English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to scramble a victory U بزحمت برنده [پیروز] شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laboriously U بزحمت
barely <adv.> U بزحمت
arduously U بزحمت
just [enough] <adv.> U بزحمت
to get oneself into trouble U بزحمت افتادن
to struggle through U بزحمت رد شدن
hardly U مشکل بزحمت
to get into trouble U بزحمت افتادن
worry out U بزحمت حل کردن
tugging U بزحمت کشیدن
tugged U بزحمت کشیدن
tug U بزحمت کشیدن
tugs U بزحمت کشیدن
with d. U بسختی بزحمت
to choke down U بزحمت دردل نگهداشتن
to lead a person a d. U کسیرا بزحمت انداختن
traipsed U بزحمت راه رفتن
traipsing U بزحمت راه رفتن
traipses U بزحمت راه رفتن
traipse U بزحمت راه رفتن
elaborated U بزحمت درست شده
to tug at the oar U بزحمت پارو زدن
elaborating U بزحمت درست شده
elaborates U بزحمت درست شده
elaborate U بزحمت درست شده
scrambled U بزحمت جلو رفتن تلاش
scramble U بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambling U بزحمت جلو رفتن تلاش
He escaped by the skin of his teeth. U بزحمت جانش رانجات داد
to spell out U بزحمت خواندن یا هجی کردن
scrambles U بزحمت جلو رفتن تلاش
to wriggle one's way U بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن
to thrash out the truth U حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
winners U برنده
winner U برنده
deferent U برنده
discoverers U پی برنده
scissile U برنده
discoverer U پی برنده
conductive U برنده
portative U برنده
winning U برنده
cutter U برنده
incisive U برنده
incisory U برنده
cutting U برنده
winnings U برنده
high proof U برنده
mutilator U برنده
vehicles U برنده
vehicle U برنده
cutters U برنده
incisor tooth U برنده
trenchant U برنده
heuristic U پی برنده
foretooth U برنده
boosters U بالا برنده
resolutive U تحلیل برنده
matrolinous U بارث برنده
incisively U بطور برنده
medalist U برنده مدال
annihilator U از بین برنده
booster U بالا برنده
lacerative U برنده یا درنده
achiever U از پیش برنده
impeller U پیش برنده
outpoint U برنده با امتیاز
perseus U برنده سر دیو
edged tool U الت برنده
edge tool U الت برنده
dissolvent U حل کننده برنده
prizewinner U برنده جایزه
deferent U بیرون برنده
cutting head U نوک برنده
promotor U پیش برنده
propulsive U جلو برنده
gestatorial U برنده پاپ
gonfalonier U برنده پرچم
prizer U برنده جایزه
highest bidder U برنده مزایده
persi U برنده سر دیو
uptake U بالا برنده
shoo-in <idiom> U برنده مطلق
decisions U برنده با امتیاز
dark horses U برنده غیرمترقبه
dark horse U برنده غیرمترقبه
heiresses U ارث برنده زن
decision U برنده با امتیاز
contenders U برنده احتمالی
contender U برنده احتمالی
medallists U برنده مدال
medallist U برنده مدال
medalists U برنده مدال
impellor U پیش برنده
promoters U پیش برنده
promoter U پیش برنده
wearing U تحلیل برنده
uplifter U بالا برنده
raiders U یورش برنده
raider U یورش برنده
winning position U پوزیسیون برنده
utilizer U بکار برنده
users U بکار برنده
user U بکار برنده
winner U برنده بازی
winner of a match U برنده مسابقه
winning move U حرکت برنده
winners U برنده بازی
heiress U ارث برنده زن
victors U برنده مسابقه
victor U برنده مسابقه
propelling U پیش برنده
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
trachle U تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
myrmecophilous U بهره برنده ازمورچه
nonwinner U هرگز برنده نشده
won ending U اخر بازی برنده
walk all over someone <idiom> U براحتی برنده شدن
raise the hand U بالابردن دست برنده
winterer U بسر برنده زمستان
carry the day <idiom> U برنده یا موفق شدن
Nobel Prize winner U برنده جایزه نوبل
cutler U فروشنده الات برنده
emasculatory U برنده نیروی مردی
emasculative U برنده نیروی مردی
painstaking U ساعی رنج برنده
painstakingly U ساعی رنج برنده
Nobel laureate U برنده جایزه نوبل
backsword U شمشیر یک لبهء برنده
bearing capacity U قدرت برنده باربرد
benefic U فایده برنده نیکوکار
chung seung U برنده هوگوابی تکواندو
emulous U رشک برنده طالب
file cutter U قسمت برنده سوهان
liquidators U برچیننده از بین برنده
limivorous U فرو برنده گل ولای
decision U برنده کشتی با امتیاز
decisions U برنده کشتی با امتیاز
jackpot U برنده تمام پولها
jackpots U برنده تمام پولها
liquidator U برچیننده از بین برنده
benefitical U منتفع فایده برنده
maiden U اسبی که هنوز برنده نشده
gulfs U هر چیز بلعنده وفرو برنده
gulf U هر چیز بلعنده وفرو برنده
assimilator U تحلیل برنده همانند سازنده
scissors U چیز برنده قطع کننده
to ease to a victory U به سادگی برنده شدن [ورزش]
hellward U سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
To win on points. U با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
hybrid propulation U نیروی پیش برنده مختلط
cutting angle U سطح برنده تیغه برش
maidens U اسبی که هنوز برنده نشده
novillero U گاوبازی که هنوز برنده نشده
sharp tongued U بکار برنده سخنان زننده
hoong seung U برنده هوگو قرمز تکواندو
runner-up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runners-up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
waltz off with <idiom> U فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
procrustean U بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
cupholder U برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
dye-remover U از بین برنده رنگ [سفید کننده]
blade U قسمت برنده لبههای تیغ دار
I have not played my trump ( winning ) card . U ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
defoliants U مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
open water U فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
shoo in U کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
defoliating agent U عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
ingestive U بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
maiden race U مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
The tongue is not steel , yet it cuts. <proverb> U زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
photo finish U استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
saving U قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
head U طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
compound helicopter U هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
free-for-all U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-alls U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
selling race U مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
skittle U که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
medallist U دارای مدال برنده مدال
medallists U دارای مدال برنده مدال
medalist U دارای مدال برنده مدال
medalists U دارای مدال برنده مدال
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com