم روز
plinking U تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
postward U بسوی محل شروع اسب دوانی
the odds are in our favour U احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
We made a long step toward success. U قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
sniping U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipe U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipes U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
send down U پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
transhumant U حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
To go cap in hand to someone. U دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
delayed steal U دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
tomorow morning . I wI'll leavew for london. U فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
drive to maturity U جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
advances U پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance U پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advancing U پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
drives U راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive U راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
one an other U یک دیگر
another U دیگر
alternative U دیگر
thence U دیگر
anymore U دیگر
again U دیگر
alternative U شق دیگر
alternatives U شق دیگر
next U دیگر
he is no more U او دیگر
alternatives U دیگر
other U دیگر
furthers U دیگر
furthering U دیگر
furthered U دیگر
further U دیگر
no more U دیگر نه
secus U از دیگر سو
of one another <adv.> U از هم دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
else U دیگر
others U دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
to wit U بعبارت دیگر
otherwhere U در مکان دیگر
otherwhere U جای دیگر
otherwhence U از جای دیگر
In our other words. U بعبارت دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
again U از طرف دیگر
otherwhile U گاه دیگر
elsewhere U بجای دیگر
elsewhere U درجای دیگر
othergates U جور دیگر
elsewhere U نقطه دیگر
scilicet U بعبارت دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
shunted U به خط دیگر انداختن
shunts U به خط دیگر انداختن
to be no more U دیگر نبودن
otherworld U دنیای دیگر
otherwhile U وقت دیگر
so muchthe worse U دیگر بدتر
et al U و در جای دیگر
otherness U چیز دیگر
otherguise U جور دیگر
othergates U طور دیگر
another U شخص دیگر
on more U بار دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
in other words <idiom> U به کلام دیگر
on the other hand U ازطرف دیگر
t' other U بعدی دیگر
tother U بعدی دیگر
withil U ازطرف دیگر
other people U مردم دیگر
on the other part U از طرف دیگر
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
what more do you want U دیگر چه می خواهید
otherguess U نوع دیگر
the other two U دوتای دیگر
otherguess U جور دیگر
about-faces U جهت دیگر
about-faces U سوی دیگر
about-face U جهت دیگر
about-face U سوی دیگر
about face U جهت دیگر
about face U سوی دیگر
otherguess U بروش دیگر
my other books U کتابهای دیگر من
never more U هرگز دیگر
nevermore U هرگز دیگر
nevermore U دیگر ابدا
next year U سال دیگر
no more of that U بس است دیگر
none other than U هیچکس دیگر جز
another U یکی دیگر
apart from that <adv.> U ازطرف دیگر
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> U به ترتیب دیگر
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
other U نوع دیگر
others U نوع دیگر
another guess U قسمتی دیگر
otherwise <adv.> U طور دیگر
on the other side <adv.> U طور دیگر
at a later period U در موقع دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
on the other side <adv.> U ازطرف دیگر
otherwise <adv.> U ازطرف دیگر
alternatively <adv.> U طور دیگر
apart from that <adv.> U طور دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U طور دیگر
by the same token <adv.> U طور دیگر
on the other hand <adv.> U طور دیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com