English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cardsharp U برگ زن قمار باز متقلب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ganef U متقلب
fradulent U متقلب
gyp U متقلب
falsificator U متقلب
sharks U متقلب
forgers U متقلب
shammer U متقلب
deceitful U متقلب
fraudulent U متقلب
dishonest U متقلب
shark U متقلب
forger U متقلب
kites U ادم متقلب
kite U ادم متقلب
swindlers U قاچاق متقلب
swindler U قاچاق متقلب
fraudulent U متقلب حیله گر
cardsharper U برگ زن قمارباز متقلب
cheated U ادم متقلب وفریبنده
cheat U ادم متقلب وفریبنده
cheats U ادم متقلب وفریبنده
adulterant U مایه تقلب و فساد متقلب
hazard U قمار
hazarded U قمار
hazarding U قمار
gambled U قمار
gambles U قمار
hazards U قمار
gambling U قمار
gamble U قمار
gaming house U قمار خانه
gamester U قمار باز
gambling house U قمار خانه
gamble away U قمار کردن
hazardously U بطور قمار
game of chance U بازی قمار
gaming U قمار بازی
crap U نوعی قمار
die U بخت قمار
gambling U قمار بازی
gambled U قمار کردن
gambles U قمار کردن
gamble U قمار کردن
gambler U قمار باز
crapped U نوعی قمار
gamblers U قمار باز
shell game U قمار با گردو
crapping U نوعی قمار
stakeholder U نگهدارنده بانک در قمار
piker U قمار بازکم جرات
roulette U اسباب قمار چرخان
satellitic U وابسته به قمار سیارات
skin game U قمار از روی تقلب
gambing and betting U قمار و شرط بندی
roulette U رولت بارولت قمار کردن
gambled U شرط بندی کردن قمار
tombolas U نوعی قمار شبیه لوتو
craps U نوعی بازی قمار باطاس
gambles U شرط بندی کردن قمار
tombola U نوعی قمار شبیه لوتو
gamble U شرط بندی کردن قمار
faro U نوعی بازی قمار شبیه بانک
gambled away <adj.> U بوسیله قمار از دست داده [اصطلاح روزمره]
street betting U جرم قمار و شرط بندی درمعابر عمومی
staked U شرط بندی مسابقه با پول روی میزدر قمار
stakes U شرط بندی مسابقه با پول روی میزدر قمار
stake U شرط بندی مسابقه با پول روی میزدر قمار
He has vowed not to gamble again. پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
in and in U مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
gimmicks U اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
gimmick U اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
staked U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stakes U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stake U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com