Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overlap
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlapped
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlaps
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
dominion
U
ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
reentrant subroutine
U
زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
stymie
U
قرار گرفتن
stand
U
قرار گرفتن
lies
U
قرار گرفتن
lie
U
قرار گرفتن
stymieing
U
قرار گرفتن
lied
U
قرار گرفتن
stymies
U
قرار گرفتن
stymied
U
قرار گرفتن
surmounted
U
بالا قرار گرفتن
heel
در پاشنه قرار گرفتن
grades
U
در پایهای قرار گرفتن
surmounts
U
بالا قرار گرفتن
surmount
U
بالا قرار گرفتن
pew
U
درنیمکت قرار گرفتن
pews
U
درنیمکت قرار گرفتن
surmounting
U
بالا قرار گرفتن
colocate
U
کنار هم قرار گرفتن
grade
U
در پایهای قرار گرفتن
thermal exposure
U
در معرض حرارت قرار گرفتن
bears
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
alignment
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
in one's good books (graces)
<idiom>
U
موردعلاقه شخص قرار گرفتن
aligning
U
دریک ردیف قرار گرفتن
bearing direction
U
جهت قرار گرفتن یاطاقان
target pattern
U
شکل قرار گرفتن هدف
aligns
U
دریک ردیف قرار گرفتن
alignments
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
snug
U
بطور دنج قرار گرفتن
overlie
U
قرار گرفتن خفه کردن
equitant
U
رویهم قرار گرفتن برگها
alignment
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
align
U
دریک ردیف قرار گرفتن
aligned
U
دریک ردیف قرار گرفتن
poise of head
U
وضع قرار گرفتن سر روی تن
emotionalize
U
تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
bear
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
attitudes
U
حالت قرار گرفتن رفتار
attitude
U
حالت قرار گرفتن رفتار
feel the pinch
<idiom>
U
در تنگنای مالی قرار گرفتن
to receive attantion
U
مورد توجه قرار گرفتن
alignments
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
in situ
U
[قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
take cover
U
پشت جان پناه قرار گرفتن
format
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
formats
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
averaged
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
venation
U
ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
averages
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
trifles
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
luggage compartment
U
محل قرار گرفتن جامه دان
trifle
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
averaging
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
haul defilade
U
تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
trails
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
succeeded
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
chopped
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
chop
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
grain orientation
U
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
pillows
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
pillow
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
succeeds
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
battery groung pattern
U
وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
trail
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
unwarned exposed
U
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
trailed
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
succeed
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
disposure
U
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
quivers
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
finish style
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish crossover
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
quivering
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
quivered
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quiver
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
exposures
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
texture
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
exposure
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
textures
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
cardinal points effect
U
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
preorbital
U
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
common divisor
U
مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
joint venture
U
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
aligned
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
align
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extensions
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
aligning
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extension
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
caban
U
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
subscribers
U
مشترک روزنامه وغیره مشترک
subscriber
U
مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint
U
نیروهای مشترک عملیات مشترک
sprocket holes
U
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
cover off
U
پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
cooperative scorer
U
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
lool
U
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
defective
U
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
surface mount technology
U
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error
U
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
classifying
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
countershaft
U
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
commonest
U
مشترک
senses
U
حس مشترک
sense
U
حس مشترک
commoners
U
مشترک
party lines
U
خط مشترک
party line
U
خط مشترک
held in common
U
مشترک
participants
U
مشترک
participant
U
مشترک
subscriber's line
U
خط مشترک
subscribers
U
مشترک
subscriber
U
مشترک
sensed
U
حس مشترک
common
U
مشترک
intercommon
U
حق مشترک
common user
U
مشترک
conjoint
U
مشترک
joint
U
مشترک
commonalities
U
مشترک
commonality
U
مشترک
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
joint command
U
فرماندهی مشترک
condominium
U
حکومت مشترک
common wealth
U
مشترک المنافع
joint command
U
یکان مشترک
combined publications
U
نشریات مشترک
joint committee
U
کمیسیون مشترک
joint costs
U
هزینههای مشترک
EEC
U
بازار مشترک
joint force
U
نیروی مشترک
joint costs
U
هزینه مشترک
insurance certificate
U
بیمه مشترک
factors
U
عامل مشترک
common wall
U
دیوار مشترک
common gender
U
جنس مشترک
joint declaration
U
بیانیه مشترک
joint demand
U
تقاضای مشترک
condominium
U
مالکیت مشترک
condominium
U
حاکمیت مشترک
condominium
U
تسلط مشترک
halvers
U
نیمه مشترک
condominiums
U
تسلط مشترک
commonweal
U
مشترک المنافع
trunk circuit
U
معبر مشترک
joint adventure
U
تجارت مشترک
party parpet
U
جانپناه مشترک
joint account
U
حساب مشترک
interrelation
U
مناسبات مشترک
rachis
U
دیرک مشترک
intercommunion
U
اقدام مشترک
condominiums
U
حاکمیت مشترک
line termination circuit
U
اتصال مشترک
condominiums
U
مالکیت مشترک
condominiums
U
حکومت مشترک
complex fraction
U
مخرج مشترک
jointly owned property
U
مال مشترک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com