English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spread U بسط وتوسعه یافتن گسترش
spreads U بسط وتوسعه یافتن گسترش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deploying U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
proliferate U بسط وتوسعه یافتن
proliferates U بسط وتوسعه یافتن
proliferating U بسط وتوسعه یافتن
proliferated U بسط وتوسعه یافتن
deploy U گسترش یافتن
deploying U گسترش یافتن
spreads U گسترش یافتن
accrue U گسترش یافتن
outspread U گسترش یافتن
spread U گسترش یافتن
deploys U گسترش یافتن
circumfuse U گسترش یافتن
accruing U گسترش یافتن
accrues U گسترش یافتن
generating U گسترش یافتن افریدن
generate U گسترش یافتن افریدن
generated U گسترش یافتن افریدن
to spread [across] [over] U گسترش یافتن [سرتاسر]
generates U گسترش یافتن افریدن
metastasize U گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
protractile U بسط وتوسعه یافتنی
deployment operating base U پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
manifest destiny U لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
force tabs U نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
propagates U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated U گشترش یافتن یا نشر یافتن
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
spreads U گسترش
develops U گسترش
development U گسترش
develop U گسترش
expanses U گسترش
line of deployment U خط گسترش
developments U گسترش
deploy U گسترش
propagation U گسترش
extensions U گسترش
deploying U گسترش
extension U گسترش
expanse U گسترش
deploys U گسترش
spread U گسترش
promotion U گسترش
deployment U گسترش
dispersal U گسترش
promotions U گسترش
expansion U گسترش
to unfold U گسترش دادن
prompt deployment U گسترش فوری
prompt deployment U گسترش مناسب
appointed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
installed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
deployed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
inserted <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
sign extension U گسترش علامت
deployment U تفرقه گسترش
generation U افرینش گسترش
wide-angle U عدسی گسترش
develops U گسترش وضعیت
develops U گسترش دادن
develop U گسترش وضعیت
develop U گسترش دادن
wide angle U عدسی گسترش
abroad U گسترش یافته
expansible U گسترش پذیر
expansion U گسترش توسعه
widening of market U گسترش بازار
widening of capital U گسترش سرمایه
vertical expansion U گسترش عمودی
deployed U گسترش یافته
expansion U گسترش انبساط
generations U افرینش گسترش
bank expansion U گسترش بانکی
job enlargement U گسترش شغلی
image speard U گسترش تصویر
flank development U گسترش جناحی
extensibility U گسترش پذیری
expansion path U مسیر گسترش
eco development U بوم گسترش
development plan U طرح گسترش
deployment diagram U طرح گسترش
deployment diagram U دیاگرام گسترش
credit expansion U گسترش اعتبار
to grow [into] U گسترش دادن [به]
to develop [into] U گسترش دادن [به]
path of expansion U مسیر گسترش
applied <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
disposition U ارایشات گسترش
growth company U شرکت در حال گسترش
space U گسترش دادن متن
spaces U گسترش دادن متن
expanding industry U صنعت در حال گسترش
elater U خاصیت انبساط و گسترش
flare angle U زاویه گسترش یا گشادگی
dispersion U تفرقه گسترش یکان
relocation U تجدید گسترش دادن
automatic volume expansion U گسترش خودکار صدا
bank development U گسترش شبکه بانکی
redeployment U تجدید گسترش کردن
redeployment U گسترش مجدد دادن
open ranks U گسترش باز درسواره نظام
expandable U آنچه قابل گسترش باشد
extensible U آنچه قابل گسترش است
expansion U توسعه گسترش دادن کشیدن
battery groung pattern U طرح گسترش توپهای اتشبار
erasable U قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
deployed U مستقر گسترش یافته در روی زمین
To extend the scope of ones activities . U میدان عملیات خودرا گسترش دادن
breeding ground U محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
breeding grounds U محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extending U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extends U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extend U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
basic plus U نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
remedial maintenance U باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
problem child U فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
disposition U صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
monroe doctrine U سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
EEMS U در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
scalable software U برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
secure hypertext transfer protocol U گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
proliferation U سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
developments U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
discover U یافتن
discovered U یافتن
find U یافتن
discovers U یافتن
discovering U یافتن
detect U یافتن
detects U یافتن
detected U یافتن
detecting U یافتن
finds U یافتن
diamond formation U ارایش لوزی شکل گسترش لوزی
metastasis U هجوم مرض گسترش میکرب مرض
expands U بسط یافتن
expand U بسط یافتن
expanding U بسط یافتن
get out U رهایی یافتن
hold out U بسط یافتن
relaxes U تخفیف یافتن
relax U تخفیف یافتن
recuperate U بهبودی یافتن
acceding U راه یافتن
preferring U ترجیح یافتن
prefer U ترجیح یافتن
overpowers U استیلا یافتن بر
overpowered U استیلا یافتن بر
overpower U استیلا یافتن بر
sublate U تغییرشکل یافتن
recuperating U بهبودی یافتن
recuperates U بهبودی یافتن
recuperated U بهبودی یافتن
demise U وفات یافتن
misalign U تغییر یافتن
prefers U ترجیح یافتن
attains U دست یافتن
realized U تحقق یافتن
meliorate U بهبود یافتن
transcends U برتری یافتن
transcending U برتری یافتن
relaxing U تخفیف یافتن
transcended U برتری یافتن
transcend U برتری یافتن
realizes U تحقق یافتن
realizing U تحقق یافتن
to alter [to] U تغییر یافتن
rise U خاتمه یافتن
pick up health U بهبود یافتن
dwindling U تدریجاکاهش یافتن
look oneself again U بهبود یافتن
attaining U دست یافتن
dwindle U تدریجاکاهش یافتن
attained U دست یافتن
realised U تحقق یافتن
hunt out U با جستجو یافتن
realises U تحقق یافتن
immix U امیزش یافتن
realising U تحقق یافتن
keep one's head above water U رهایی یافتن
dwindled U تدریجاکاهش یافتن
dwindles U تدریجاکاهش یافتن
lay hands on something U چیزی را یافتن
realize U تحقق یافتن
rises U خاتمه یافتن
shrink U کاهش یافتن
luxuriate U شکوه یافتن
reducing U تقلیل یافتن
recovers U بهبودی یافتن
tense U تشدید یافتن
recovering U بهبودی یافتن
tensed U تشدید یافتن
recover U بهبودی یافتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com