English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (628 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
zoom U بزرگ کردن یک ناحیه از متن
zoomed U بزرگ کردن یک ناحیه از متن
zooms U بزرگ کردن یک ناحیه از متن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
zooming U بزرگ کردن یک ناحیه از متن یا گرافیک
Other Matches
conurbation U [ناحیه پر جمعیت پر از شهرک و شهر بزرگ]
blitter U عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany U گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
Senneh U سنه [نام قدیم سنندج و از مراکز بزرگ تولید فرش در غرب ایران. گره فارسی به دلیل شباهت زیاد با گره فرش این ناحیه به گره سنه نیز معروف است.]
territorialization U محدود کردن بیک ناحیه
paint U رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
paints U رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
rashwan medallion U ترنج رشوان [این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
area U دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
areas U دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
patterns U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pattern U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
justifications U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justification U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
enlarge U بزرگ کردن
enlarged U بزرگ کردن
dilate U بزرگ کردن
dilates U بزرگ کردن
gross U بزرگ کردن
dilating U بزرگ کردن
grossing U بزرگ کردن
maximizing U بزرگ کردن
grossest U بزرگ کردن
maximized U بزرگ کردن
grosses U بزرگ کردن
maximize U بزرگ کردن
grosser U بزرگ کردن
maximising U بزرگ کردن
grossed U بزرگ کردن
maximises U بزرگ کردن
maximised U بزرگ کردن
aggrandize U بزرگ کردن
magnifies U بزرگ کردن
distending U بزرگ کردن
magnified U بزرگ کردن
zoom U بزرگ کردن
zoomed U بزرگ کردن
zooms U بزرگ کردن
maximizes U بزرگ کردن
distend U بزرگ کردن
distends U بزرگ کردن
largen vi U بزرگ کردن
heave U بزرگ کردن
largen U بزرگ کردن
bring up <idiom> U بزرگ کردن
magnify U بزرگ کردن
enlarging U بزرگ کردن
heaved U بزرگ کردن
enlarges U بزرگ کردن
magnifying U بزرگ کردن
aggrandise U بزرگ کردن
nurturing U غذا بزرگ کردن
nurtured U غذا بزرگ کردن
aggrandizement U عمل بزرگ کردن
nurture U غذا بزرگ کردن
aggrantizement U عمل بزرگ کردن
nurtures U غذا بزرگ کردن
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
loomed U بزرگ جلوه کردن رفعت
looming U بزرگ جلوه کردن رفعت
loom U بزرگ جلوه کردن رفعت
looms U بزرگ جلوه کردن رفعت
zooming U بزرگ و کوچک کردن تصویر
magnifying U زیر ذربین بزرگ کردن
magnify U زیر ذربین بزرگ کردن
fills U اجرا کردن بزرگ شدن
fill U اجرا کردن بزرگ شدن
magnified U زیر ذربین بزرگ کردن
magnifies U زیر ذربین بزرگ کردن
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
hyperbolize U بدرجه اغراق امیزی بزرگ کردن
fat bits U بزرگ کردن قسمتی از صفحه نمایش
scale U کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
port U بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
amplifies U بزرگ کردن مفصل کردن
amplifying U بزرگ کردن مفصل کردن
amplify U بزرگ کردن مفصل کردن
amplified U بزرگ کردن مفصل کردن
to give prominence to U بزرگ کردن برجسته کردن
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
ratioing U کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
projection print U روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
bottoming reamer U وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
subregion U ناحیه
reaching U ناحیه
reach U ناحیه
areas U ناحیه
reaches U ناحیه
demesne U ناحیه
reached U ناحیه
ward U ناحیه
ranges U ناحیه
local <adj.> U ناحیه ای
regional <adj.> U ناحیه ای
situs U ناحیه
output area U ناحیه
sectors U ناحیه
sector U ناحیه
area U ناحیه
region U ناحیه
regions U ناحیه
proclimax U ناحیه
wards U ناحیه
range U ناحیه
shires U ناحیه
partition U ناحیه
realm U ناحیه
partitions U ناحیه
sympatric U هم ناحیه
district U ناحیه
zone U ناحیه
zones U ناحیه
ranged U ناحیه
realms U ناحیه
districts U ناحیه
shire U ناحیه
wernicke's area U ناحیه ورنیکه
geiger muller region o. plateau U ناحیه قطع
critical region U ناحیه شاخص
critical region U ناحیه بحرانی
region U ناحیه فضا
frequency region U ناحیه فرکانس
region U ناحیه عملیات
touch spot U ناحیه بساوشی
region U ناحیه نظامی
district U ناحیه نظامی
soft spot U ناحیه نشست
silva U ناحیه جنگلی
two phase region U ناحیه دو فازی
goldfield U ناحیه زرخیز
sector commander U فرمانده ناحیه
critical area U ناحیه بحرانی
common area U ناحیه مشترک
dead space U ناحیه کور
sciatic U ناحیه چاربند
gold field U ناحیه زرخیز
genital zone U ناحیه تناسلی
scan area U ناحیه پیمایش
skid row U ناحیه پست
active area U ناحیه فعال
regions U ناحیه فضا
commutation zone U ناحیه کموتاسیون
the abdominal region U ناحیه شکم
slum U ناحیه فقیرنشین
work area U ناحیه کاری
residential area U ناحیه مسکونی
zone of contact U ناحیه تماس
suppressor area U ناحیه بازدارنده
boom swing U ناحیه لرزش
climatic region U ناحیه اقلیمی
radius of action U ناحیه رانندگی
magnetic domain U ناحیه مغناطیسی
territorialization U ایجاد ناحیه
intermediate zone U ناحیه ی میانی
range of adjustment U ناحیه تنظیم
range of storke U ناحیه ضربه
hypnogenic zone U ناحیه خواب زا
range of variation U ناحیه تغییر
slums U ناحیه فقیرنشین
pyramidal area U ناحیه هرمی
broca's area U ناحیه بروکا
input area U ناحیه ورودی
heat affected zone U ناحیه پیوند
measuring range U ناحیه ی سنجش
telephone area U ناحیه اتصال
regions U ناحیه نظامی
regions U ناحیه عملیات
recording eara U ناحیه ضبط
lumbar U ناحیه کمر
Sept U ناحیه محصو
districts U ناحیه نظامی
indifference zone U ناحیه خنثی
buffer area U ناحیه میانگیر
littoral U ناحیه ساحلی
storage area U ناحیه انبارش
regionalism U ناحیه گرایی
part U سهم ناحیه
range of variation U ناحیه انحراف
sectors U خط کش ریاضی ناحیه
depletion barrier U ناحیه تخلیه
Equator U ناحیه استوایی
overflow area U ناحیه سرریز
zones U منطقه ناحیه
depletion area U ناحیه تخلیه
arid area U ناحیه خشک
fixed area U ناحیه ثابت
output area U ناحیه خروجی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com