English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (26 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
amplified U بزرگ کردن مفصل کردن
amplifies U بزرگ کردن مفصل کردن
amplify U بزرگ کردن مفصل کردن
amplifying U بزرگ کردن مفصل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dactylus U بند یا مفصل بزرگ پای حشرات
to talk something over with somebody U با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
justification U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justifications U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
to give prominence to U بزرگ کردن برجسته کردن
glenoid fossa or cavity U گودی مفصل کاسه مفصل
maximises U بزرگ کردن
enlarge U بزرگ کردن
distending U بزرگ کردن
distend U بزرگ کردن
heave U بزرگ کردن
zooms U بزرگ کردن
heaved U بزرگ کردن
zoomed U بزرگ کردن
zoom U بزرگ کردن
distends U بزرگ کردن
bring up <idiom> U بزرگ کردن
enlarged U بزرگ کردن
dilating U بزرگ کردن
maximising U بزرگ کردن
dilates U بزرگ کردن
maximize U بزرگ کردن
maximized U بزرگ کردن
maximizes U بزرگ کردن
maximizing U بزرگ کردن
enlarging U بزرگ کردن
dilate U بزرگ کردن
enlarges U بزرگ کردن
maximised U بزرگ کردن
aggrandise U بزرگ کردن
magnify U بزرگ کردن
magnifies U بزرگ کردن
largen vi U بزرگ کردن
magnifying U بزرگ کردن
grossed U بزرگ کردن
largen U بزرگ کردن
grosser U بزرگ کردن
magnified U بزرگ کردن
gross U بزرگ کردن
aggrandize U بزرگ کردن
grosses U بزرگ کردن
grossest U بزرگ کردن
grossing U بزرگ کردن
projection print U روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
nurturing U غذا بزرگ کردن
nurtures U غذا بزرگ کردن
nurtured U غذا بزرگ کردن
aggrandizement U عمل بزرگ کردن
nurture U غذا بزرگ کردن
aggrantizement U عمل بزرگ کردن
loomed U بزرگ جلوه کردن رفعت
magnifies U زیر ذربین بزرگ کردن
magnified U زیر ذربین بزرگ کردن
zooming U بزرگ و کوچک کردن تصویر
zooms U بزرگ کردن یک ناحیه از متن
zoomed U بزرگ کردن یک ناحیه از متن
looms U بزرگ جلوه کردن رفعت
zoom U بزرگ کردن یک ناحیه از متن
magnifying U زیر ذربین بزرگ کردن
fill U اجرا کردن بزرگ شدن
fills U اجرا کردن بزرگ شدن
magnify U زیر ذربین بزرگ کردن
looming U بزرگ جلوه کردن رفعت
loom U بزرگ جلوه کردن رفعت
fat bits U بزرگ کردن قسمتی از صفحه نمایش
zooming U بزرگ کردن یک ناحیه از متن یا گرافیک
hyperbolize U بدرجه اغراق امیزی بزرگ کردن
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
port U بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
scale U کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
ratioing U کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
bottoming reamer U وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
slice U ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slices U ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
commissure U مفصل
hinge U مفصل
linkage point U مفصل
fine drawn U مفصل
baom joomok U یک مفصل
joint U مفصل
copious U مفصل
socket مفصل
inarticulate U بی مفصل
copulas U مفصل
articulation U مفصل
copula U مفصل
coupling U مفصل
anarthrous U بی مفصل
sockets U مفصل
pivots U مفصل
hinges U مفصل
jointless U بی مفصل
voluminous U مفصل
fulsome U مفصل
spacious U مفصل
Hinduism U مفصل
pivot U مفصل
inventorial U مفصل
pivoted U مفصل
juncture U مفصل
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
facets U بند مفصل
luncheon U غذای مفصل
detail part U قسمت مفصل
synarthrosis U مفصل بی حرکت
choke joint U مفصل چوکی
universal joint U مفصل چرخنده
clips U مفصل کابل
facet U بند مفصل
in great detail U با جزئیات مفصل
pigtails U مفصل دم خوکی
pigtail U مفصل دم خوکی
luncheons U غذای مفصل
articulating U مفصل دارکردن
articulates U مفصل دارکردن
articulate U مفصل دارکردن
arthritis U اماس مفصل
swivel joint U مفصل گردان
arthritis U التهاب مفصل
hinge joint U مفصل لولایی
spliced U مفصل بافته
splicing U مفصل بافته
clip U مفصل کابل
toggle joint U مفصل زانویی
high tea U عصرانه مفصل
juncture U پیوستگی مفصل
splices U مفصل بافته
synosteology U مفصل شناسی
clipped U مفصل کابل
splice U مفصل بافته
scape U مفصل اصلی
trunnion U مفصل افقی
sleeves U موف مفصل
diarthrosis U مفصل متحرک
clippings U مفصل کابل
sleeve U موف مفصل
hip joint U مفصل ران
multiple cable joint U مفصل انشعاب
glene U کاسه مفصل
palaver U گفتگوی مفصل
arthrology U مفصل شناسی
steering swivel U مفصل فرمان
gimmal U مفصل لولا
ginglymus U مفصل لولایی
hip U مفصل ران
knee joint U مفصل زانو
ample U فراوان مفصل
largo U اهسته و مفصل
ball and socket joint مفصل ساچمه ای
hips U مفصل ران
joint U مفصل پیوندگاه
ankylosis U جمود مفصل
articulation U مفصل بندی
disjoint U از مفصل دراوردن
swivels U مفصل گردان
abarticulation U مفصل متحرک
swivels U مفصل گردنده
swivelled U مفصل گردان
articulation U مفصل لولا
swivel U مفصل گردان
swivel U مفصل گردنده
swivelled U مفصل گردنده
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com