English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6066 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shut up <idiom> U بستن دروپنجره ساختمان برای مدتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
warm up U اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
for the time being <idiom> U برای مدتی
retreat U انزوا [گروهی برای مدتی]
leases U واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
retreat U گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
lease U واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
lay over <idiom> U به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
to go away U ترک کردن [خانه یا شهر] برای چند مدتی
to go to U ترک کردن [خانه یا شهر] برای چند مدتی
under lease U وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
building system U اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
painters U طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
bollard U تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
chain plate U صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
bollards U تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
painter U طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
ground landlord U کسی که زمینی را برای ساختمان کردن اجاره میدهد
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
blockhouse U ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
wet wing U بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
splint U نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
mooring penant U طناب کوتاه وصل به گوی شناور برای بستن قایق به ساحل
peg U میله چوبی با نوک تیز [برای محکم بستن چیزی به آنها]
design maximum weight U حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
offsets U برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
wire locking U بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
angle-post U [تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
limit state U حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد
building material dealer U فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
dependency U [قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
gigantic building U ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
logs U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
log U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
box beam wing U نوعی ساختمان بال با محورطولی اصلی و دیوارهایی برای شکل دادن و استحکام بال
clip-on <adj.> U گیره دار [چیزی با گیره برای بستن]
for some time past U مدتی
awhile U مدتی
the while or whilst U مدتی که
some time U مدتی
for a season U تا یک مدتی
building sand U خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
coach-house U ساختمان خدمه [در کنار ساختمان اصلی]
building enterprise U مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
civil engineering contractor U مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
whilst U در خلال مدتی که
porolongation of a period U تمدید مدتی
long ago U مدتی پیش
long a go U مدتی پیش
enterprise network U شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
do time <idiom> U مدتی درزندان بودن
not long a U مدتی نگذشته است
i was absent for a while U یک مدتی غایب بودم
immobilizing U مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilising U مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilised U مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilises U مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilize U مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilized U مدتی در بستربی حرکت ماندن
to borrow up to ... books U تا... [مدتی] کتاب قرض گرفتن
application years U مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
immobilizes U مدتی در بستربی حرکت ماندن
mach hold U بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
estate in reversion U هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
constructional feature U ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
block structure U ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
double shell constraction U ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
rotunda U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotonda U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotundas U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
foundation soil U شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base shear U نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
innings U نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
get in gear [get into gear] <idiom> U بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
short run U زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
He warned he would go on a termless hunger strike. U او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
year and day U مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
On Thursday it will be variably cloudy [cloudy with sunny intervals] . U پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
To be out to do some thing . U کمر همت بستن ( کمر انجام کاری را بستن )
downtime U مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
demurrage U بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. U بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
accelerated depreciation U استهلاک زودرس [روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
construction batalion U گردان مهندسی ساختمان گردان ساختمان
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
modular construction U ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
attaching U بستن
tighten U بستن
curdling U بستن
ligation U بستن رگ
attaches U بستن
binds U بستن
curdle U بستن
attaches U بستن به
rack U به هم بستن
curdled U بستن
attach U بستن
obstruct U بستن
attach U بستن به
curdles U بستن
bind U بستن
imputation U بستن به
attaching U بستن به
impute U بستن
tightened U بستن
ligate U بستن
infers U بستن
inferring U بستن
inferred U بستن
tightening U بستن
infer U بستن
belay U بستن
ice U یخ بستن
lash vt U بستن
dress U بستن
dresses U بستن
imputing U بستن
imputes U بستن
imputed U بستن
tightens U بستن
portcullises U بستن
portcullis U بستن
obstructing U بستن
obstructed U بستن
racked U به هم بستن
interclude U بستن
shut U بستن
shutters U بستن
shutter U بستن
closest U بستن
closest U : بستن
closes U بستن
closes U : بستن
cinch U بستن
cadge U بستن
cadged U بستن
shuts U بستن
shutting U بستن
cue U صف بستن
cues U صف بستن
closing U بستن
gelatinate U بستن
deligation U بستن
scaffolds U پل بستن
scaffold U پل بستن
curd U بستن
cadging U بستن
cadges U بستن
closer U بستن
closer U : بستن
glaciation U یخ بستن
spans U پل بستن
wracks U به هم بستن
wracked U به هم بستن
spanning U پل بستن
spanned U پل بستن
span U پل بستن
hitching U بستن
hitches U بستن
hitched U بستن
hitch U بستن
cork U بستن
clousure U بستن
corks U بستن
close U بستن
close U : بستن
blocs U بستن
bloc U بستن
ties U بستن
glaciate U یخ بستن
obstructs U بستن
tie U بستن
colligate U بستن
racks U به هم بستن
obturate U بستن
question answer U صف بستن
coagulates U بستن
coagulating U بستن
choke U بستن
choked U بستن
chokes U بستن
bang U : بستن
queues U صف صف بستن
brace U بستن
coagulated U بستن
coagulate U بستن
occlude U بستن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com