Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ablate
U
بریدن و خارج کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scissoring
U
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
to cut out
U
بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
scraping
U
بریدن پاک کردن
scrapes
U
بریدن پاک کردن
scrape
U
بریدن پاک کردن
dock
U
بریدن کوتاه کردن
scraped
U
بریدن پاک کردن
docked
U
بریدن کوتاه کردن
docks
U
بریدن کوتاه کردن
shred
U
پاره کردن باریک بریدن
cut out
U
جدا کردن در اثر بریدن
back off
U
ازاد بریدن قطع کردن
shredded
U
پاره کردن باریک بریدن
shredding
U
پاره کردن باریک بریدن
shreds
U
پاره کردن باریک بریدن
rough hew
U
درشت بریدن طرح کردن
roughhew
U
درشت بریدن طرح کردن
hamstringing
U
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
ax
U
تبرزین با تبر قطع کردن یا بریدن
axing
U
تبرزین با تبر قطع کردن یا بریدن
axe
U
تبرزین با تبر قطع کردن یا بریدن
hamstrings
U
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
hamstring
U
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
hamstrung
U
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
axed
U
تبرزین با تبر قطع کردن یا بریدن
scarp
U
بریدن عمودی بریدن
inactivate
U
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
ejected
U
خارج کردن
eject
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
phase out
U
خارج کردن
to rule out
U
خارج کردن
extraction
U
خارج کردن
expulse
U
خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
unship
U
خارج کردن
discharge
U
خارج کردن
bring out
U
خارج کردن
derail
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
derailed
U
از خط خارج کردن
derails
U
از خط خارج کردن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
disseise
U
ازتصرف خارج کردن
spews
U
با فشار خارج کردن
spewing
U
با فشار خارج کردن
disarm
U
از ضامن خارج کردن
spewed
U
با فشار خارج کردن
disarmed
U
از ضامن خارج کردن
spew
U
با فشار خارج کردن
defecated
U
خارج کردن مدفوع
to expel
[from]
U
بزور خارج کردن
[از]
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
defecates
U
خارج کردن مدفوع
defecating
U
خارج کردن مدفوع
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
expectorate
U
ازشش خارج کردن
defecate
U
خارج کردن مدفوع
swap out
U
مبادله کردن به خارج
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
write-offs
U
از دفتر خارج کردن
tabling
U
از دستور خارج کردن
table
U
از دستور خارج کردن
tables
U
از دستور خارج کردن
write-off
U
از دفتر خارج کردن
write off
U
از دفتر خارج کردن
tabled
U
از دستور خارج کردن
disarms
U
از ضامن خارج کردن
expelled
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expels
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expel
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
unplugged
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuated
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuate
U
اخراج خارج کردن یا شدن
withdrawals
U
خارج کردن عقب کشیدن
evacuates
U
اخراج خارج کردن یا شدن
unplugs
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
reeked
U
بخار ازدهان خارج کردن
strike off the rolls
U
از صورت وکلا خارج کردن
withdrawal
U
خارج کردن عقب کشیدن
unplug
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
bail
U
عمل خارج کردن اب قایق
emitting
U
بیرون دادن خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن خارج کردن
emit
U
بیرون دادن خارج کردن
emancipated
U
از زیر سلطه خارج کردن
reeks
U
بخار ازدهان خارج کردن
reeking
U
بخار ازدهان خارج کردن
emancipates
U
از زیر سلطه خارج کردن
reek
U
بخار ازدهان خارج کردن
deconcentrate
U
از حالت تغلیظ خارج کردن
uncouple
U
از حالت زوجی خارج کردن
emancipating
U
از زیر سلطه خارج کردن
emits
U
بیرون دادن خارج کردن
evacuating
U
اخراج خارج کردن یا شدن
to phase out something
U
به ترتیب خارج کردن چیزی
emancipate
U
از زیر سلطه خارج کردن
to play in or out
U
با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
emits
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
snake out
U
خارج کردن کالا از انبار ناو
emit
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
safing
U
از حالت مسلح بودن خارج کردن
breaks
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emitting
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
break
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
discarding
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
to move one's operation offshore
U
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
discarded
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
stripping crane
U
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
importation
U
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
deviation
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviations
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discards
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicting
U
خارج کردن خلع ید کردن
evict
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicts
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicted
U
خارج کردن خلع ید کردن
externals
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sidelined
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sideline
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
released
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
release
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
sidelines
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
smut
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
releases
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
external
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
smuts
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
break out
U
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalised
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforests
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
labelled
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization
U
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
label
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
pink
U
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinkest
U
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker
U
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
text
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
port
U
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
texts
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
decapitate
U
سر بریدن
carves
U
بریدن
to ring off
U
بریدن
skiving
U
بریدن
dissever
U
بریدن
carvings
U
بریدن
hewed
U
بریدن
skives
U
بریدن
skive
U
بریدن
skived
U
بریدن
hewing
U
بریدن
hews
U
بریدن
dissevere
U
بریدن
chopped
U
بریدن
chop
U
بریدن
resect
U
بریدن
carve
U
بریدن
decapitates
U
سر بریدن
amputation
U
بریدن
carving
U
بریدن
decapitation
U
سر بریدن
hew
U
بریدن
decapitating
U
سر بریدن
blank
U
بریدن
gride
U
بریدن
haggling
U
بریدن
haggles
U
بریدن
haggled
U
بریدن
haggle
U
بریدن
carved
U
بریدن
stag
U
بریدن
blankest
U
بریدن
stags
U
بریدن
decapitated
U
سر بریدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com