English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
all things come to him who waits <proverb> U بر اثر صبر نوبت ظفر آید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
periodic U نوبت دار
round U نوبت گردکردن
round U نوبت گرد کردن
roundest U نوبت گردکردن
roundest U نوبت گرد کردن
striker U کروکه بازی که نوبت اوست
striker U بیلیارد بازی که نوبت اوست
strikers U کروکه بازی که نوبت اوست
strikers U بیلیارد بازی که نوبت اوست
period U نوبت ایست
period U روزگار نوبت
period U نوبت مرحله
periods U نوبت ایست
periods U روزگار نوبت
periods U نوبت مرحله
penalties U از کف دادن نوبت
penalty U از کف دادن نوبت
move U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
moved U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
moves U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
concurrent U اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
batter U توپزنی که نوبت اوست
batters U توپزنی که نوبت اوست
shift U نوبت تعویض
shift U نوبت کار
shift U نوبت کاری
shifted U نوبت تعویض
shifted U نوبت کار
shifted U نوبت کاری
shifts U نوبت تعویض
shifts U نوبت کار
shifts U نوبت کاری
wicket U میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
wickets U میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
turn U نوبت
turns U نوبت
heat U نوبت
heats U نوبت
alternation U نوبت
threesome U مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
threesomes U مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
rota U جدول نوبت خدمت
rotas U جدول نوبت خدمت
out U نوبت سرویس اسکواش
out- U نوبت سرویس اسکواش
outed U نوبت سرویس اسکواش
intermittent U نوبت دار
say U نوبت حرف زدن
says U نوبت حرف زدن
platoon U بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
platoons U بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
serve U نوبت
served U نوبت
serves U نوبت
collocation U نظم نوبت وترتیب
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
innings U نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
tour U نوبت
toured U نوبت
touring U نوبت
tours U نوبت
trick U نوبت نگهبانی
trick U نوبت
tricked U نوبت نگهبانی
tricked U نوبت
tricking U نوبت نگهبانی
tricking U نوبت
handout U نوبت بازی
handouts U نوبت بازی
due U از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
air register U تنظیم نوبت پرواز
antiperiodic U جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
bat around U توپ زدن به نوبت در یک ردیف
call book U دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
duty roster U دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
every dog has his d. U هرکسی چندروزه نوبت اوست
every one fired two rounds U هر کسی دو تیر خالی کرد هر کسی دو نوبت شلیک کرد
first dogwatch U نوبت نگهبانی عصر
inning U نوبت
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
intermit U نوبت داشتن نوبت شدن
intermittence U نوبت
it is my lead U نوبت من است
it is your move U نوبت شما است
movement credit U نوبت حرکت
on deck U در انتظار نوبت شنا
on deck U دونده منتظر نوبت
one and nine balls billiard U بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
out of turn U خارج از نوبت
out of turn U بی نوبت
periodicity U نوبت
prime shift U نوبت اول
queuing theory U نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
reprise U نوبت
round robin U با گردش نوبت
round robin U نوبت گردشی
tertian fever U نوبت سه به یک
tertian fever U نوبت غب
to catch out a batsman U گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
whose turn is it? U نوبت کیست
Other Matches
every dog has his day <idiom> U آسیاب به نوبت
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
every other <idiom> U به نوبت عرض شدن
shift schedule U برنامه نوبت کاری
to be one's turn [go] U نوبت [کسی] شدن
My turn! U حالا نوبت منه!
He jumped the queue. U پرید توی صف ( خارج از نوبت )
To jump the queue. U خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
every dog has his day <idiom> <none> U هرکسی پنج روزه نوبت اوست
first come, first served <idiom> U هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
ball is in your court <idiom> U [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com