Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cavitation
U
بریدگی حاصله ازحرکت پروانه کشتی بریدگی شیار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
notch
U
بریدگی
gash
U
بریدگی
gulleys
U
اب بریدگی
gullies
U
اب بریدگی
rifts
U
بریدگی
gashed
U
بریدگی
notches
U
بریدگی
jag
U
بریدگی
hyphen
U
بریدگی
incisure
U
بریدگی
hyphens
U
بریدگی
kerf
U
بریدگی
kert
U
بریدگی
jaggedness
U
بریدگی
jaggy
U
بریدگی
scission
U
بریدگی
scissor
U
بریدگی
score
U
بریدگی
incision
U
بریدگی
incisions
U
بریدگی
scored
U
بریدگی
detruncation
U
بریدگی
rift
U
بریدگی
gashes
U
بریدگی
gashing
U
بریدگی
breaking
U
بریدگی
gully
U
اب بریدگی
scores
U
بریدگی
dents
U
دندانه بریدگی
kert
U
جای بریدگی با
denting
U
دندانه بریدگی
cuts
U
تخفیف بریدگی
cut
U
برش بریدگی
cut
U
تخفیف بریدگی
dented
U
دندانه بریدگی
dent
U
دندانه بریدگی
ground water trench
U
بریدگی اب زیرزمینی
dry gap bridge
U
پل مخصوص اب بریدگی
corner cut
U
بریدگی گوشه
cuts
U
برش بریدگی
edge notched
U
با بریدگی لبهای
grip
U
بریدگی برای گذراندن اب
gripped
U
بریدگی برای گذراندن اب
nicks
U
شکاف دادن بریدگی
nicking
U
شکاف دادن بریدگی
nicked
U
شکاف دادن بریدگی
nick
U
شکاف دادن بریدگی
grips
U
بریدگی برای گذراندن اب
gripping
U
بریدگی برای گذراندن اب
boutonniere
U
بریدگی یاشکاف جای دکمه
write protect notch
U
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
sight window
U
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
inlaid work
U
[نقش تزئینی فقط با استفاده از یک نوع مواد در بریدگی، تورفتگی یا فرورفتگی دیوار]
joggling
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggled
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggle
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
ship propeller
U
پروانه کشتی
screwpropeller
U
پروانه کشتی
propeller
U
پروانه کشتی
stern wheeler
U
کشتی دارای پروانه درعقب
sea pass
U
پروانه عبور که به کشتی بی طرف میدهند
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
screwpropeller
U
پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
back frow
U
اولین شیار ایجاد شده توسط گاواهن که به شیار مرده معروف است
To come to a halt(standstI'll).
U
ازحرکت ایستادن.
kinetic energy
U
نیروی ناشی ازحرکت
grooves
U
شیار کردن فرورفتگی خان شیار
groove
U
شیار کردن فرورفتگی خان شیار
aircraft arresting
U
دستگاه بازدارنده هواپیما ازحرکت
weather bound
U
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
butterfly saddle rug
U
قالیچه نقش پروانه ای
[این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
track pitch
U
گام شیار درجه شیار
control lock
U
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
aircraft arresting barrier
U
وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
advantages accruning from
U
مزایای حاصله
feed back
U
بکارگیری اطلاعات حاصله
elbow grease
U
نیروی حاصله از کاردستی
assessment
U
تعیین نتایج حاصله
emblements
U
منافع حاصله از زمین
assessments
U
تعیین نتایج حاصله
ration strenght
U
انرژی حاصله از جیره
fleshment
U
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
ergotism
U
مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
gulp
U
صدای حاصله از عمل بلع
gulped
U
صدای حاصله از عمل بلع
gulping
U
صدای حاصله از عمل بلع
gas form natrural gas
U
بنزین حاصله از گاز طبیعی
coriolis effect
U
اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
gulps
U
صدای حاصله از عمل بلع
end product
U
قطعات حاصله دستگاه نهایی
bombing errors
U
اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
emblements
U
منافع حاصله اززمین مزروعی
working asset
U
سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
flash burn
U
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
solunar
U
حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
spirochetosis
U
ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
flash burns
U
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
windchill
U
سرمای حاصله از وزش باد تبرید
capitalized value
U
درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
platinum black
U
گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
click
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicked
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
scumble
U
نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
thermojet
U
نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
clicks
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
torsionmeter
U
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
stage fright
U
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
crater
U
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
hypervitaminosis
U
ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
yaws
U
بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
lesions
U
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
lesion
U
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
craters
U
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
flash blindness
U
کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
competitive price
U
قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
jet propulsion
U
نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
sepsis
U
مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
phenology
U
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
apportionment
U
افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
profits a prendre
U
درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
plow back
U
عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
solipsism
U
فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
shell-shock
U
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock
U
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
licenses
U
پروانه
license
U
پروانه
licensing
U
پروانه
licensure
U
پروانه
licence
U
پروانه
passes
U
پروانه
licences
U
پروانه
moth
U
پروانه
pass
U
پروانه
indult
U
پروانه
passed
U
پروانه
moths
U
پروانه
purple emperor
U
پروانه
propeller
U
پروانه
fanning
U
پروانه
fanned
U
پروانه
fan
U
پروانه
micro
U
پروانه
butterflies
U
پروانه
micros
U
پروانه
fans
U
پروانه
butterfly
پروانه
licensor
U
پروانه دهنده
papering
U
جواز پروانه
papers
U
جواز پروانه
licentiate
U
دارنده پروانه
flyers
U
پروانه موتور
fliers
U
پروانه موتور
flyer
U
پروانه موتور
papered
U
جواز پروانه
propeller
U
پروانه ناو
export licence
U
پروانه صدور
export licence
U
پروانه صادرات
exhaust fan
U
پروانه خروجی
laissez passer
U
پروانه عبور
licenser
U
پروانه دهنده
licence fee
U
مخارج پروانه
licence number
U
شماره پروانه
licencee
U
دارنده پروانه
licensable
U
پروانه دار
paper
U
جواز پروانه
f.for practising medicine
U
پروانه پزشکی
permits
U
پروانه پته
lustring
U
نوعی پروانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com