Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
It all depends on how things develop.
U
بستگی دارد چه پیش بیاید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He is bound to come.
U
احتمال زیادی دارد که بیاید
figure on
<idiom>
U
بستگی دارد به
it depends
[on]
U
بستگی دارد
[به]
mission critical
U
که شرکت شما به آن بستگی دارد
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
It depends on its quality.
U
بستگی به جنس ( مرغوبیت وکیفیت )آن دارد
conditional
U
فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد
deterministic
U
نتیجه فرآیند که بستگی به موقعیتهای اولیه ورودی ها دارد
debt of honour
U
بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
delayed offside
U
تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
functions
U
فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
functioned
U
فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
function
U
فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
gate
U
دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
gates
U
دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
undamped
U
نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
necessaries
U
در CLمنحصر به مایحتاج اولیه زندگی نبوده بلکه به وضع زن و اطفال بستگی دارد
word-perfect
U
یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word perfect
U
یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
scrolls
U
که نحوه عملیات کلیدهای کنترل نمایشگر را تغییر میدهد , کار آنها بستگی به برنامه کاربردی دارد
scroll
U
که نحوه عملیات کلیدهای کنترل نمایشگر را تغییر میدهد , کار آنها بستگی به برنامه کاربردی دارد
bed factor
U
ضریب بستر که بستگی به وضعیت مواد رسوبی متحرک در کف بستر دارد
sequential
U
مدار منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبلی دارد
logic
U
مدر منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبل دارد
garbage
U
اصط لاحی که در آن دقت و کیفیت اطلاع خروجی بستگی به کیفیت ورودی دارد
gate
U
یچ الکترونیکی منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت ورودی ها و نحوه پیاده سازی توابع منط قی دارد
gates
U
یچ الکترونیکی منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت ورودی ها و نحوه پیاده سازی توابع منط قی دارد
gigo
U
اصط لاحی که بیان میکند دقت و کیفیت اطلاع خروجی بستگی به کیفیت ورودی دارد
conditional
U
نقط های که پس از آن برنامه نویس میتواند به انتهای مجموعهای دستور جهش کند که البته بستگی به داده یا وضعیت برنامه دارد
constant displacement pump
U
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
checks
U
حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
check
U
حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
checked
U
حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
abram's law
U
این قانون حاکی از اینست که مقاومت یک ملات یا بتن بستگی به وزن اب وبه وزن سیمان در مخلوط ملات دارد
rug condition
U
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
minor border
U
حاشیه فرعی
[حاشیه کناری]
[این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
he may come late
U
شایددیر بیاید
pay a way the sheet
U
کاغذ را بدهید بیاید
He was not supposed to come today .
U
قرارنبود امروز بیاید
He asked permission to come in.
U
اجازه خواست بیاید تو
rising mine
U
مینی که میتواند به سطح اب بیاید
as memory serves
U
هر وقت بیاد انسان بیاید
he may come late
U
ممکن است دیر بیاید
i sat down to recover
U
نشستم زمین که حالم جا بیاید
drown one's sorrows
<idiom>
U
مس میکند که بی خبری سراغش بیاید
It is pointless for her to come here .
U
موضوع ندارد اینجا بیاید
We are waiting for the rain to stop .
معطل بارانم که بند بیاید
Wait up!
U
صبر بکن!
[تا کسی بیاید یا برسد]
to be a long time in the coming
U
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
to be long in coming
U
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
Now, of all times!
U
از همه وقتها حالا
[باید پیش بیاید]
!
in one's element
<idiom>
U
شرایطی که به شکل طبیعی به سمت شخص بیاید
Is that enough to be a problem?
U
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
to refresh
[jog]
your memory
U
خاطره خود را تازه کردن
[ که دوباره یادشان بیاید]
Supposing it rains , what shall you do ?
U
فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
lich gate
U
سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
still fishing
U
ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
This must not happen in future at any cost.
U
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
concerns
U
بستگی
concern
U
بستگی
closures
U
بستگی
closure
U
بستگی
bind
U
بستگی
relationship
U
بستگی
dependence
U
بستگی
relationships
U
بستگی
cohesion
U
هم بستگی
vicinity
U
بستگی
kinship
U
بستگی
dependance
U
بستگی
deligation
U
بستگی
gelation
U
بستگی
obturation
U
بستگی
congelation
U
بستگی
congealment
U
بستگی
binds
U
بستگی
to sugar-coat the pill
[American E]
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sugar the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
liaising
U
بستگی داشتن
liaisons
U
بستگی رابطه
liaise
U
بستگی داشتن
liaised
U
بستگی داشتن
liaises
U
بستگی داشتن
dependencies
U
بستگی نیازمندی
syndesis
U
بهم بستگی
total binding energy
U
انرژی بستگی کل
siding
U
بستگی بحزب
tthrombosis
U
خون بستگی
liaison
U
بستگی رابطه
connubiality
U
بستگی زناشویی
connexions
U
بستگی نسبت
binding potential
U
پتانسیل بستگی
binding energy
U
انرژی بستگی
sidings
U
بستگی بحزب
count on
<idiom>
U
بستگی داشتن به
dependency
U
بستگی نیازمندی
up to
<idiom>
U
بستگی داشتن به
connection
U
بستگی نسبت
particularity
U
بستگی بعقاید خاصی
principle of intimacy
U
اصل بهم بستگی
co relation
U
بستگی دوچیزباهم دوسوپیوستگی
press (push) one's luck
<idiom>
U
به شانس بستگی داد
oppilation
U
بستن یا بستگی مجرا
correlation
U
بستگی دوچیز باهم
Depending on how late we arrive ...
U
بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
embolisms
U
انسداد جریان خون بستگی راه رگ
unconditional
U
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
embolism
U
انسداد جریان خون بستگی راه رگ
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
First come first served.
U
هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
universal time
U
زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
brute force method
U
روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
He is expected to arrive in acople of days.
U
فردا پ؟ فردا قرار است بیاید
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
unconditional
U
دستوری که کنترل را از یک بخش برنامه به دیگری منتقل میکند , بدون بستگی داشتن به وقوع شرایط ی .
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
random access
U
فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
JK flip flop
U
نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند
civicism
U
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
he is ill with fever
U
تب دارد
there is a time for everything
U
دارد
he has a rage for money
U
دارد
he has worms
U
دارد
hast
U
او دارد
heavy fighting is in progress
U
دارد
are there any remarks?
U
دارد
chain
U
دارد.
has
U
دارد
chains
U
دارد.
I owe him a dept of gratitude.
U
حق بگردنم دارد
he is fifty
U
تمام دارد
He has a day off.
U
او مرخصی دارد.
he speaks to the purpose
U
قصدی دارد
he tops .0 metres
U
یک مترونیم قد دارد
the reason is two fold
U
دودلیل دارد
the reason is manifold
U
چنددلیل دارد
the probability is
U
احتمال دارد
But one leg to the fowl.
<proverb>
U
مرغ یک پا دارد .
multungulate
U
که بیش از دو سم دارد
he is 0 years old
U
او ده سال دارد
what the odds
U
چه اهمیت دارد
Buttonhole
U
کتی که در دو طرف دکمه دارد
walls have ears
U
گوش دارد
god is
U
خداوجود دارد
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
not a patch on
U
چه دخلی دارد
he has a maggot in his head
U
وسواس دارد
there is a rumour that
U
شهرت دارد که
he has a spite against me
U
بامن لج دارد
what matter?
U
چه اهمیت دارد
he has an a. to grind
U
مقصود دارد
he has an axe to grind
U
غرض دارد
our library is well stocked
U
خوبی دارد
it has sides
U
سه پهلو دارد
virus
U
وجود دارد
Windows GDI
U
بیتی دارد
what hurt is there in that
U
چه زیانی دارد
it is usual with him
U
عادت دارد
it is sufficiently stamped
U
کسرتمبر دارد
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
U
بزرگ دارد
There is a knack in it .
U
یک فنی دارد
viruses
U
وجود دارد
lengths
U
خط با طول جر حرف دارد
She has a soft voice
U
صدای نرمی دارد
delectus
U
برای ترجمه دارد
batteries
U
که یک باتری پشتیبان دارد
She has engaging manners .
U
رفتار گیرایی دارد
He writes well . he wields a formidable pen .
U
قلم خوبی دارد
She has a lovely ( nice ) voice.
U
صدای قشنگه دارد
Does it matter if I dont come ?
U
اشکالی دارد اگرنیایم ؟
double decker
U
هرچیزیکه دو لایه دارد
length
U
خط با طول جر حرف دارد
in all like
U
احتمال کلی دارد
what is that to you
U
به شما جه دخلی دارد
what is wrong with that?
U
مگراین چه عیبی دارد
(not to be) sneezed at
<idiom>
U
ارزش داشتن را دارد
what does it meant
U
یعنی چه چه معنی دارد
She has got regular teeth .
U
دندانهای منظمی دارد
battery
U
که یک باتری پشتیبان دارد
bass
U
کسی که صدای بم دارد
basses
U
کسی که صدای بم دارد
The kettel is boiling.
U
قوری دارد می جوشد
likelihood
U
احتمال کلی دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure .
U
فشار خون دارد
There is always a right way of doing everything.
U
هرکاری راهی دارد
My hair is falling.
U
موهایم دارد می ریزد
Somebody is beating at (upon)the door.
U
یک کسی دارد در می زند
With his foul temper.
U
با اخلاق سگه که دارد
There is only one condition attached to it .
U
فقط یک شرط دارد
She has a delightfully mellow voice .
U
صدای گرمی دارد
There are two sides to every question .
<proverb>
U
هر مساله ای دو جنبه دارد.
bigamists
U
زنی که دوشوهر دارد
bigamist
U
زنی که دوشوهر دارد
He is against
[opposed to]
me .
با من ضد است.
[ضدیت دارد]
There are ticks in every trade .
<proverb>
U
هر کار لمى دارد .
How long is the ticket valid?
U
بلیت تا کی اعتبار دارد؟
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com