English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cut U بریده
cuts U بریده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
smatterer U کسیکه بریده بریده حرف میزند
gasp U بریده بریده نفس کشیدن
gasped U بریده بریده نفس کشیدن
gasping U بریده بریده نفس کشیدن
gasps U بریده بریده نفس کشیدن
staccato U بطور بریده بریده اداکردن
slashed U بریده بریده کردن
slash U بریده بریده کردن
broken sleep U خواب بریده بریده
slashes U بریده بریده کردن
giggle U با نفس بریده بریده
giggled U با نفس بریده بریده
giggles U با نفس بریده بریده
giggling U با نفس بریده بریده
edge notched U لب بریده
brokenly U بریده بریده
lobed U بریده بریده
interrupted line U خط بریده بریده
by snathces U بریده بریده
gasp U نفس بریده
gasped U نفس بریده
uncut U بریده نشده
gasping U نفس بریده
to pant for breath U بریده دم زدن
gasps U نفس بریده
sawn joint U درز بریده
premorse U بریده شده
intrenchant U بریده نشدنیentrench
exploded view U منظره بریده
dimension stone U سنگ بریده
crop eared U گوش بریده
bonnyclabber U شیر بریده
cluttering U بریده گویی
ellipsis U بریده گویی
lumbers U تیر بریده
lumbering U تیر بریده
lumbered U تیر بریده
lumber U تیر بریده
chop U ضربه بریده
sectile U بریده شدنی
chop U پاس بریده
chopped U ضربه بریده
chopped U پاس بریده
cut back bitumens U قیرهای محلول پس بریده
brokenly U بطور شکسته یا بریده
dissevere U جداشدن بریده شدن
to fall off U سواشدن بریده شدن
paring U ناخن بریده شده
parings U ناخن بریده شده
shoot set U پاس تیز یا بریده
mutilated U اندام بریده مغلوط
julienne U ابگوشت سبزیجات بریده شده
to turn sour U بریده شدن [آشپزی و غذا]
to go off [ British E] U بریده شدن [آشپزی و غذا]
to turn U بریده شدن [آشپزی و غذا]
skived U قسمت بریده چرم نواره
skiving U قسمت بریده چرم نواره
skives U قسمت بریده چرم نواره
skive U قسمت بریده چرم نواره
exploded view U منظره شکافته شده مدل بریده
logjam U انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
to slit hide into thongs U پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
scrapping U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scraps U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapped U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrap U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
The milk [the wine] has already turned [gone off] . U شیر [شراب] پیش از این بریده شده است.
dimension stone U سنگ ساختمانی که به ابعاد معین بریده شده است
scrap book U مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
cut brackets U [تکه ای از تخته ی بریده شده با تیر یک طرف گیردار]
to halve two timbers U دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
cutting angle U زوایای بین سطوح قطعه کارکه باید بریده شود
x cut crystal U کریستالی که عمود بر محورایکس و بموازات محور سوم بریده شده است
stenciling U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stenciled U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencilled U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencil U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencilling U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencils U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> U کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
click art U صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
selection U نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
flow diagram U صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
flowchart U صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
selections U نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
head-shrinkers U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
pastes U درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
scrapbooks U مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
scrapbook U مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
pasted U درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
paste U درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
pasting U درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
biased fabric U پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
wafer U یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
wafers U یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
die U قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
brussels U دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
loop pile U پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com