Perdic | بر اساس مستقل و برابر بودن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (14 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	on an arm's length basis U	بر اساس مستقل و برابر بودن [در]

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	arm's length U	مستقل و برابر بودن طرفها [یا شرکتها] در معامله ای [اقتصاد]
	stand on one's own two feet <idiom> U	مستقل بودن
	to stand by oneself U	مستقل بودن
	duplication check U	بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
	peering U	برابر بودن با
	peered U	برابر بودن با
	peer U	برابر بودن با
	triple U	سه برابر چیزی بودن
	triples U	سه برابر چیزی بودن
	tripling U	سه برابر چیزی بودن
	tripled U	سه برابر چیزی بودن
	keep up with some one U	با کسی برابر بودن
	equalled U	: برابر شدن با مساوی بودن
	equal U	: برابر شدن با مساوی بودن
	equaling U	: برابر شدن با مساوی بودن
	equals U	: برابر شدن با مساوی بودن
	equaled U	: برابر شدن با مساوی بودن
	equalling U	: برابر شدن با مساوی بودن
	substantialize U	اساس دادن یا اساس پیدا کردن
	to be unable to hold a candle to somebody <idiom> U	در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
	base course U	لایه اساس قشر اساس
	multi window editor U	برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
	parallel U	برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
	paralleled U	برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
	parallelling U	برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
	parallelled U	برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
	parallels U	برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
	paralleling U	برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
	howitzer U	توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
	doubled U	سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
	doubled up U	سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
	double U	سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
	densities U	سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
	density U	سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
	isodomun U	[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
	isodomon U	[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
	wage fund theory of wages U	نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
	sensitive to corrosion U	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
	triplicate U	سه برابر سه برابر کردن
	without recourse U	عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
	structure U	اساس
	ground U	اساس
	structures U	اساس
	pier foundation U	اساس پی
	principium U	اس اساس
	delusive U	بی اساس
	groundsel U	اساس
	bedrock U	اساس
	origins U	اساس
	cornerstones U	اساس
	cornerstone U	اساس
	nucleus U	اساس
	grass roots U	اساس
	rootless U	بی اساس
	ill-founded U	بی اساس
	origin U	اساس
	fundament U	اساس
	idlest U	بی اساس
	idled U	بی اساس
	idles U	بی اساس
	fundamental U	اساس
	unsubstantial U	بی اساس
	structuring U	اساس
	unsubstantiality U	بی اساس
	subsistance U	اساس
	unfounded U	بی اساس
	basis U	اساس
	chimeric U	بی اساس
	insubstatiality U	بی اساس
	rationale U	اس اساس
	idle U	بی اساس
	vaporous U	بی اساس
	root U	اساس
	roots U	اساس
	substantially U	در اساس
	elements U	اساس
	nuclei U	اساس
	ill founded U	بی اساس
	element U	اساس
	foundation U	اساس
	baseless U	بی اساس
	groundless U	بی اساس
	insubstantial U	بی اساس بیموضوع
	gossip U	شایعات بی اساس
	element U	عنصر اساس
	elements U	عنصر اساس
	there is nothing in it U	بی اساس است
	gossips U	شایعات بی اساس
	gossiping U	شایعات بی اساس
	gossiped U	شایعات بی اساس
	foundation U	پی ریزی اساس
	corner stone U	بنیاد اساس
	Unfounded rumours. U	شایعات بی اساس
	corpus juris U	اساس قانون
	corpus delicti U	اساس جرم
	ignoring U	بی اساس دانستن
	groundlessly U	بطور بی اساس
	ignores U	بی اساس دانستن
	ignored U	بی اساس دانستن
	groundwork U	زمینه اساس
	gossipry U	شایعات بی اساس
	ignore U	بی اساس دانستن
	idle rumoues U	شایعات بی اساس
	tittle-tattle U	شایعات بی اساس
	tittle tattle U	شایعات بی اساس
	data origination U	اساس داده
	stand alone U	مستقل
	sovereign U	مستقل
	realty U	مستقل
	sovereigns U	مستقل
	autonomic U	مستقل
	absolute	مستقل
	absolutes U	مستقل
	free U	مستقل
	separated U	مستقل
	independent U	مستقل
	separate U	مستقل
	landed a U	مستقل
	maverick U	مستقل
	autocratic U	مستقل
	freed U	مستقل
	solos U	مستقل
	solo U	مستقل
	freeing U	مستقل
	free-standing U	مستقل
	freelance U	مستقل
	separates U	مستقل
	frees U	مستقل
	exogenous U	مستقل
	mavericks U	مستقل
	bedding U	بنیاد و اساس هرکاری
	rooty of sand U	چیز ناپایدار یا بی اساس
	To build on sand. U	کار بی اساس کردن
	hot mix base U	اساس اسفالتی گرم
	subbase course U	لایه زیر اساس
	fabrics U	سبک بافت اساس
	gossiped U	شایعات بی اساس دادن
	gossip U	شایعات بی اساس دادن
	grounded (his complaint was not grounded U	شکایت او بی اساس بود
	fabric U	سبک بافت اساس
	gossips U	شایعات بی اساس دادن
	demand processing U	پردازش بر اساس نیاز
	gossiping U	شایعات بی اساس دادن
	entities U	موسسه مستقل
	arguments U	متغیر مستقل
	argument U	متغیر مستقل
	machine independent U	مستقل از ماشین
	autonomous variable U	متغیر مستقل
	entities U	موجودیت مستقل
	individual units U	یکانهای مستقل
	autonomous operation U	عملیات مستقل
	entity U	موجودیت مستقل
	separate brigade U	تیپ مستقل
	stand alone computer U	کامپیوتر مستقل
	separate battery U	اتشبار مستقل
	separate battalion U	گردان مستقل
	separates U	یکان مستقل
	self goverment U	حکومت مستقل
	separate company U	گروهان مستقل
	autocracy U	حکومت مستقل
	semi independent U	نیمه مستقل
	single unit U	یکان مستقل
	autonomous consumption U	مصرف مستقل
	entity U	موسسه مستقل
	separated U	یکان مستقل
	independent variable U	متغیر مستقل
	garrison house U	ساخلو مستقل
	a stand-alone computer U	یک رایانه مستقل
	independency U	کشور مستقل
	a stand-alone company U	یک شرکت مستقل
	device independence U	مستقل از دستگاه
	detached U	ستون مستقل
	separate U	یکان مستقل
	explanatory variable U	متغیر مستقل
	independent equations U	معادلات مستقل
	context free U	مستقل از متن
	independent consultant U	مشاور مستقل
	independent state U	دولت مستقل
	absolutes U	مستقل استبدادی
	ill founded U	دارای شالوده یا اساس بد بی پروپا
	subbase course U	لایه پی قشر زیر اساس
	gossiper U	کسیکه شایعات بی اساس میدهد
	euhemerism U	اساس تاریخی برای افسانه ها
	cotton grade U	درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
	splash proof enclosure U	حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
	free standing columns U	ستونهای مستقل یا مجزا
	monocracy U	حکومت مستقل یا انفرادی
	number of componentes U	تعداد سازندههای مستقل
	dependent state U	دولت غیر مستقل
	separations U	مستقل شدن یکانها
	independent variable U	متغیر مستقل [ریاضی]
	separation U	مستقل شدن یکانها
	argument [of a function] U	متغیر مستقل [ریاضی]
	autonomous investment U	سرمایه گذاری مستقل
	monarchism U	اصول سلطنت مستقل
	dependency U	کشور غیر مستقل
	dependencies U	کشور غیر مستقل
	autonomous U	دارای زندگی مستقل
	temperature independent paranagnetism U	پارامغناطیس گرما مستقل
	computer independent language U	زبان مستقل کامپیوتری